ساعت 3 كبري رحمانپور معروف به عروس سياهبخت را از زندان اوين به شوراي حل اختلاف آوردند تا در يك جلسه سازش بتوانند از خانواده شاكي رضايت بگيرند و كبري را كه محكوم به اعدام شده است از پاي چوبهدار نجات دهند اما اين جلسه برگزار نشد ، چون خانواده اولياي دم در مراسم حاضر نشدند و پيغام دادند كه همچنان خواستار اعدام او هستند. آنها فقط لايحه قصاص را به شوراي حل اختلاف فرستادند و يادآور شدند كه هرگز حاضر به گذشت و بخشش نخواهند شد.
كبري رحمانپور در سال 79 مادر شوهر 90 ساله خود را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود. وي بخاطر فقر خانوادهاش با مردي 64 ساله ازدواج كرد چون گمان ميبرد كه اعضاي خانوادهاش از فقر و تنگدستي نجات خواهند يافت اما غافل از اينكه شرايط سختي در انتظارش خواهد بود.
كبري در دادگاه گفت: شوهر و مادر شوهرم با رفتارهاي ناشايست تحمل را از من گرفته بودند و به چشم يك كلفت به من نگاه ميكردند.
پس از پايان جلسه محاكمه، حكم اعدام كبري صادر شد و قرار بود ديماه پارسال كبري اعدام شود، اما حكم رامتوقف كردند و به دستور رياست قوه قضاييه پرونده كبري از اجراي احكام به شوراي حل اختلاف فرستاده شد تا شايد رضايت خانواده اولياي دم را جلب كنند اما هيچ يك از آنها حاضر نشدند در جلسه ديروز شركت كنند.
ديروز كبري در حالي كه چادر مشكي سرش بود با دو مامور زندان وارد شوراي حل اختلاف شد، به اين اميد كه شايد با بخشش خانواده شوهرش روبرو شود و از كابوس چوبهدار نجات يابد اما همه آرزوهايش نقش بر آب شد.
در پايان جلسه شورا، كبري رحمانپور پرونده را امضا كرد و نوشت: ?من در جلسه حضور يافتم اما خانواده اولياي دم حضور نداشتند.?
عروس سياهبخت ساعت 15:4 بعدازظهر به همراه دو مامور از پلههاي شوراي حل اختلاف پايين رفت تا به زندان برگردد.
در همين هنگام مادرش او را در آغوش گرفت و هر دو به گريه افتادند. كبري زمزمه ميكرد: دلم خيلي برايت تنگ شده بود مادر، در زندان كه ملاقات حضوري نداريم. چند روزي بود كه دوست داشتم در آغوشت گريه كنم. سپس دستان برادر معلولش را بوسيد و لبخند كمرنگي بر روي لبان برادر معلولش نقش بست.
كبري با پدر و مادر و برادر معلولش خداحافظي كرد و با چشمان اشكبار سوار ماشين شد تا به سلولش در زندان برگردد.
كبري قبل از سوار شدن در ماشين به خبرنگار ما گفت: ديگر برايم مهم نيست كه خانواده شوهرم رضايت بدهند يا نه. من از آنها خواهش و طلب بخشش كردم تا رضايت دهند اما حاضر به گذشت نيستند.
از وقتي كه چشم باز كردم در بدبختي و فلاكت بودم.
من بر خلاف آرزوهايم و بخاطر نجات از فقر خانوادگي ناخواسته با پيرمردي ازدواج كردم. بعد از ازدواج هم بدبختيهايم دو برابر شد.
مادر شوهرم هر روز با رفتارهايش مرا ميكشت و زنده ميكرد بعد هم كه آن اتفاق افتاد.5 سال هم است كه در زندان هستم. اين بود سرنوشت سياه من كه اين گونه رقم خورد.
من نميخواهم خانواده شوهرم را براي طلب عفو تحت فشار قرار دهم شايد با مردن من آنها آرام ميگيرند. هر چه خدا بخواهد...
سپس آن ماشين سبز زندان در لابهلاي ترافيك شلوغ شهر گم شد تا دختري را كه در آرزوهايش غرق شده است به زندان برگرداند.
عبدالصمد خرمشاهي وكيل كبري رحمانپور به خبرنگار ما گفت: بعد از اينكه پرونده كبري مراحل قانوني خود را طي كرد، به دستور رياست قوه قضاييه از اجراي احكام دادسراي جنايي تهران به شوراي حل اختلاف فرستاده شد تا با يك تجديد نظر كلي خانواده اولياي دم رضايت دهند و كبري از مرگ نجات پيدا كند، ولي اولياي دم به دلايل نامعلومي در اين جلسه شركت نكردند و احتمالاص در دو يا سه ماه آينده باز هم اين جلسه تشكيل خواهد شد. هنوز اميد نجات هست.
اين جلسه به منظور صلح و سازش دو طرفه است تا نجات يك انسان را از مرگ فراهم كند.
كبري يك جنايتكار و بزهكار نيست و قصد انجام قتل را نداشته است، وي تحت فشار و شرايط خاص اين كار را انجام داده و اكنون هم پشيمان است.
چند وقت پيش در زندان به او خبر داده بودند كه قرار است بزودي اعدامش كنند. حتي شهلا موكلم (قاتل زن ناصر محمدخاني) به من زنگ زد و گفت كبري هر شب در آغوش من گريه ميكند و نميخواهد بميرد.اميدوارم كه خانواده اولياي دم با توجه به افكار عمومي نسبت به تصميم خود تجديد نظر كنند و گذشت خود را در جامعه نشان دهند.
اعتماد - گروه حوادث