صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

چهره اي فرسنگ ها دور از من! / ميترا شجاعي

آنچه در زير مي آيد بررسي اجمالي سريال هايي است که طي 10 سال اخير از تلويزيون پخش شده است. علت انتخاب 10 اخير بيشتر از آن رو است که فعاليت هاي برابرخواهانه زنان بيشتر بوده و جالب اين که ارائه تصوير مخدوش از زنان نيز در تلويزيون کم نبوده است.*

در يک تقسيم بندي کلي، سريال ها را به دو بخش طنز و جدي تقسيم کرده ام.
در بخش طنز, پربيننده ترين مجموعه هاي طنز اين سال ها مجموعه هايي است که «مهران مديري» آنها را کارگرداني کرده است. مثل نوروز 77، پاورچين، نقطه چين.
زنان در اين مجموعه ها شخصيت هايي وراج، حسود، زودرنج، جيغ جيغو و کم طاقت بوده و علاقه آنان به شوهرانشان به تمسخر کشيده مي شود. اين در حالي است که علاقه مردان به زنان با صفت «زن ذليلي» توصيف مي شود.
«ناهيد ناظمي» در شماره 96 مجله زنان در مطلبي با عنوان «سيما، پاورچين به سوي زن ابله» مي نويسد: «نمونه واضح و مبرهن موضع نويسندگان اين مجموعه را مي توان در عنوان يکي از قسمت هاي دنباله دار آن مشاهده کرد: فمينيسم و آبغوره که نمايشگر ميزان توجه و احترام سازندگان اين مجموعه نسبت به زنان است. ياسمن در صحنه اي از همين قسمت براي اثبات ميزان علاقه و وفاداري اش به شوهر مي گويد که حاضر است هرشب براي او فمينيسم و آبغوره درست کند. اين هم از ميزان آگاهي زنان قصه که تفاوت يک نگرش را از غذا تشخيص نمي دهند.»

در «نقطه چين» هم که هم اکنون از شبکه سوم سيما در حال پخش است کمابيش همان الگو تکرار مي شود. در قسمتي از اين سريال، اعضاي مجموعه فيلمي ساخته اند که به جشنواره هاي جهاني راه يافته است و البته براي شرکت در اين جشنواره ها نيز تنها مردان به خارج از کشور رفته اند. همسر يکي از اين مردان وقتي متوجه مي شود که شوهرش در حال مصاحبه با يک خبرنگار زن است به شدت برآشفته شده و مي گويد وقتي برگردد مي دانم با او چه کار کنم!
ديگر مجموعه هاي طنز تلويزيون نيز از اين قاعده مستثني نيستند. نمي دانم چرا هروقت توليدکنندگان تلويزيوني قصد تهيه يک سريال طنز را دارند يکي از پايه هاي اين طنز يا دختري است منتظرالشوهر و يا پسر دم بختي که تمامي همسايه هاي دختردار برايش نذري مي برند!

يکي از اين سريال ها که متأسفانه سازنده آن نيز يک زن است (فريال بهزاد) «ويروس 2000» نام داشت که در نوروز 1379 از شبکه دوم پخش شد. براي اطلاع از ميزان حسن نيت سازندگان اين سريال نسبت به زنان مي توانيد به شماره 62 مجله زنان، مطلب «سالي که نکوست...» نوشته ناهيد ناظمي مراجعه کنيد.

در بخش سريال هاي جدي من دو گروه را متمايز کرده ام: يکي مجموعه هايي که مستقيماً و علناً زن را سرکوب کرده و شخصيتي دروغين از او نشان داده اند و ديگر سريال هايي که بسيار زيرکانه و حتي موذيانه با انتخاب يک سوژه به ظاهر فرهنگي و روشنفکر پسند، شخصيت زن را لگدمال کرده اند.
گروه اول به زعم من خيلي قابل بحث نيستند چرا که ضد زن بودن آنها آنقدر واضح است که نيازي به توضيح ندارد تنها به يک نمونه از آن اشاره مي کنم: سريال «بوي غريب پاييز» که آخرين قسمت آن اخيرا از شبکه دوم پخش شد علاوه بر تلاش براي نهادي کردن موضوع مردان دوزنه, باز هم دست روي طيف فرهنگي گذاشته و شغل همسر اول را نويسندگي انتخاب کرده است. اين خانم نويسنده هيچ کاري نمي کند جز گريه کردن و البته نوشتن. و در نهايت کودک او توسط هوويش دزديده مي شود.

مجموعه «قلب يخي» نمونه اي از اين دست است. به شماره 81 مجله زنان نگاهي بياندازيد و مطلب «اين قصه سر دراز دارد» اميد بنکدار را بخوانيد.

گروه دوم از اين طيف اکثر سريال هاي تلويزيوني را دربر مي گيرند. يعني در اغلب مجموعه هاي تلويزيوني سال هاي اخير، ما شاهد موضوعاتي جذاب با ظاهري آوانگارد و حتي زن دوستانه هستيم ولي با کمي دقت مي توان به راحتي ردپاي مردسالاري را در متن آنها مشاهده کرد.
مجموعه «دختران» يکي از بارزترين اين مجموعه هاست. اين سريال که در سال 1380 از شبکه تهران پخش شد، زندگي گروهي چند دختر دانشجو را نشان مي دهد که البته همه در زيرزمين خانه پدر يکي از دخترها و باز هم زير سايه يک مرد زندگي مي کنند. نگاه غالب بر اين سريال اين هست که هيچ دختري قادر نيست به تنهايي زندگي کند و البته اصلاً نبايد هم اين کار را بکند! مثلاً در يک قسمت دختر دانشجويي خوابگاه را ترک و خانه اي را اجاره مي کند اما آنقدر برايش مشکل پيش مي آيد که در نهايت دوباره به خوابگاه برمي گردد. يا دختر شهرستاني ديگري براي ماندن در تهران تنها يک راه دارد آن هم ازدواج با يک پسر قمارباز تهراني! در پايان سريال هم تمام دختران يا ازدواج مي کنند يا به شهرستان خودشان برمي گردند يعني سرانجامي جز بازگشت به دامن پدر يا آغوش همسر ندارند! (براي اطلاعات بيشتر به شماره 81 مجله زنان مطلب اميد بنکدار به نام «اين قصه سر دراز دارد» رجوع کنيد).

سريال «پس از باران» که در سال 1379 از شبکه سوم پخش شد، از نظر تعداد شخصيت هاي اصلي زن و قدرت هريک از آنان در نگاه اول شايد ضد زن به نظر نيايد اما با يک نگاه عميق تر مي فهميم که اين مجموعه نيز زنان را بسيار مورد لطف قرار داده! در اين سريال هم زن به دليل ناباروري براي شوهرش زن دوم مي گيرد و درنهايت هم مزد اين کار خيرش را مي گيرد و خودش بچه دار مي شود (نسخه قديمي مجموعه «بانويي ديگر»!). اگرچه زمان اين واقعه خيلي قبل تر از زمان ماست ولي به دليل شخصيت در مجموع مثبت زن اول و عاقبت به خير شدنش (!) تماشاگر ناخودآگاه با او همذات پنداري مي کند. حالا اگر اين بيننده خودش دچار مشکل همان زن باشد يعني توانايي بچه دار شدن نداشته باشد و از پايگاه تفکراتي محکمي هم برخوردار نباشد، به نظر شما بعد از ديدن اين سريال چه تصميمي براي زندگي اش مي گيرد؟

نکته مهم در اين مجموعه شخصيت ارباب است _ همان مرد بي گناه دو زنه که بر خلاف ميل خود و به اصرار همسرش زن دوم گرفته. اين مرد، بيگناه ترين فرد اين مجموعه است. اگر هم سايه به سايه، زن دوم فراري را تعقيب مي کند در حقيقت براي نجات جان او از دست برادر بيرحم زن اول است و اصلاً قصد آزار او را ندارد. باز هم رجوع کنيد به مطلب «اين قصه ....»

يکي ديگر از سريال هايي که اخيراً از شبکه سوم پخش شد و ظاهراً خيلي هم مورد استقبال قرار گرفت و از سازندگان و بازيگران آن نيز تجليل شد (همان کاري که در مورد عوامل سريال «پس از باران» نيز به عمل آمد) سريال «مسافري از هند» بود. در اين مجموعه دو هوو در يک خانه يا به عبارتي قصر با هم زندگي کرده و ظاهراً مشکل خاصي هم نداشتند الا اينکه همسر اول 20 سال بود که سکوت کرده بود! اين واقعاً اوج اعتراض يک زن از ديد صدا و سيماست. زني که عاشقانه با مردي ازدواج مي کند و آنقدر به او اطمينان دارد که تمام اموال پدري اش را هم به نام او مي کند، وقتي با خيانت شوهر روبرو مي شود تنها روزه حرف مي گيرد.

عکس العمل اين زن در قبال مشکلات زندگي اش هم ديدني است. خانواده او از چندين جهت مورد فشار واقع شده و مشکلات عديده اي برايشان پيش آمده است. اين زن در برابر تمامي مشکلات تنها کاري که مي کند اين است که دست به دامن برادر جبهه رفته و استاد دانشگاهش مي شود. گويا خود قدرت هيچگونه تفکر و تصميم گيري براي زندگي اش را ندارد. البته گريه کردن و از حال رفتن هم از ديگر کارهايي است که اين زن به خوبي از عهده آنها برمي آيد.

سيتا _ همان دختر از هند آمده هم شاهکاري است در اين مجموعه! اين دختر با وجود اين همه مشکلي که براي خانواده رامين _نامزدش _ به وجود آمده تنها فکرش ازدواج هرچه زودتر با رامين است و حتي يک بار هم از رامين در مورد مشکلات خانواده اش سؤال نمي کند. بر عکس هميشه در بدترين لحظه ها سراغ رامين مي رود و از او مي خواهد هرچه زودتر به قولش براي ازدواج عمل کند و رامين هم صبورانه جوابش را مي دهد! البته جالب است بدانيد که اين آقاي رامين قبلاً نامزد ديگري داشته و به طور يکطرفه اين نامزدي را به هم زده و آن دختر هم جز گريه کردن و سکوت خانم وار که برازنده هر خانم اصيلي است کار ديگري نمي کند!

تنها شخصيت زن فعال و سازنده اين مجموعه، همسر دوم مرد _ مادر فرزاد است. زني باعرضه و جسور که مي خواهد به هر قيمتي شده اموال و دارايي هاي شوهرش را از دست طلبکاران حفظ کند ولي اين شخصيت به دليل کاراکتر منفي اي که نويسنده به او داده در ذهن هيچ بيننده اي الگو نمي شود.

البته از اين زنان جسور و با عرضه در سريال هاي سال هاي اخير زياد داشته ايم مثل مجموعه هاي دوران سرکشي، خاک سرخ، دبيرستان خضراء، شخصيت آتنه فقيه نصيري در سريال دختران و هم چنين سريال در پناه تو (البته اين سريال نيز جزو همان گروهي است که زيرکانه عمل کرده. براي اطلاع بيشتر در مورد اين سريال به شماره 31 مجله زنان مطلب «تصوير زن عصر ما» نوشته آنتونيا شرکاء مراجعه کنيد).
ا
ما نکته جالب اينجاست که همه زنان فعال و جسور تلويزيون يک نوع پوشش خاص و يک طرز تفکر خاص دارند. مي خواهم از توليدکنندگان تلويزيوني بپرسم که آيا در عرصه اجتماع ما هيچ زني که فعاليت اجتماعي داشته باشد و جسور و شجاع باشد ولي تفکر و پوششي غير از آنچه مديران صدا و سيما مي پسندند داشته باشد، وجود ندارد؟به قول خانم نوشابه اميري که در مطلبي در شماره 35 مجله زنان گفته بود: «وقتي به چهره زن ايراني در اين سال ها فکر مي کنم اولين چيزي که به خاطر مي آورم صف بسيار عظيم زنان روي پل حافظ در روزهاي پرشور انقلاب است. همه آنها چادر و يا حتي روسري نداشتند ولي همه آنان زنان ايراني در جلوه هاي مختلف بودند. بعد از آن هم در جبهه هاي مختلف حتي در دوران جنگ، زنان حضورز داشتند. حال وقتي به اين چهره که در ذهنم حک شده است نگاه مي کنم انتظار دارم آن را بر پرده سينما و تلويزيون ببينم اما متأسفانه اثري از اين حضور نيست.»

کوتاه سخن اينکه چهره اي که در اين سال ها از زن ايراني در تلويزيون به نمايش در آمده نه تنها فرسنگ ها با چهره واقعي زنان ايراني فاصله دارد بلکه شخصيت آنان را نيز منکوب و لگدمال کرده است. زن در سريال هاي تلويزيوني هميشه يا سيني چاي در دست دارد يا کهنه گردگيري. دغدغه هايش نيز قبل از ازدواج، شوهر کردن است و بعد از ازدواج، بچه دار شدن. اگر هم قرار است کار بزرگي انجام دهد تنها و تنها پشتيباني و حمايت از مرد رزمنده و شجاعش است و نه بيشتر. يکي از شخصيت هاي فيلم واکنش پنجم که همسر يک آزاده بود، مي گفت: همه به من مي گويند بايد به شوهرت افتخار کني که 12 سال اسارت را تحمل کرده اما هيچکس به او نمي گويد که به زنت افتخار کن که 12 سال به تنهايي بار زندگي خود و پسرش را به دوش کشيده است.


*خلاصه اي از سخنراني ميترا شجاعي در روز تجمع اعتراضي عليه صدا و سيما

تريبون فمينيستي ايران


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster