صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

نگاه کنيد! خلافت اسلامی عريان روی صحنه است./ سوسن آرام

اين شرايط کسی که ميکوشد با توسل به خشم و بيزاری مردم از اصلاح طلبی مردم را در بحران کنونی منفعل کند، درست مثل آن کس که مردم را به نجات اصلاح طلبی فرا ميخواند به عقب برگشته است. امروز اگر مردم نگاه پر از خشم ونفرت خود به اين صحنه را به اقدام تبديل کنند، خليفه عريان را هو کنند و در مقابل احکام او سرنافرمانی پيش بگيرند، دستگاه خلافتی مثل قايق بادی خواهد بود در برابر طوفان. بايکوت سياست اصلاحات در بحران اخير همانقدر فعال و سياسی بود که سيلی دوم خرداد بر گوش ولايت فقيه در سال 76. هيچيک يک شبه از آسمان نازل نشد، اين ها مراحل نشان دار حرکت پيش رونده مردمی است کهبيست و پنج سال پيش وقتی آقای خمينی در بهشت زهرا گفت " من توی دهن اين دولت ميزنم، من دولت تعيين ميکنم"، بخش وسيعی از مردم جوهر استبدادی اين سخنان را در نيافتند. خطای بزرگی بود، اما بی دليل نبود. خمينی لباس انقلاب برای آزادی را به تن کرده بود ، و مردم مردی را که آمده بود تا انقلاب را در نطفه خفه کند رهبرانقلاب ضد استبدادی خود می پنداشتند و " من " او را به " ما"ی ملت ترجمه ميکردند. خطای مردم ايران استثنايی نبود. همان خطايی است که ديگر ملت ها- پيشرفته و عقب مانده- وقتی به سياستمداران رياکار اعتماد ميکنند، مرتکب ميشوند، اما بهايی که برای چنين خطايی در يک انقلاب بايد پرداخت طاقت فرساست.

بعد از 25 سال، وقتی هفته پيش آقای خامنه ای توی دهن دولت خودش زد و برگزاری انتخابات فرمايشی ولايت فقيه را "وظيفه شرعی ، قانونی ، اخلاقی و ملی" خواند، و هر نوع مقاومت در برابر آن، حتی استعفا در چارچوب نظام را" خيانت" ناميد و تيغ سرکوب را مثل شمشير داموکلس برسر مقاومت کننده گان آويزان کرد، ديگر پرده ای درکار نبود، خطاب او هم ديگر فقط اصلاح طلبان نبودند، امام دوم جمهوری اسلامی حالا صراحتا به همه مردم ايران اعلام ميکرد: " قدرت من ام"، در اين کشور عمامه حکومت ميکند و همگان موظفند " ما" ی خودرا در من ولايت فقيه ذوب کنند ، انتصابات مرا انتخابات بخوانند، و فکر مجلس مردم و حکومت مردم را برای هميشه از سر بيرون کنند. اين پرده دری امام دوم جمهوری اسلامی هم مثل آن رياکاری امام اول آن بی دليل نبود، فرقه حکومتی و ولی فقيه اش ميدانند اکنون اکثريت قاطع مردم مترصد فرصتی هستند تا روحانيونی را که به آن ها دستور ميدهند در ولايت ذوب شوند در بهشت زهرا کنارامام اول ولايت فقيه بخوابانند و به گور تاريخ بسپارند. و همه کسانی را که اطاعت از دستور ولايت را واجب ميدانند در کناراو. بنابراين با يک محاسبه "منطقی" به اين نتيجه رسيده اند از آخرين فرجه ها استفاده کنند و همه امکانات سرکوب را متمرکز در اختيار دستگاه خلافت قرار دهند تا با قاطعيت هرگونه تلاش مردم برای جبران اشتباه 25 سال پيش را سرکوب کند و روز جزای ملاها را به تاخير بيندازد. اما اين بار مدعيان ولايت بر مردم اند که خطا ميکنند، و خطای آنها هم استثنايی نيست، همان خطايی است که اکثر دستگاه های استبدادی مرتکب ميشوند...

آپاتی ؟
"آقايان" در بحران انتخاباتی شان چنان اصلاح طلبان خود را کوبيدند که ارباب باستان برده مصری رابه شلاق ميکوفت. همه التماس دعاهای اصلاح طلبان از رهبر و دستگاه رهبري، برای اين که به بحران به شيوه ای پايان دهند که برای هردو طرف آبرومند باشد، با خشونت رد شد. محاسبه " منطقی" محافظه کاران بر سه عامل استوار است: شرايط بين المللی ، ناتوانی اصلاح طلبان، و بيزاری مردم از انتخابات و بازی انتخابات.

در مورد دو عامل اول " فعلا" حق با آنهاست. اما فقط فعلا. قدرت ها و نهادهای غربي، ونه فقط آمريکا، چنان در خاورميانه خرابکاری ببار آورده اند که در شرايط فعلی تمام انرژی شان را بايد صرف پاکسازی آن کنند و محافظه کاران ايران يکی از عمله های اين پاکسازی اند. و در مورد اصلاح طلبان ، آنها- حداقل نيروهای رهبری کننده آنها چه در جناح راست و چه در جناح چپ - آنقدر به نظام متعهدبودند که قدرت نفس کشيدن در برابر ولايت فقيه را ندارشتند. و با اين حساب آنچه در انتخابات پيش آمد و جارو کردن اصلاح طلبان با اهرم قانون فقاهتی و نظارت استصوابی سرنوشت محتوم آنها بود، و اگر اين سرنوشت آنها را حيرت زده کرد نه از درايت سياسی ولايت فقيه ، بلکه ازخويشاوندی اصلاح طلبان بالا با ولايت فقيه و بی جراتی اصلاح طلبان پائين بود که برای گريز از سرنوشت به آرزو و توهم متوسل ميشدند و هرگز فکر خروج از نظام و توسل به مردم به سرشان خطور نکرد.
اما روی عامل سوم ، يعنی بيزاری مردم از انتخابات، بايد بيشتر متمرکز شد. چون دو عامل ديگر به آن وابسته اند، چون از اين عامل ميتواند تفسيرهايی به دست داد که با حقيقت انطباق ندارد، و چون اين حقيقت ميتواند چنان شرايط را تغيير دهد که هم غرب را به چرخش سريع وادار کند و هم اصلاح طلبان مقاوم را که قربانی مرگ اصلاح طلبی شده اند از چنگال سرکوب نجات دهد.
مفسرايرانی بی بی سی اين عامل سوم يعنی بيزاری مردم از انتخابات و بازی انتخاباتی رژيم را آپاتی سياسی خواند و نوشت يک روحيه بدبينی سياسی و آپاتی بين عموم مردم ايران وجود دارد. اين اصطلاح آپاتی در رابطه با انتخابات ايران در رسانه های غربی وسيعا پژواک يافت و چه بسا در افکار عمومی غرب همان مفهمومی را تداعی کرد که آپاتی سياسی در انتخابات های غربی دارد. محافظه کاران نيزلابد فکرکرده اند اگر مردم ايران عموما از انتخابات و بازی انتخابات بيزارند و تحرکی در مقابل سياست های حاکم از خود نشان نميدهند، چرا نبايد ازفرصت استفاده کرد و پايگاه های دستگاه خلافت اسلامی را با بيرون ريختن اصلاح طلبان تقويت کرد.

اما "آپاتی "و بيزاری از بازی های انتخاباتی ، در انتخابات های متداول در جهان ، چه در کشورهای پيشرفته و چه در کشورهای عقب مانده ای که انتخابات های نمايشی و مخدوش دارند، به نوعی از واکنش مردم به سياست اطلاق ميشود که به هيچ وجه با واکنش مردم ايران به سياست در شرايط کنونی شباهت ندارد. وقتی مردم در انتخابات های متداول در آن کشورها شرکت نمی کنند البته بی اعتمادی خود به سياستمداران نشان ميدهند، اما درعين حال اين عدم اعتماد به درجات زيادی بر بی تفاوتی سياسی استوار است. دلايل اين بی تفاوتی سياسی از کشوری به کشورديگر متفاوت است ، اما يک چيز مشترک در همه آنها وجود دارد و آن درجات بالايی از رويگردانی مردم ا ز سياست و سپردن آن به سياست مداران و حاکمان است.

در ايران اوضاع درست برعکس است. کابوس 25 ساله ولايت، مردم ايران را به درجه ای سياسی کرده است که کشور دومی همانند آن را به زحمت بتوان در جهان پيدا کرد. مردم ايران امروز اولا سياسی اند، دوما سياست های رژيم را به شدت زير نظر دارند تا از هر حرکت آن برای پيشروی خود استفاده کنند، يعنی علاوه برآنکه سياسی اند فعال هم هستند. سوما برخلاف بسياری از مردم خاورميانه که آرزوی آزادی برای آنها با توهمات مذهبی آلوده است، در درک مفاهيم دمکراسی و آزادی پيشرفته اند. بنابراين واکنش خود به حرکات رژيم را به نسبت منافعی که برای دست يابی به اهداف سياسی شان دارد تنظيم ميکنند.

اين همه از زمين تا آسمان با بی تفاوتی سياسی فرق دارد. اگر مردم، به ويژه نيروهای سياسیفعال و شبکه های غير رسمی مردمی از دانشجويان گرفته تا ساير اقشار مردم، در بحران انتخاباتی حاضر نشدند پشت اصلاح طلبان بروند، از روی بی تفاوتی سياسی نبود، بلکه اين از درايت سياسی و حضور بيدارآنها در صحنه سياست حکايت داشت و چيزی نبود به جز اعتراض فعال به سياست سترونی که برای مهار محافظه کاران در چارچوب نظام اتخاذ شود. مردم با اين کار خود آشکارا به همه حکومتيان وهمه جهانيان و خود اصلاح طلبان نشان دادند که برای شکستن بن بست های سياسی در ايران بايد از چارچوب نظام فراتر رفت. بايکوت سياست اصلاحات در بحران اخير همانقدر فعال و سياسی بود که سيلی دوم خرداد بر گوش ولايت فقيه در سال 76. هيچيک يک شبه از آسمان نازل نشد، اين ها مراحل نشان دار حرکت پيش رونده مردمی است که انقلاب شان سخت سيلی خورد وبه تجربه تلخ اما زنده نه در تئوری خاکستري، ياد گرفته اند محتاط ، اما سنجيده به سوی هدف بروند.

اگر اين حقيقت دارد که مردم ايران شاهد منفعل صحنه سياست ايران و نسبت به آينده سياسی خود بی تفاوت نيستند، اگر مردم صحنه سياست ايران را محاصره کرده اند و با نگاه خشمگين خود آن را می پايند، پس محاسبه " منطقی" آقايان در بطن خود خطايی را حمل ميکند. خطايی که بر خلاف خطای 25 سال پيش مردم ايران، شايد ملاها را از آن گريزی نباشد. آن ها برای اينکه از خشم مردم در امان بمانند و نبرد نهايی با مردم را به تعويق بيندازند، تصميم گرفتند بدون انتخابات اصلاح طلبان را از مجلس بيرون کنند و آن را در تصرف خود بگيرند، اما با اين کار، خود را بی واسطه در برابر مردم قرار داده اند و مبارزه برای آزادی خواهی را به آخرين سنگريز خود نزديک کردند.

حالا دستگاه ولايت، جوهر اصلی قدرت رژيم اسلامي، مثل آن سلطانی که به خياط مزد داده بود تا برايش لباس نامريی بدوزد، درست در روزهای نمايش قدرت خود عريان در مقابل چشم مردم ايستاده است. محافظه کاران در تاکتيک اصلاح طلبان را شکست داده اند، اما در استراتژی به هدف بی واسطه تيرهای خشم ونفرت بی پايانی تبديل شده اند که لحظه به لحظه و بيش از پيش متراکم ميشود. اين خشم دير يا زود منفجر خواهد شد، اما آن چيزی که امروز نبايد از آن غافل بود اين است که درست اين روزها- اين روزها يی که ولی فقيه به صحنه آمده و ميگويد " قدرت من ام" ? دستگاه حکومت اسلامی در متزلزل ترين و خطير ترين وضعيت خود در 25 سال اخير قرار گرفته است. اگر درست در اين لحظه مردم دليل اصلی خود برای بيزاری از انتخابات، يعنی تنفر از ولايت فقيه را به نمايش بگذارند، طرح ملاها برای برپا کردن مجلس دارالخلافه بر سرشان خراب خواهد شد، و همه عوامل ديگری که در " محاسبات منطقی " آقايان به نفع کودتای خلافتی منظور شده بود به عکس خود تبديل خواهد شد. به همين جهت آن ها دستگاه های سرکوب را بسيج کرده اند و عربده کشان شان نعره کشی را آغاز نموده اند. ميگويند اجازه تظاهرات به دانشجو نميدهيم ، دسته الله کرم را راه انداخته اند، به نظاميان شان دستور داده اند عربده سر بدهند. قوه قضائيه و احکام جبارانه اش را به رخ می کشند.
در منطق استبدادی ملاها ، قدرت مردم به حساب نمی آيد، ووقتی با آن روبرومی شوند، فقط به سرکوب می انديشند.

بيزاری از اصلاح طلبی ، آخرين گذربود
در اين شرايط کسی که ميکوشد با توسل به خشم و بيزاری مردم از اصلاح طلبی مردم را در بحران کنونی منفعل کند، درست مثل آن کس که مردم را به نجات اصلاح طلبی فرا ميخواند به عقب برگشته است. بيزاری از اصلاح طلبان آخرين گذر بود برای رودرويی مستقيم با ولايت فقيه و دستگاه دولت اسلامی. اگرچه عبور از آن برای پيشرفت مبارزه آزادی خواهانه لازم بود، اما در عين حال اين گذر نشان دهنده فاصله ای بود بين مردم و هدف نهايی شان در رهايی از شر حکومت مذهبی. ممکن است اين گفته متناقض به نظر برسد ولی اين حقيقتی است که بيزاری مردم از اصلاح طلبی خاصيتی دو گانه داشت . از يک سو مردم با بيزاری از اصلاح طلبی خود رابرای مبارزه فراقانونی و رودر رويی با ولايت فقيه آماده ميکردند، از سوی ديگر خشم بر اصلاح طلبان به همان اندازه اميد به اصلاح طلبان موقتا مانع آن ميشد که دستگاه ولايی بی واسطه در برابر مردم قرار گيرد. به همين جهت وقتی در انتخابات شورا ها مردم به عنوان اعتراض به اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نکردند ، محافظه کاران اين امر را پيروزی خود به شمار آوردند. چرا که اصلاح طلبان کيسه مشت شده بودند برای ابراز بيزاری مردم از رژيم اسلامی.

اکنون ديگر از اين مرحله عبور کرده ايم. مردم ما ديگر نيازی ندارند که نفرت خود را از جمهوری اسلامی از طريق حب و بغض به اصلاح طلبان نشان دهند. از روزی که امام رژيم به صحنه جدال آمد و در حاليکه پايش را پيروزمندانه بر گردن اصلاح طلبان مطيع و فرمانبردارش گذاشته بود خطاب به مردم گفت مخالفت با مباشران او در شورای نگهبان تخلف قانونی و حرام شرعی است، شرايط سياسی جديدی در برابر همه قرارگرفت. مردم و دستگاه خلافت بی واسطه، بويژه بی واسطه ی اصلاح طلبان، در برابر هم قرار گرفتند.

خاتمي، کروبی و حواريون آن ها در پاسخ به اين شرايط در ولايت ذوب شدند و امروز جسد بی آبروی آنهاست که از زير پای ولی فقيه به صحنه سياسی باز گردانده ميشود تا انجام "وظيفه" کند و اعلام نمايد به حکم خليفه، مراسم عزای اصلاح طلبی را با برگزاری انتخابات خلافتی بر پا ميداريم.

و آنها که هنوز مقاومت ميکنند، اگر به مقاومت خود ادامه دهند، ديگر نماينده اصلاح طلبی نيستند، مجرمينی محسوب ميشوند زير تهديد سرکوب. خليفه و عوامل اش اکنون مبارزه با اصلاح طلبی را به بهانه ای تبديل کرده اند برای منفعل کردن مردم، برای تبديل بيزاری فعال و سياسی مردم از اصلاح طلبی به بی تفاوتی سياسی. و برای اين کار چه راهی بهتر از به نمايش گذاردن رسوايی خاتمی ? کروبی.

امادستگاه خلافتی ديگر جريان اصلاح طلب ندارد، ومستخدمين اش يا مطيع اند يا متمرد. و مردمی که در قيمومت اش هستند يا بايد بی تفاوت بمانند يا بايد سرکوب شوند. هر ضربه ای که اکنون آن ها به بهانه اصلاح طلبی وارد می آورند مشتی است بر سينه مردمی که دشمن خو و مترصد فرصت به صحنه عريانی دستگاه خلافت خيره شده اند.

امروز اگر مردم نگاه پر از خشم ونفرت خود به اين صحنه را به اقدام تبديل کنند، خليفه عريان را هو کنند و در مقابل احکام او سرنافرمانی پيش بگيرند، دستگاه خلافتی مثل قايق بادی خواهد بود در برابر طوفان. موقعيت خطير و به شدت شکننده ولايت فقيه بهترين شرايط را برای مردم فراهم کرده است که درخواست های خود را آزاد از محدوديت های اصلاح طلبی مطرح کنند و انتخابات را آزاد از نظارت استصوابي، مجلس را آزاد از شورای نگهبان و حکومت خود را آزاد از قيد مذهب درخواست کنند. اين آرزوی دستگاه خلافتی تازه بر پا شده است که مردم در اين شرايط بحرانی به بی تفاوتی سياسی و انفعال روی بياورند. چون درست در اين شرايط است که تنها حربه رژيم يعنی سرکوب ميتواند به عکس خودش تبديل بشود . اما وقتی اين بحران از سر حکومت بگذرد، اين حربه را با بيشترين درجه اطمينان ميتواند به کاربيندازد.

آخوندها در محاسبه خود اشتباهی مرتکب شدند که ا ز همه مستبدان سر ميزند: ناديده گرفتن قدرت مردم. دستگاه خلافتی به خاطر اين خطای خود بيش از هر زمان چشم انداز انقلاب عليه حکومت اسلامی را در کشور گشوده است . اما ما را نيز خطری تهديد ميکند که مستبدان جهان با استفاده از آن مکررا در تاريخ ظهور کرده اند و حکومت شريرانه خود را به مدد آن چند صباحی تداوم داده اند: نديدن قدرت خود و عدم استفاده از آن درلحظه های حساس سياسی. و امروز در يکی از آن لحظات حساس تاريخ خود ايستاده ايم.



2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster