Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

پیام جنبش زاپاتیست‌ها برای مبارزان ایرانی

مقدمه:
در ماه آگوست برای تهیه ی گزارش به مکزیک ومنطقه‌ی اونتیک2، پایتخت زاپاتیستها، رفتم. انگیزه‌ی اصلی سفرم، کسب آگاهی بیشتر در مورد شکل‌های نوین ساماندهی بر اساس الگوهای آلترناتیو بود. / شعله ایرانی

مقدمه:
در ماه آگوست برای تهیه ی گزارش به مکزیک ومنطقه‌ی اونتیک2، پایتخت زاپاتیستها، رفتم. انگیزه‌ی اصلی سفرم، کسب آگاهی بیشتر در مورد شکل‌های نوین ساماندهی بر اساس الگوهای آلترناتیو بود. شیوه‌های سازماندهی جوامعی که نه بر اساس ساختار بازتولید قدرت و تمرکز آن در دست احزاب ایدئولوژیک، فرد و یا صاحبان سرمایه، بلکه بر اساس احترام به انسان و طبیعت بنا شده باشد. تجربه‌ی کوتاهم از زندگی در اونتیک، خوش‌آیند و الهام بخش بود. هر چند طبیعتن به دلیل کوتاه بودن مدت اقامت نتوانستم عمق روابط و نقاط ضعف ساختار ساماندهی‌شان را مشاهده و تجربه کنم، اما آموختم که جنبش‌های مردمی آنگاه که به خود وفادار و متکی‌اند توانایی عملی ساختن رویاهایشان را دارند. مطمئن شدم که رویای "جهانی دیگر" دست یافتنی ‌است!
هنگام ورودم به اونتیک، نماینده‌ی کمیته‌ی خوش آمدگویی گفت: "خوش آمدید! در اونتیک هیچ کس بیگانه نیست." تعارف و کلیشه نبود. حق داشت. برای اولین بار در زندگی با حس بیگانه‌گی، بیگانه شدم. زندگی در منطقه‌ی زاپاتیست‌ها ساده، انسانی، دمکراتیک و در هارمونی با طبیعت بود. در عین دسترسی به وسائل مدرن زندگی، گویی از خودبیگانگی جوامع صنعتی سرمایه‌داری راهش را در جاده‌ی پر پیچ و خم کوهستانی گم کرده و در نگاه سربازان مسلح ارتش مکزیک اطراق کرده بود.
روز قبل از ترک اونتیک، از دولت زاپاتیست‌ها که "دولت خوب" نامیده می‌شود، خواستم پیامی در همبستگی با مبارزات مردم ایران بدهد. وقت تنگ بود. در حال تدارک انتخابات و رایزنی با اهالی بودند که از سراسر منطقه گرد آمده و با غرور و بردباری در مقابل محل کار دولت مردمی صف کشیده بودند. نماینده‌ی بخش سیاسی مرا به سالن کوچکی که محل ملاقات‌های بین‌المللی‌ست دعوت کرد. در اتاقی که با یک لامپ کم‌سو نیمه روشن بود، در محاصره‌ی دیوارهای کوتاه و پوشیده از پوسترهایی به زبان‌های گوناگون جهان، به چشمان خسته، مصمم و درخشان فردی خیره ماندم که به سبک همه‌ی اعضای زاپاتیست و به ویژه نمایندگان منتخب دولت در ملاقات‌های رسمی، با ماسک صورتش را پوشانده بود. او به شیوه‌ی بومیان سرخپوست و به رسم دولت خوب، شفاهن روایتی را از طریق من برای کسانی که در ایران برای آزادی و عدالت مبارزه می‌کنند، تعریف کرد. در آن اتاق بدون پنجره‌ و ساده، در بلندی‌های جنگل‌های اسرارآمیز چیاپاس، جهانی به جهان دیگر پیوند خورد.
نماینده‌ی کمیته‌ی سیاسی به جای تکرار پیام‌های کلیشه‌ایی که به آنها عادت داریم، داستان مبارزات نوین مردمان مکزیک را نقل کرد، تا ما را با نبرد خودشان آشنا کند، تا دریابیم که برای مردمان ما چه آرزو می‌کنند. داستانی که او نقل کرد، تاریخ مبارزات زاپاتیست‌هاست. گذری در تاریخ مبارزات مردمانی خردمند و صلح جو تا از منظر آنان، دنیای خودمان را باز ببینیم. روایت به یاد می آورد که جنبشِ از دل مردم برون آمده نمی‌تواند چشم امید به مراجع قدرت بندد و اگر به خود تکیه کند توانمند می‌شود و مطالباتش را ارتقا میدهد. تاریخی که نقل شد از هم‌پیوستگی مبارزات می گفت. یگانگی خواستهای بشری و جهانی را که همان عدالت و آزادی است یادآوری می‌کرد. او روایت را با این اشاره که "به مردم ایران بگویید که ما به مبارزه ادامه می‌دهیم" به پایان برد. شاید چون بنا بر تفکر زاپاتیستی و سنت‌های سرخپوستان، مبارزه‌ی آنها همان مبارزه‌ی ماست، چه هر دو برای عدالت و رهایی می‌رزمیم. اگر آنها پایدار باشند، مستقل و استوار بر پاهای خود ایستاده، ما نیز خواهیم بود. گو در دو سوی این کره‌ی زیبا ایستاده‌ایم. اگر آنها توان ادامه‌ی مبارزه و سازندگی، علی‌رغم کشتار، ویرانی و دستگیری را دارند، ما نیز خواهیم داشت. توانمندی ما نیزبر توان آنها، خواهد افزود. حلقه‌های مبارزه به هم می‌پیوندند، در هم می پیچند و پیوسته نیروی مردم را برای به دست گرفتن سرنوشت خود بازتولید می‌کنند.

در متن ترجمه شده می‌بینید که نماینده‌ی زاپاتیست‌ها، به عمد یا سهو، دلایل بستن باب دیالوگ با دولت و گشوده یافتن درهای گفتگو با مردم مکزیک و جهان، را مکرر یادآوری می‌کند. تفسیر با شماست!

چند توضیح برای درک بهتر اصطلاحات به کار گرفته شده در سخنان نماینده‌ی کمیته‌ی سیاسی کاراکول3 دوم در اونتیک، پایتخت جنبش زاپاتیست ها در مکزیک:
"دولت بد" نامی است که زاپاتیست‌ها به دولت مرکزی در مقابل "دولت خوب" که از نمایندگان انتخابی مردم بومی تشکیل شده، می‌دهند. در دولت خوب که منطقه‌ی اونتیک در چیاپاس را اداره می‌کند افراد، زن و مرد، با رای مستقیم انتخاب می‌شوند، و منتخبان مردم از حقوق و مزایای ویژه‌ایی برخوردار نیستند. دولت خوب، مستقل و چون آلترناتیو دولت بد عمل می‌کند. حتی به لحاظ اقتصادی نیز از دولت مرکزی مستقل است و متکی بر کار و درآمد شهروندان خود و بعضن کمک‌ها و همبستگی‌های بین‌المللی از نهادهای غیردولتی.
کراکول، جوامعی (کمونهایی) که زاپاتیست‌ها سازمان داده‌‌اند، به معنای حلزون است. حلزون سمبل زاپاتیستهاست و ریشه در افسانه‌های بومی دارد. ساختار سازماندهی جوامعی که به زاپاتیست‌ها پیوسته‌اند الهام گرفته از شکل حلقوی صدف حلزون است. زیرا از هر نقطه‌ی حلقه به خاطر چرخشی بودن آن، دسترسی به مرکز، میسر است و ساختار بالا زیر نویس‌ها و توضیحات داخل پرانتز از من است.
به رسم امانت، پیام را همانگونه که روایت شد، منطبق با یادداشت مترجم از اسپانیایی به انگلیسی، و سپس به فارسی توسط من، باز می‌گویم.

شعله ایرانی

نماینده‌ی کمیته‌ی سیاسی کاراکول دوم در اونتیک، پایتخت جنبش زاپاتیست‌ها در مکزیک.
پیام شفاهی در تاریخ 7 آگوست ۲009:

در سال ۱994 ما با شعار "دیگر بس است! پانصد سال کولونیالیسم بس است!" مبارزه علیه عهدنامه‌ی نفتا NAFTA)قرارداد تجاری میان ایالات متحده، کانادا و مکزیک) و دولت بد (دولت مرکزی مکزیک) را آغاز کردیم.

ما نبرد را با آزادسازی شش منطقه شروع کردیم4. یک منطقه‌ی نظامی را هم اشغال کردیم تا زندانیان را آزاد سازیم. این همه را به این منظور انجام دادیم که توجه جهانیان را به خواست‌هایمان جلب کنیم. ما مجبور شدیم به قیام مسلحانه دست بزینم تا مردم به مطالبات ما در رابطه با آزادی، بهداشت، آموزش، زمین، مسکن، نان، حقوق مردمان بومی، برابری زن و مرد... گوش فرا دهند. ما خواهان آزادی، عدالت و دمکراسی بودیم. وقتی سلاح برگرفتیم و این خواست‌ها را طرح کردیم، دولت بد آنها را رد کرد. آنها ما را تروریست خواندند، ما را بیگانه نامیدند و گفتند که بومیان سرخ پوستِ همراه جنبش، فریب بیگانگان را خورده‌اند. ولی حقیقت این است که ما مردمان این سرزمین هستیم، ما، یعنی همان کسانی که با آنها چون بیگانه‌گان برخورد می‌شود، مکزیکی‌های اصیل هستیم. ما می گوییم که ارنستو زدیلو5 (رییس جمهور سال های ۱994 تا ۲000) که طبق عهدنامه‌ی نفتا، مکزیک را به بیگانگان فروخت، مکزیکی نیست.

جنگ ما دوازده روز به طول انجامید.

ما از جامعه‌ی مدنی داخلی و بین‌المللی که به خواست‌های ما گوش فرا دادند و کمک کردند که به جنگ خاتمه دهیم سپاسگزاریم. جامعه ی مدنی در مکزیکو سیتی (پایتخت مکزیک) برای طرح خواست‌های به حق ما دست به تظاهرات زد. آنها نه تنها برای پایان یافتن جنگ بلکه برای عدالت اعتراض کردند. ولی زدیلو که تصمیم نداشت به خواست‌های ما توجه کند به تعقیب و مجازات ما به نحوه دیگری توسل جست. او ارتش و نیروهای شبه نظامی را برای شکار و دستگیری ما و ترور رهبران جنبش اعزام کرد . به این ترتیب بود که دولت بد در حالیکه به جهانیان می گفت خواستار مذاکره با ماست، در عمل به شکار و تهدید فرماندهان ما پرداخت.

ولی ما به درخواست جامعه‌ی مدنی برای پایان دادن به جنگ و آغاز مذاکرات عمل کردیم. ما از ساموئل رویز گارسیا [6]، اسقف شهر سن کریستوبال، دعوت کردیم که میانجی ما باشد. این اولین برخورد ما برای طرح خواست‌ها و حرف‌هایمان با جامعه‌ی جهانی و داخلی از یکسو و گوش فرا دادن به خواست و حرف‌های آنها از سوی دیگر بود.

در همان حال که پرزیدنت زدیلو تانک، هواپیما و ارتش را برای نابودی ما روانه می‌کرد، ما جلسه‌های متعددی در کلسیای اصلی شهر سن کریستوبال با نمایندگان دولت او برگزار کردیم. در فوریه سال ۱995 زدیلو فرمانی را برای دستگیری رهبران جنبش زاپاتیست‌ها، فرماندهان ما و فرمانده مارکوس صادر کرد. بر اساس این فرمان ارتش دولتی به گوادلوپ تپیاک7، محل اولین کنفرانس بین‌المللی که توسط ما بر پا شده بود تا پذیرای کسانی باشد که خواهان ملاقات و گفتگو با ما بودند، حمله کرد. میلیونها مردمان بومی بر اثر این حمله‌ی ارتش، از خانه و کاشانه‌ی خود رانده شدند. خانه‌های مردم را ویران کردند و هزاران تن از بومیان به جنگل‌ها پناه بردند. بسیاری از آنان تا به امروز هم در جنگل‌های منطقه باقی مانده‌اند زیرا ارتش زمین‌هایشان را در اشغال نگاه داشته است.

پس از این حمله، دولت بد دور جدیدی از مذاکرات را از سر گرفت. در پروسه‌ی این مذاکرات بود که سند معروف سن آندرس8 که خواست‌های ما در آن درج شده بود توسط دولت امضا شد و قانونی که به نام کوکوپا9 معروف شد، و تنها به برخی از خواست‌های ما تحقق می بخشید و با کلیات مفاد سند سن آندرس و آنچه نمایندگان دولت و قانونگذاران مکزیک قول داده بودند، تفاوت زیادی داشت، تنظیم شد.

سپس دولت بد و تمامی احزاب سیاسی (از راست تا چپ)، در کنگره ی مکزیک به قانون جدیدی در رابطه با حقوق بومیان رای دادند که کاملن با توافق نامه‌ی سن آندرس در تضاد بود. دولت مکزیک با تصویب چنین قانونی عملن به مذاکرات پایان بخشید و به سرکوب ما ادامه داد. این جنبش زاپاتیست‌ها نبود که به مذاکرات خاتمه داد. ما به عنوان زاپاتیست می‌گوییم که جنبش ما هیچگاه، تا روزی که فکر می‌کرد گفتگو صادقانه و علنی است، درها را به روی دیالوگ نبست.

اما از آنجا که دولت قادر به گفتگوی شفاف و صادقانه نبود و تنها دروغ گفت و قول‌هایی داد که هیچ گاه قصد عملی ساختنش را نداشت، مجبور شدیم باب مذاکره و دیالوگ را ببندیم. اما ما در این پروسه دریافتیم که دیگرانی در جهان هستند که خواهان دیالوگ باز و صادقانه با ما هستند. ما آنان را در جامعه‌ی جهانی و داخلی یافتیم. و چنین بود که ما با همکاری جامعه‌ی مدنی داخلی و جهانی به پروسه ی دیالوگ ادامه می‌دهیم، پروسه‌ی گوش دادن به خواست‌های یکدیگر و یادگیری از مبارزات یکدیگر.

سند سن آندرس که تضمین کننده‌ی حقوق مردمان بومی مکزیک بود، در فوریه سال ۱996 به امضا رسید. این تفاهم نامه توسط هر دو طرف منازعه یعنی زاپاتیست ها و دولت مرکزی امضا شد. وقتی مانوئل کاماچو سولیس نماینده‌ی دولت، قرارداد را نزد رییس جمهور زدیلو برد او با آن چون یک زباله رفتار کرد و به دورش افکند. او مذاکره را متوقف ساخت و به قرارداد عمل نکرد. پس از این ماجراست که ما دیگر مراوده‌ایی با دولت بد نداریم. آنها با بی صداقتی و بدقولی درهای دیالوگ با مردم را بستند. پس ما تنها آن در دیگری را که یافته بودیم، گشوده نگه داشته‌ایم. دری که ما را به جامعه‌ی مدنی پیوند می‌زند.

کسانی چون شما نزد ما می‌آیند تا ما و جنبش ما را بشناسند. ما نیز با دیگر جنبش‌ها آشنا می شویم، در باره‌ی جنبش‌های صلح‌آمیز دیگر می‌آموزیم. زیرا جامعه مدنی از ما خواسته که راه‌های صلح آمیز را بیابیم و از جنگ پرهیز کنیم.

در سال ۱997 ما یک هزار و یازده نماینده را از میان جوامع زاپاتیستی و روستاها برای تشریح مبارزات‌مان برای جامعه‌ی مدنی مکزیک و جهان به مکزیکوسیتی روانه کردیم. جامعه‌ی مدنی به آنها گفت که که خواهان پایان بخشیدن به جنگ است. در مارس سال ۱999 ما یک نظرخواهی ملی به منظور مشورت با اهالی مکزیک و حتی مهاجرین مکزیکی ساکن ایالات متحده، انجام دادیم واز مردم پرسیدیم که به نظر آنها ما چگونه باید به جنگ خاتمه دهیم، چگونه به قرارداد سن آندرس با وجود خیانت دولت مرکزی تحقق ببخشیم. ما می‌خواستیم بدانیم که آنها چه روشی را برای زاپاتیست‌ها پیشنهاد می‌کنند. هر چند که ما تشکل نماینده‌ی بومیان این کشور هستیم، و جامعه‌ی مدنی شامل گروه‌های گوناگون مردم است، ولی ما نظر همه را پرسیدیم. و جامعه‌ی مدنی پاسخ داد. آنها تایید کردند که سند سن آندرس باید تحقق یابد و راه حل ما باید صلح ‌جویانه باشد. به این ترتیب بود که سازمان ما از یک سازمان نظامی چریکی به سازمان سیاسی با تحلیل و نیت صلح آمیز تغییر یافت، زیرا ما آموخته‌ایم که به دیگران گوش دهیم، به نظر مردمان جامعه گوش دهیم. ما هنوز هم اسلحه داریم. ولی سلاح‌های ما اکنون به خواب فرو رفته‌اند. رویای روزی را می‌بینند که به دور افکنده شوند و ما دیگر برای دفاع از خود به آنها نیازمند نباشیم.

پس بیست و سه تن از فرماندهان زاپاتیست‌ها و فرمانده مارکوس به مکزیکوسیتی رفتند تا کنگره را قانع کنند که به سند سن آندرس رای دهد. ویسنته فاکس10 در تلویزیون گفت که اگر رییس جمهور شود کلک زاپاتیست‌ها را در عرض یک ربع ساعت خواهد کند. اما حاصل کار نشان داد که او اشتباه می‌کرد. از یک ربع ساعت خیلی گذشته و ما هنوز پا برجا هستیم. در سال ۲00۱ ما تظاهرات بزرگ "مردمان رنگین پوست زمین" را برگزار کردیم. در این سال ما به دوازده ایالت مکزیک و از جمله به ایالتی که امیلیا زاپاتا در آن متولد شده رفتیم تا خواست‌هایمان را برای مردم توضیح دهیم، تا مفاد سند سن آندرس را تعریف کنیم و به آنها در رابطه با مشکلاتی که دولت بد برایشان ایجاد می‌کند، گوش دهیم.

قانونگذاران اهل مدارا نبودند. آنها حتی حاضر نشدند به حرفهای ما گوش دهند. با این حال ما رفتیم و به آنها هم گفتیم. آنها به ما گوش ندادند. پس ما به جنگل (چیاپاس) بازگشتیم.

چندی بعد قانونگذاران، قانون دیگری را به تصویب رساندند که” قانون حقوق بومیان" می خوانندش اما این قانون هم مغایر سند و توافقات سن آندرس بود. زاپاتیست‌ها این قانون را رد کردند زیرا آن چیزی نبود که بر سر آن توافق کرده بودند. این قانونی است که نه تنها حقوق بومیان را تامین نمی‌کند بلکه کار را برای بهره‌برداری سرمایه‌داران از زمین‌های بومیان آسان‌تر می‌سازد. وسائل را برای آنان که با رشد صنعت، کشتزارهای مردم را نابود می‌کنند، فراهم تر می‌کند. این قانون به حقوق مردم بومی احترام نمی‌گذارد و شرایطی فراهم نمی‌کند که بومیان در میان مردم مکزیک از احترام شایسته برخوردار شوند. این چیزی نبود که ما برای آن قیام مسلحانه کرده بودیم و این قانون لایق خون هایی که در قیام ۱994 ریخته شده بود نبود.

پاسخ دولت بد در سال ۱997 راه‌اندازی و تغذیه مالی گروه‌های شبه نظامی بود. این اقدام منجر به قتل عام آکتال11 و کشتار برادران و خواهران بومی ما، ار زن و پیر و کودک در حال دعا در کلیسا شد. اینست شیوه ی رایج دولت مکزیک در "مذاکره" با ما.

وینسنت فاکس، زاپاتیست‌ها را به هیچ انگاشت و اعلام کرد که مشکل را حل کرده است. ولی ارتش آزادیبخش زاپاتیست‌ها به مبارزه‌اش برای تحقق قرارداد سن آندرس ادامه می‌داد. در سال ۲00۳ ما پنج شهرکی را که خود برای مراوده و تماس با مردم دیگر جوامع و دنیا ساخته بودیم، تعطیل کردیم. یکی از دلایل این بود که عدالت میان این شهرک‌ها برقرار نبود. به برخی بیش از دیگری مراجعه می‌شد. بسیاری این اقدام را درک نکردند و فکر کردند که دولت فاکس توانسته کار را تمام کند. ولی ما هنوز هم این جا هستیم. زیرا ما هنوز هم حرفی برای گفتن داریم و با دیگرانی در این جهان دیالوگ داریم. [12]

بالاخره در سال ۲00۳ جوامع کاراکولی (حلزونی) شکل گرفتند. جوامعی که مبنای ساختار آتونوم (خودمختار) ماست.

ما همان موقع موقع تصمیم گرفتیم که چون دولت مرکزی به قرارداد سن آندرس و به تعهداتش عمل نمی‌کند پس ما خود چنین کنیم و خودمان به اجرای مفاد سن آندرس بپردازیم. و این کاری است که کاراکول‌ها می‌کنند. کاراکول‌ها پروژه‌های ما را از طریق خونتاهای دولت خوب، تحقق می‌بخشند. ما در این جا، در کاراکول اونتیک، کلینیک و حتی بیمارستان خود را دائر کرده‌ایم. در حالیکه تا سال ۱994 مردم ما اصلن به بهداشت و درمان دسترسی نداشتند. ما دوازده کلینیک کوچکتر و همچنین خانه‌های بهداشت در مناطق مختلف اونتیک دائر کرده‌ایم. حالا بیش از پنجاه مراقب بهداشت آموزش دیده‌ی داوطلب داریم. ما مدرسه‌ی ابتدایی خود را داریم که برای اولین بار فرهنگ خودمان را به جای فرهنگ استعمارگران، آموزش می‌دهد. این هم بخشی از پروسه‌ی مبارزه است.

ما در حال آموزش مروجان تعلیم و تربیت هستیم تا به زودی از کمک‌های جامعه‌ی مدنی برای آموزش معلمان بی‌نیاز شویم و بتوانیم تعداد بیشتری مدرسه بگشاییم. ما روی مسئله‌ی اکولوژی متمرکز هستیم. این موضوع برای ما بسیار مهم است زیرا محیط زیست ما در حال نابودی است. ما تعاونی‌های زنان داریم که به تولید هنر و کاردستی سنتی و فروش به شیوه‌ی اقتصاد کلکتیو مشغولند. ما به دنبال مراودات اقتصادی عادلانه هستیم تا بتوانیم با فروش کالاهای خود به بقا و مبارزه ادامه دهیم. در حال حاضر به تولید چکمه و قهوه هم پرداخته‌ایم. هیچ کدام از ما شهروندان کاراکول‌ها، حقوقی به شکل فردی دریافت نمی‌کنیم. کلیه‌ی درآمد‌های حاصله از طریق کلکتیوها و جنبش تقسیم می شود.

ما خواهان مراودات عادلانه با دیگر جنبش‌ها و جوامع هستیم. این شیوه‌ی مراوده برای ما بسیار مهم است. شما با ما آشنا می‌شوید و ما شما را می‌شناسیم. شما می‌توانید با مبارزه‌ی ما در کشور خودتان همراه شوید.

ما با جهانی سازی مخالفیم. ما مخالف تبیعض بر اساس نژاد، مذهب و جنسیت هستیم. ما با هموفوبیا مخالفیم. ما با آنان که با امپریالیسم و نئولبیرالیسم مبارزه می‌کنند، متحد می‌شویم.

به مردم ایران بگویید که زاپاتیست‌ها بر خلاف اظهارات دولت مکزیک نابود نشده‌ اند. ما می‌دانیم که نوع بی‌عدالتی که ما تجربه می‌کنیم با آنکه شما در کشورتان ایران با آن مواجه هستید متفاوت است. ولی به همین دلیل است که ما هر دو هنوز هم مبارزه می‌کنیم تا به بی‌عدالتی‌هایی که هر کدام به شکلی با آن روبه رو هستیم، پایان دهیم. به ایرانیان بگویید که ما به مبارزه ادامه می‌دهیم. روی پاهای خود استوار می‌رزمیم و جوامع کاراکول خود را می‌سازیم و سامان می‌دهیم. ما بر خلاف ادعای دولت بد، باقی هستیم.

پایان

[1] Zapatista National Liberation Army (EZLN(
2 Oventic
3 Caracol
4 Ocosingo, Las Margaritas, Altamirano, Huixtan, Oxchuc, Chenal - and San Cristobal de las Casas.
ساکنین این مناطق اکثرن، اغلب تا 80 درصد از بومیان تشکیل شده که قرن ها تحت تبعیض قومی قرار داشته اند.
5 Ernesto Zedillo
6 Samuel Ruiz García Bishop of San Cristobal de las Casas
7 Guadelupe Tepeyac
8 ْSan Andres Accords: http://en.wikipedia.org/wiki/San_Andr%C3%A9s_Accords
9 COCOPA
10 Vicente Fox Quesada
رئیس جمهوردست راستی مکزیک تا سال ۲006. او تا قبل از ریاست جمهوری اش رئیس کمپانی کوکاکولای آمریکای لاتین بود
11 Acteal
12 این شهرک ها بعدن توسط کاراکول ها جایگزین شدند. برای جزییات داستان که خود شیرین و آموزنده است به نامه ی مارکوس مراجعه کنید
From Aguascalientes to Caracoles http://www.organicconsumers.org/chiapas/aguascalientes.cfm
.Aguascalientes:
در اصل نام شهری در مکزیک مرکزی است که اجلاس تاریخی سال ۱9۱4 که طی آن فراکسیون ها مختلف درون جنبش انقلابی وقت مکزیک با هم ملاقات و مذاکره کردند و برنامه و قانون اساسی مشترکی را به تصویب رساندند، در آن برگزار شد.