بيان دردها از زبان "مريم دست بست ،٣٣ ساله،خانه دار.
ازدواج تنها شانس زنده ماندن زنان كم سواد و خانه دار است.
من مريم دست بست هستم .در خانواده اي فقير در يكي از روستاها به دنيا آمدم،تحصيلاتم در حد ابتدايي است . از ٧ سالگي پدرم را از دست دادم و پا به پاي مادرم براي تأمين مخارج زندگي فرش مي بافتم . بعد ها مادرم نابينا شد و هيچوقت ازدواج نكرد و حالا نيز در سن پيري بدون داشتن هيچ پناهگاهي با برادرم كه كارگر است وبا وجود داشتن ديسك كمر به سختي زندگي اش را اداره مي كند ، زندگي مي كند .
در سن ١٧ سالگي ازدواج كردم . شوهرم كارگر بود . او بعد از ١ سال كليه اش را از دست داد و عمل پيوند كليه ي او بخاطر ٢٠٠٠٠ تومان عقب افتاد تا اين كه جانش را از دست داد و من و بچه ام را كه فقط ۴ روز از تولدش مي گذشت ، تنها گذاشت .بدبختي هايم از اينجا شروع شد چون هر چه داشتيم ،خرج دوا و دكتر شوهرم شده بود .دوباره مجبور شدم پيش مادرم يعني به روستا برگردم و تحت پوشش كميته قرار گرفتم . هر 3 ماه يكبار ١٦٠٠٠ تومان به ما مي دادند . ٦ سال را اينطور با تحقير و بدبختي زندگي كردم ، بعد از آن مجبور شدم با مردي كه خودش زن و بچه داشت ازدواج كنم . او قول داد خرج پسرم را هم بدهد ، اما بعد از مدتي مي خواست پسرم را بيرون كند ؛ديگر نتوانستم تحمل كنم ،از او طلاق گرفتم چون فقط به خاطر تأمين مخارج زندگي تن به ازدواج با مردي كه زن و بچه داشت ، دادم . اصلآ چرا جامعه اين را فساد نمي داند كه مردي دو يا چند زن داشته باشد ؟ پس فساد يعني چه ؟
بعد از جدايي به خانه ي يكي از فاميل هايم بر گشتم ،به من يك زير زمين نمور دادند ،اما همه چيز تحت كنترل آنها بود ،حتي آب و برق را هم قطع مي كردند چون آنها خودشان هم يك خانواده ي كارگر بودند و چيزي نداشتند .
بعد از مدتي دوباره مجبور به ازدواج با مردي شدم كه همسرش را از دست داده بود . او حضانت فرزندم را نيز پذيرفت . باور كنيد اگر زندگي خوبي داشتم ،اگر حقوق ماهيانه اي كه كفاف زندگي ام را مي داد داشتم ،دوباره ازدواج نمي كردم . من اين ازدواج را شانس دوباره براي زندگي كردن مي دانم ،اما زناني كه هيچ سزپناهي ندارند و حضانت بچه هايشان هم با آنهاست ،چه؟
وقتي از طريق" جامعه ي حمايت از زنان " با خبر شدم كه من هم مي توانم از يك كانال خاص دردهايم را به گوش همه برسانم .و مي توانم حرفهايم را بگويم . خيلي خوشحال شدم و حتي داوطلب شدم كه بدون هيچ پنهان كاري اسم واقعي ام را هم بگويم . چرا نه ؟ هزاران زن مثل من بي پناه اند و بايد صدايشان به گوش اجتماع برسد . بايد دولت از آنها حمايت مالي بكند تا به فساد كشيده نشوند و من فكر مي كنم كه خيلي خوش شانس بوده ام كه گرفتار نشده ام و خيلي اعتماد به نفس داشته ام . چرا بايد مرد مسئول تأمين خرج زن باشد ؟اگر زني شوهر نداشت چه بايد بكند ؟چرا نبايد جامعه ،شرايط كار را براي زنان كم سواد و قشر پايين فراهم نكند ؟
خواهش مي كنم اين حرف ها را به گوش مسئولين برسانيد تا فكري براي زنها بكنند تا به راههاي بد كشيده نشوند و از انجمن هاي زنان كه آدمهاي دلسوزي در رأس آنها قرار دارند كه از وقت و زندگيشان مايه مي گذارند ،حمايت كنيد تا جامعه ي سالمي داشته باشيم .