صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

اعظم در انتظار اعدام

حکم اعدام اعظم .ق به اتهام مشارکت در قتل شوهرش پس از دو سال حبس در سال 79 به همرا فرد دیگری به نام عباس .آ هر دو به قصاص نفس محکوم شده بودند پس از طی کردن پنج سال حبس بزودی به اجرا در خواهد آمد .این زن یکی از هزاران زنی است که به دلیل وجود ارتباط عاطفی برای کاستن از جرم همدستش اتهام مشارکت در قتل را می پذیرد.

اغظم .ق معروف به اعظم .د 31 ساله و اهل تهران است هفتمین فرزند خانواده و ثمره ی ازدواج دوم مادری که از راه کارگری خرجی هفت فرزندس را می داد . پدر او بنا و فردی عیاش ،معتاد وبداخلاق بود . پدر اجازه ادامه تحصیل به فرزندانش را نمی داد پسرها مجبور به کار در خارج از خانه و دادن بخشی از حقوقشان به پدر و دختران مجبور به ازدواجهای زودرس بودند .

پدر اعظم توجهی به مسائل و مشکلات فرزندانش نداشت . به طوری که خواهر اعظم مرتبا مورد خشونت شوهرش قرار داشت و خانواده نیز از او حمایت نمی کرد و برادر او معتاد بود در حالی که خانواده هیچ حمایتی از آنها نمی کرد . درست مثل اعظم که در نهایت بدبختی و فلاکت از خانواده طرد شد .


اعظم در 17 سالگی با زور و کتک پدر مجبور به ازدواج با پسر عمه اش شد. او از این مرد صاحب دو فرزند شد. شوهر اعظم فردی معتاد و بی مسئولیت بود . آنها مرتب در حال اسباب کشی بودند و شوهر اعظم که حتی خرج مواد مخدرش را هم در نمی آورد خانه شان را بابت مهیا کردن بساط عیش و نوش به دوستان ش اجاره می داد و کم کم سوئ استفاده از اعظم نیز به مراسم پذیرایی از دوستان معتاد شوهرافزوده شد .
.
فرزندان اعظم همواره شاهد این کج رفتاریها و خشونتها بودند . اعظم در موارد متعددی در ازا تامین خرج تریاک شوهرش و پرداختن مبالغ افراد دیگر برای سوئ استفاده ماهها در اختیارتنها یک مشتری قرار می گرفت .

اما زندگی اعظم از زمان آشنایی با عباس .آ تغییر کرد. هرچند عباس هم از زمره مرداني بود كه شوهر اعظم او را وادار به معاشرت با آنها مي كرد اما او مخارج آنها را تامین کرد و در قبال مبلغی به شوهر اعظم، دیگر نگذاشت که از او سو استفاده شود . اعظم بارها برای طلاق به دادگاه مراجعه کرده بود اما شوهرش حاضر به آمدن به دادگاه نمی شد. بالاخره اعظم به همراه عباس و دو فرزندش فرار کرد . این زندگی یک سال طول کشید تا اینکه شوهر اعظم رد آنها را پیدا کرد و تهدید ها یش شروع شد .

رو در رو با حقارتهای چند ساله

اعظم در خانه ای که عباس برای او و فرزندانش خریده بود با شوهرش قرارمی گذارد وقتی شوهر اعظم به خانه آنها می آید دعوا و در گیری شروع می شود . دوبار تمام رذالتهای شوهر زنده می شود .اعظم با چوب ضربه ای به شوهر می زند و عباس دستانش را روی گلوی مرد می گذارد و فشار می دهد . جسد را پشت ماشین می گذاند و درداخل کانال آبی می اندازند .چندی بعد با مراجعه اعظم به دادگاه برای طلاق غیابی به همرا ه عباس راز آنها فاش می شود .

پزشکی قانونی به علت پیدا نشدن جسد علت مرگ را تشخیص نداد .و از آنجایی که اعظم و کاوه فکر می کردند برای دو نفر حکم قصاص صاد ر نمی شود برای اینکه کاوه تنها گناهکار نباشد انجام قتل را هردو به عهده گرفتند .

فرزندان اعظم سالهاست که در مرکز بهزیستی نگهداری می شوند .و این روزها او خود را تنها و تنها تر از همیشه احساس می کنند.حكم اعدام او قطعي شده است اما اين سئوال همچنان باقي مي ماند كه اگر خانواده اعظم او را به ازدواج اجباري شوهر نمي دادند يا اگر قانون و دادگاه به او اجازه مي دادند طلاق بگيرد، ايا اساسا اين قتل اتفاق مي افتاد؟


زنان ایران


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster