صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

من از هشت سالگي روسپي بوده ام

من از هشت سالگي روسپي بوده ام. مادرم هم روسپي بود. او معتاد بود و هر چه كه پول در مي آورد براي موادش خرج ميكرد. ما هيچ چيزي براي خوردن نداشتيم. خواهر كوچكم 3 ساله بود و من خيلي او را دوست داشتم. مادرم ميخواست او را بفروشد . گريه كردم و با التماس از او خواستم كه خواهرم را نگهداريم. مادرم توي سرم زد و گفت : چطور ميخواهي او را نگهداريم ؟ چقدر گرسنگي بكشد؟ لااقل جايي ميرود كه شكم گرسنه نخوابد. از آن موقع تصميم گرفتم هر كاري كنم تا مادرم ، خواهرم را نفروشد. من از هشت سالگي روسپي بوده ام.حالا 12 ساله شده بودم. شبي 3 مرد مرا كرايه كردند .از مادرم . اما مرا بردند و بعد از اينكه كارشان تمام شد كتكم زدند . طوري كه لباسهايم پاره شدند. خانه ي خاله ام در قلعه حسن خان بود . خاله ام در ساختمان وزرا كار ميكند. پيش او رفتم تا از آن مردها شكايت كند. خاله ام دو پسر دارد و از ترس اينكه نتواند آن مردان را پيدا كند و پسرانش متهم شوند دستم را گرفت و با همان لباس پاره به وزرا برد و تحويل مامورها داد. حالا دو سال است كه اينجا هستم.
خاطرات ساده ، تلخ و گنگ يك روسپي 15 ساله در دفتر خاطراتش كه از كودكي نداشته اش نوشته . او اكنون تحت عنوان يك بيمار رواني در يكي از مراكز بهزيستي تحت مراقبت است .


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster