Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

گزارشاتی از چند شاهد عینی از تظاهرات 22 بهمن در تهران




یک گزارش از یک شاهد عینی دیگه:
جو امنیتی و نظامی وسیعی بود من هم حدود ساعت یازده در اطاف نواب در آزادی
بودم که تمما در اختیار نیروهای دولتی بود .. در این میان پلیسی آمد و مرا از
میان جمع بیرن کشید خواست کیفم رت باز کنم ..که سرو صدا کردم .. ام توصیه های
ایمنی قبلی بسیار مفید بود نه موبایل داشتم و نه نوار سبز .. با بی احترامی گفت
برو ... نوار سیز را بجای کمربند به شلوارم بسته بودم
بعد رفتیم سمت میدان صادقیه که بسیار متشنج بود یک جو نظامی و لمپنی ... عده
زیادی بسیجی با لباسهای نوی نارنجی رفتگران و جاروهای نو گروه گروه در انتظار
بودند ....بهترین تعبیر همان حکومت نظامی است برای بیست و دو ی بهمن هشتاد هشت



**************************

گزارش یکی دیگه از بچه ها ضمن این که خوشحالم به سلامت برگشته

امروز من با دو تا از دوستان از بزرگراه مدرس رفتیم پایین
ساعت 10 صبح
واقعا شوکه شدم از یک کیلومتر مانده به ورودی میدان 7 تیر ، سر هر کوچه و
خیابان فرعی نیروهای گارد در آرایش های 3 و 4 نفره مستقر بودن . هر چه به سمت
میدان 7 تیر نزدیک می شدیم تجمعشون بیشتر می شد . همه جور نیروزی نظامی و
انتظامی آورده بودن . تمام خیابان کریمخان از هر دو طرف پر نیرو بود و گذشته از
اون لباس شخصی ها هم مثه آدمای عادی تو پیاده رو قدم می زدن . به میدان ولی عصر
که رسیدیم ، دور تا دور میدون موتورها شون رو پارک کرده بودن و آماده باش کامل
. رفتیم خیابان ایتالیا ماشین رو پارک کردیم و پیاده رفتیم از 16 اذر به سمت
انقلاب . به هیچ وجه نمی تونستیم لحظه ای بچه های جنبشی رو پیدا کنیم که لااقل
با همدیگه فقط پیاده روی کنیم چه برسه به اینکه بتونیم شعار بدیم ، تا آنجایی
که چشم کار می کرد خانواده های شهدا و کارمندهای ادارات با خانواده و بسیجیها
و................ بودن ، خلاصه دوباره برگشتیم سمت ماشین و رفتبیم به سمت
ستارخان ، یه چیزی بگم هر لحظه در کنارت
توی خیابان موتور سوارهای لباس شخصی حضور داشتن ، کاملا در کنترل بود
خیلی نیرو آورده بودن
توی ستارخان خبری نبود و نزدیک فلکه صادقیه که رسیدیم ماشین های گارد رو دیدیم
، داشتن می رفتن سمت فلکه صادقیه و یه ترافیکی درست کرده بودن که نگو ، مجبور
شدیم برگردیم
************************************************
شاهد اول: *برگشته‌ام خانه. از دیدنِ چهره‌های مردمِ سبز شاد شده‌ام. دلم تنگ
شده بود، رسماً. میدان صادقیه بودیم از قبل از ۱۰ تا حدود ۱۲. همان اوایل
همدیگر را پیدا کردیم و کمی شعار دادیم و یار دبستانی خواندیم. شاید صد نفر
می‌شدیم. متفرق‌مان کردند. نیروهای ضدشورش، بسیج، لباس‌شخصی، فراوان فراوان
فراوان.
از جاهای دیگر خبر ندارم.

شاهد دوم: از بلوار و میدان انقلاب تا جلوی شریف هیچ اتفاقی نیفتاد. از
چهارراه کارگر تا انقلاب ضد شورشیها به فاصله 10 سانتی با ماسک شبمیایی !
ایستاده بودند.

*شاهد سوم: *من که از وصال تا وحیدیه (یعنی سرتاسر و به دلیل بسته بودن خیابان
ها) رفتم...دیوونه شدم...فکر کردم کلا هیچ جا خبری از «سبز» نبوده
همه جا پر بود از موتوری های بسیجی و نیروهای جان بر کف
:(((
روانی شدم... یک ساعت تو ترافیک روانی شدم
********************************************************
باز هم شاهد عینی:

شهر رسما در اختیار اراذل و اوباش موتور سوار،چماق دار و شوکر به دست بود. حضور
نیروهای امنیتی خارج از حد تصور بود. همین تا بعد
********************************************************
ساز مخالف:

«فتنه» سبز هنوز زنده‌است

1- ساعت 10 از اشرفي اصفهاني سر مرزداران راه افتادم به سمت فلكه دوم صادقيه و
سپس محمد‌علي جناح را پايين رفتم تا زير پل شيخ‌فضل‌الله نوري و دوباره همين
مسير را برگشتم.

2- سبزها زياد اما شديدا پراكنده بودند. جمعيت بسيار بيشتر از آن بود كه من
انتظار داشتم. اما كسي شعاري نمي‌داد و نمادهاي سبز هم به ندرت ديده مي‌شد. به
محض اينكه كسي شعار مي‌داد يا حتي دو انگشت دستش را به علامت پيروزي بالا
مي‌آورد بر سرش مي‌ريختند و بازداشتش مي‌كردند. اگر بخواهم نسبتي بدهم مابين
ساعات 10 و 11 در حوالي فلكه دوم صادقيه 60 درصد جمعيت مردم معترض، 20 درصد
هواداران احمدي‌نژاد و 20 درصد پليس و بسيج بودند.

3- از ساعت 11 كه سخنراني احمدي‌نژاد شروع شد جمعيت معترض در مسير
اشرفي‌اصفهاني را به سمت شمال (ميدان پونك) راه افتاد و شعار مرگ بر ديكتاتور
مي‌داد. ماشينها هم بوق مي‌زدند.

4- خشونت پليس و بسيج بسيار زياد بود. با زنجير، باتوم، كابل و گاز آشك‌آور
مردم را مي‌زدند. جالب اينكه براي‌شان مهم نبود كه چه كسي را مي‌زنند گاهي
هوادران خودشان كه براي راه‌پيمايي آمده بودند را هم مي‌زدند. مساله اصلي‌شان
اين بود كه هيچ نوع تجمعي از سبزها ايجاد نشود. يعني عملا راه‌پيمايي خودشان را
قرباني پراكندن جكعيت معترض كردند. نكته جالب اينكه بسياري از مردمي كه در
هواداري حكومت به راه‌پيمايي آمده بودند به شدت ترسيده بودند. من خيلي‌ها را
ديدم كه وسط راه از ترس كتك خوردن و اذيت شدن برمي‌گشتند. شايد بشود گفت
در‌آينده راه‌پيمايي‌هاي حكومتي براي اينها ديگر پيك‌نيك نخواهد بود.

5- خلاصه اينكه به قول خودشان «فتنه» اين بار هم رفع نشد، با اين همه خشونت و
اعدام و بگير و ببند هنوز هم بخشي از مردم نترسيده‌اند و اعتراض‌شان را در
خيابان بيان مي‌كنند.

۶- بخش قابل توجي از معترضان (از جمله خود من) بي هيچ نماد سبزي در راه‌پيمايي
بودند. فضا طوري بود كه اصلا امكان ايجاد تمايز وجود نداشت. شمايي كه از
رسانه‌هاي تصاوير را مي‌بينيد قطعا اين جمعيت را نمي‌بينيد، اما پيش‌فرضتان را
از جمعيتي كه به راه‌پيمايي آمده اصلاح كنيد: همه آنچه در تلويزيون ايران نشان
داده مي‌شود هواداران حكومت نيستند. بخش قابل توجهي (نمي‌دانم چقدر، اما در
آرياشهر حداقل نيمي از جمعيت) معترضان هستند
*******************************************************