صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

بررسی خشونت ناموسی بر عليه همجنسگرايان / مهشيد راستی

سمینار دو روزه خشونت بر علیه همجنسگرایان مهاجر تمام شد و اکنون خسته ام.
بیش از هر چیز نه از کار و انرژی ای که مصرف کرد. از دیدن صندلی های خالی خسته شدم. از اینکه خودم و یک خانم که از طرف رادیو پژواک ، بخش فارسی رادیو سوئد ، در این سمینار تنها ایرانیانی بودند که شرکت کرده بودند ، خسته ام. از اینکه تعداد مهاجران شرکت کننده بسیار کم بود خسته ام و از اینکه تقریبا هیچ دگرجنسگرایی در این سمینار شرکت نکرده بود خسته ام.
مخاطبان این سمینار ، اصلا در آنجا حضور نداشتند. و دیدن این امر خستگی را به تن آدم باقی میگذارد.

مباحث خوب مطرح شد. فیلم ها . تحقیقات، تز های دکترای دوستانی که در مورد همجنسگرایی تحقیق کرده بودند. کتابی که کردو باسکی در رابطه با 6 همجنسگرای مهاجر نوشته شده بود. بحث ها خیلی خوب بود. اما شنونده فقط خودمان بودیم.

تمامی انجمن ها و سازمانهای مهاجر در سوئد به این سمینار دعوت شده بودند . اما تنها یک نماینده از طرف یکی از انجمن های فمینیستی مجارستانی و یکی از طرف یک انجمن فمینیستی شیلیایی شرکت کرده بودند. از طرف انجمن های مسلمان هیچ کس. و از طرف انجمن های ایرانی ، هیچ احدی در این سمینار حضور نداشت. این بایکوت کردن سمینار از طرف انجمن های مهاجران شاید همان سعی همیشگی آنها برای نادیده گرفتن مشکل باشد. همان سعی که همجنسگرایان را همیشه به انزوا و سکوت محکوم میکند.

در صحبتی که قبلا با دوستان سایت صدای ما داشتم ، از من خواستند تا متن سخنانم را برایشان بفرستم. من متن را ترجمه کردم و برای ایشان فرستادم. متاسفانه به دلیل تراکم برنامه و کمبود وقت حتی متن را به طور کامل نخواندم. اما کلا حرفهایی که میخواستم بزنم زده شد. البته برای دوستانی که کم و بیش خود این حرفها را میدانستند.

ـ در محلی که امروز سمینار اجرا میشد ، یعنی خانه فرهنگ رینکبی ،دو طبقه بالاتر ، استودیوی رادیوی محلی همبستگی وجود دارد که امروز گزارشی از برنامه سمینار و نیز بحثی در مورد مسئولیت جمعی مردان در رابطه با خشونت بر علیه زنان ( این بحثی است که اکنون در مطبوعات سوئد جاری است و بعدا در آن رابطه مینویسم) داشتند که خواسته بودند تا من در استودیو حضور داشته باشم. به همین دلیل مدت حدود یک ساعت از سمینار به محل استودیو رفتم و بعد به سمینار برگشتم.
بعدا که به حرفهای خودم فکر میکردم، احساس کردم با عصبانیت بسیاری در این مورد حرف زدم. فکر کردم خیلی عصبانی بودم و حتی داد هم میزدم. این برنامه به صورت خط آزاد تلفنی برگزار میشد و افراد میتوانستند زنگ بزنند و در بحث شرکت کنند. آقایی زنگ زد و تمام مسئله خشونت بر علیه زنان را به سیستم بورژوازی نسبت داد و ادعا کرد که با حضور دولت سوسیالیستی اینها همه اش خشک میشود و می افتد. خلاصه بحث های زیادی شد.
اما همه اینها گذشته ، من چرا این همه عصبانی بودم ؟


متن صحبت را در اینجا بخوانید.
Honored to Silence, Honored to Death سمينار دو روزه ای است که در جهت بررسی خشونت ناموسی بر
عليه همجنسگرايان، در ۱۵ و ۱۶ اکتبر در استکهلم، سوئد برگزار شد.

وقتی که بيل شيلدر (مسئول تدارک سمينار) از من خواست که در يکی دوکلمه تعريفی برای ثبت در برنامه سمينار از خودم ارائه بدهم، گفتم که ميتواند بنويسد: مهشيد راستی، فمينيست سمج.

وقتی که به جمله تعريفی ای که از من در برنامه سمينار نوشته شده است نگاه کردم، بعد از اسمم، فمينيست فعال و بعد از آن معرف سازمان همجنسگرايان ايرانی، هومان، نوشته شده بود.

بحث امروز ما در مورد خشونت بر عليه همجنسگرايان، بخصوص در ميان مهاجران است. نگاه مختصری به اين تعريفی که از من در اين برنامه داده شده است مشخص کننده اين است که ما در اينجا دچار مشکل بزرگی هستيم.

من، يک فمينيست سمج هترو سکسوئل، در اينجا معرف سازمان همجنسگرايان ايرانی در سوئد هستم، سازمانی که حداقل در سوئد ديگر وجود خارجی ندارد.

وقتی که در سال ۱۹۹۵ به دنبال تحقيقی در مورد بيماری ايدز، با سازمان همجنسگرايان ايرانی تماس گرفتم هرگز فکر نميکردم که روزی صدای اين سازمان باشم. اما به تدريج اين وظيفه را قبول کردم. به دو دليل، اول اينکه در جامعه ايرانيان، حتی خارج از مرزهای ايران، آنچنان رفتار خشونت آميزی با همجنسگرايان ميشود که ايشان ترجيح ميدهند که در سکوت و دور از اين اجتماع به زندگی خود ادامه دهند. ترجيح ميدهند که به شکل علنی در ميان ايرانيان به همجنسگرا بودن شهره نشوند که اين انگشت نما شدن، خود تحقير و توهين های زيادی را به آنها تحميل ميکند.

و ديگر ديدگاه خودم در مورد حقوق همجنسگرايان بود. برای من همجنسگرايی و دفاع از حقوق همجنسگرايان ابدا باری اضافه نبود. سالهاست که به عنوان فمينيست و امانيست در ضمينه حقوق زنان و حقوق بشر تلاش ميکردم و ميکنم، و مطرح کردن حقوق همجنسگرايان تنها يکی از حرکت هايی بود که در همين راستا قرار ميگرفت.

اما آيا به راستی همين طور است؟ يکی از دفعاتی که به عنوان نماينده هومان در مجلسی رسمی ـ سياسی شرکت کردم با شوخی ها و تمسخر افراد فوق العاده سياسی چپ، روبرو شدم. اين دوستان، بيخبر از اينکه من به عنوان نماينده سازمان همجنسگرايان در اين نشست شرکت کرده بودم، با شوخی های مشمئز کننده در مورد همجنسگرايان حرف ميزدند. افرادی که با آرمانهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه، برای اعتراض به سياسيت های ضد بشر رژيم دور هم گرد آمده بودند، در مقابل يک حق ساده بشر، يعنی حق او بر جسم وجان و گرايش جنسی خود، با ناتوانی کامل برخورد ميکردند و چونان هر انسان عامی ديگری با جک های جنسی گروهی از انسانهای هموطن خود را به تمسخر و ريشخند ميگرفتند و از اين راه موجبات برتری خود را به اثبات ميرسانند. برتری انسانی ممتاز و نرمال که با نرم های اجتماعی در تطابق است و بر خلاف آنها قدمی بر نميدارد.

در کشوری که من از آن می آيم، انسان همجنسگرا محکوم به نفی خود و هويت جنسی و انسانی خود است. محکوم به سکوت، سکوتی ابدی است. محکوم به تظاهر به آنچه نيست و قبول زندگی دوگانه. محکوم به دروغ و زندگی با يک دروغ بزرگ. ابعاد اين دروغ بزرگ آنچنان وسيع است که حتی در کميت همجنسگرايان نيز تاثير ميگذارد. آنچا که آمار سازمانهای بهداشت و بهزيستی جهانی، ادعا ميکنند که ۱۰ درصد از جمعيت جهان همجنسگراست، اين درصد در ميان کشورهايی که با فرهنگ های سنتی، مذهبی آميخته شده اند بسيار کمتر است.

وقتی که در ايران مردان همجنسگرا را به عنوان لواط اعدام ميکنند، وقتی که در افغانستان انسان همجنسگرا را در زير ديواری زنده بگور ميکنند، وقتی که در پاکستان انسان همجنسگرا توسط خانواده اش به آتش کشيده ميشود و وقتی که در سوئد، زنی همجنسگرا برای تقاضای پناهندگی خود از دولت سوئد جواب منفی ميگيرد و وقتی که در انتخاب بين بازگشت به ايران و مرگ، مرگ را انتخاب ميکند، وقتی که يک انسان همجنسگرا در سوئد که مهد آزادی های جنسی به حساب ميآيد، به خاطر گرايش جنسی خود از محل کارش اخراج ميشود، مسئله همجنسگرايی ديگر از حد امر خصوصی بين دو انسان خارج ميشود. اين مسئله يک معزل سياسی ـ اجتماعی است و پذيرش همجنسگرايی به عنوان حق يک انسان بر انتخاب شيوه زندگی اش، به عنوان معياری برای وسعت ذهن و آزادی طلبی انسانها و جوامع انسانی نمود ميکند و حقوق همجنسگرايان به عنوان بخشی از حقوق بشر مطرح ميشود.

آنچه همجنسگرای مهاجر در اجتماع مهاجران در سوئد با آن روبرو است يک تبعيض چند گانه است. او به عنوان انسانی مهاجر از طرف جامعه ميزبان تحت تبعيض قرار ميگيرد، به همراه آن به عنوان انسانی همجنسگرا از طرف اين جامعه تحت ستم است. اما برخوردی که هموطنان خودش با او ميکنند منجر به ايزوله شدن او در ميان هموطنان خود ميشود و او را چندين برابر ضربه پذيرميکند و تحت ستم قرار ميدهد. او نه از همپايی و پشتيبانی هموطنان خود برخوردار است و نه از پشتيبانی جامعه ميزبان. زندگی ای که او تجربه ميکند، کمابيش از تحمل انسان معمولی خارج است.

انسان همجنسگرای مهاجر در کشور ميزبان نيز محکوم به انتخاب است، انتخاب بين سکوتی ابدی، و يا ترک گذشته و روابطه خانوادگی . بسياری از مردان همچنسگرا به ازدواج باهمسری که مادرشان در کشور خود برای او در نظر گرفته است تن می دهند تا موجبات ترد ابدی خود از خانواده را به وجود نياورند. بسياری از آنان در ميان دوستان خود سکوت ميکنند و به "معمولی" بودن تن ميدهند. بسياری از آنان با سانسور خود و احساسات خود برای هميشه حق زندگی صادقانه و شاد را از خود سلب ميکنند.

بيان مشکلات و مسائل همجنسگرايان در ميان مهاجران، معمولا چيزی نيست که همه گان مايل به پرداختن به آن باشند. شايد به همين دليل است که بعد از سالها زندگی در کشورهای ميزبان، هنوز ديدی بسيار منفی نسبت به همجنسگرايی وجود دارد. در کارناوال سالانه همجنسگرايان در سوئد، معمولا دوستان همجنسگرای من با پوشاندن صورت خود از شناسايی احتراز ميکنند. مدتی پيش يکی از راديو های ايرانی محلی سوئد که مسائل همجنسگرايان را مطرح ميکرد، به همين دليل يکی از همکاران خود را از دست داد. همجنسگرای ايرانی از زندگی علنی در ميان ايرانيان احتراز ميکند و تنها در حيطه دوستان نزديکش، به طور علنی زندگی ميکند . اينها همه نمونه هايی کوچکی از خشونتی است که به مهاجر همجنسگرا از طرف هموطنان خود اعمال ميشود.

اينجاست که وقتی در مقابل اين سوال قرار ميگيرم که: من تعجب ميکنم که چرا به حقوق همجنسگرايان ميپردازی.. نکند تو "انسانی معمولی" مثل همه ما نيستی؟

به راحتی به خودم اين حق را ميدهم که پاسخ دهم: و من تعجب ميکنم که چرا تو چنين نميکنی، چرا تو نسبت به دفاع از حقوق بشر واکنش نشان نميدهی، نکند تو "انسانی معمولی" مثل همه ما نيستی؟

پس نوشت: به علت کمبود وقت، تمام اين متن در سمينار خوانده نشد و تنها قسمت هايی از آن مطرح شد.
از وبلاگ "زنانه ها"


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster