Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

حقایق لاپوشانی شده / شادی صدر

امروز که خبر برکناری سعید مرتضوی، دادستان تهران را خواندم، طبیعتا به خیلی چیزها فکر کردم اما یکی از مهمترین آنها، زندگی و مرگ زهرا کاظمی بود؛ قتلی که اسناد و گزارشهای زیادی پیرامون نقش مرتضوی، به عنوان عامل و یا آمر آن منتشر شده است. قتلی که عاملین و آمرین آن تا امروز بدون مجازات باقی مانده اند.

تاریخ: 8 شهریور 1388

در آخرین ساعات یکی از شبهای بازجویی، با چشم بند نشسته بودم وبازجو که پشت من ایستاده بود گفت: "شما دوبار اینجا بودید و وقتی رفتید بیرون می توانید شهادت بدهید که هیچوقت شکنجه نشده اید. فکر می کنید چرا این سازمانها و مجامع حقوق بشری اینقدر علیه ما جوسازی می کنند و می گویند که ما زندانی ها را شکنجه می کنیم؟ واقعا قصد آنها چیست؟" حدس می زدم ته این سئوال، می خواهد بگوید "سازمانهای حقوق بشری برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی چنین دروغ هایی را منتشر می کنند و تویی که با این سازمانها همکاری داشته ای هم در چارچوب همین هدف کار کرده ای و حالا باید بروی بیرون و علیه این سازمانها افشاگری کنی!" ترجیح دادم به جای بحث درباره مفهوم شکنجه که تعریفش در ذهن من و ذهن او چندین سال نوری فاصله داشت، سئوالش را با سئوال جواب دهم. روشی که معمولا بازجوها را عصبانی می کند و به همین دلیل کمتر اجازه استفاده از آن را می دهند اما این بار حس کردم فضا برای استفاده از این روش وجود دارد. گفتم: "من نمی دانم قصد این سازمانها چیست اما این را می دانم که در مواردی برخورد شما هم اشتباه بوده است. مثلا در مورد زهرا کاظمی که در همین زندان کشته شد، هیچوقت معلوم نشد چه کسانی او را کشته اند، هیچ محاکمه درست و حسابی برگزار نشد و برای منی که از بیرون به این واقعه نگاه می کردم معلوم شد شما هیچوقت عناصر به قول خودتان "خودسر" را مجازات نکرده اید. بنابراین می توانم نتیجه بگیرم که اتفاقی که برای زهرا کاظمی افتاد یک اتفاق استثنایی نبوده و می تواند در مورد دیگران هم تکرار شود. در حالی که اگر معلوم شده بود چه کسانی واقعا زهرا کاظمی را کشته اند و اگر آنها مجازات می شدند، دیگر بهانه ای هم به دست سازمانهای حقوق بشری بین المللی داده نمی شد!" با اینکه حدس می زدم بازجو، این بحث را ادامه دهد، اما او بحث را عوض کرد و رفت سراغ سئوال بعدی. اینکه آیا جواب من باب میلش نبود یا دیروقت بود و می خواست کار را جمع کند، نمیدانم.

امروز که خبر برکناری سعید مرتضوی، دادستان تهران را خواندم، طبیعتا به خیلی چیزها فکر کردم اما یکی از مهمترین آنها، زندگی و مرگ زهرا کاظمی بود؛ قتلی که اسناد و گزارشهای زیادی پیرامون نقش مرتضوی، به عنوان عامل و یا آمر آن منتشر شده است. قتلی که عاملین و آمرین آن تا امروز بدون مجازات باقی مانده اند. قتلی که پیش درآمد آن، به شهادت وکیل زهرا کاظمی، تجاوز بوده و نشانه هایش، لباس خونین او و بدن آسیب دیده اش. با این همه، مرتضوی به سادگی برکنار می شود بی آن که جواب اتهامات خود درباره تجاوز به زهرا کاظمی و قتل او و نیز بی شمار اتهامات دیگری که در همه سالهای قضاوت و دادستانی اش متوجه او شده را بدهد. برکنارکنندگان هم هیچگاه به این سئوال پاسخ نمی دهند که دلیل برکنار کردن مرتضوی چه بوده است.

اما خبر برکناری مرتضوی تنها خبر داغ دیروز نبود. درست همان دیروز، گزارشهای متعددی از ممانعت نیروهای امنیتی و انتظامی برای برگزاری مراسم یادبود جانباختگان اعدامهای سال 67 در گورستان خاوران(1) نیز منتشر شد و هم زمان، 21 سال پس از اعدام 4500 تا 10 هزار زندانی سیاسی در عرض کمتر از دو ماه در مرداد و شهریور 67 (بنا به گزارش سازمان عفو بین الملل که تاکنون نیز اسنادی خلاف آن از سوی دولت ارائه نشده است(2)، صادق لاریجانی، رییس جدید قوه قضاییه هیاتی را مامور پیگیری قضایای کوی دانشگاه و بازداشتگاه کهریزک کرد که یکی از اعضای این هیات حجت الاسلام غلامحسین رییسی است؛ کسی که به شهادت زندانیان باقی مانده از کشتار 67، اتهام عضویت در کمیسیون مرگ(3) را که با دو سه سوال تشخیص می داده اند آیا زندانی هنوز بر سر موضع خود هست و باید اعدام شود یا نه را در کارنامه خود دارد (4). در همین روز، فرهاد تجری عضو کمیته ویژه مجلس برای بررسی وضعیت بازداشت شدگان اعلام کرد اسامی متخلفان بازداشتگاه کهریزک تا زمانی که آنان در دادگاه به حکم قطعی محکوم نشوند اعلام نخواهد شد و البته خبر پریروز صحبتهای محمود احمدی نژاد پیش از خطبه های نماز جمعه را هم باید به این مجموعه اضافه کنیم. احمدی نژآد اقدامات "شرم آور"، "غیرانسانی" و "زشت" ای را که در کوی دانشگاه و برخی بازداشتگاه ها انجام شده تایید کرد اما آنها را کار "نفوذی" ها و"دشمنان" دانست. سئوال اینجاست که حالا که همه، نه فقط در مجامع حقوق بشری بلکه حتی در داخل حاکمیت، ولو با ادبیات و عبارات و اهداف متفاوت، صحبت از تجاوز، شکنجه و قتل می کنند، و هزار جور هیات رنگ و وارنگ در مجلس و قوه قضاییه و احزاب سیاسی و…تشکیل شده، و تنها دعوای موجود بر سر خودی یا غیرخودی بودن عاملان و آمران این جرائم است، پس چرا محض رضای خدا حتی یک اسم، یک متهم، یک چهره از این جعبه پاندورا بیرون نمی آید؟ و درست همین سئوال تکرار می شود اگر از خودمان بپرسیم سرانجام کارهیات منتصب از سوی آیت الله منتظری برای رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی دهه 60، هیات ویژه رسیدگی به قتلهای زنجیره ای، کمیته ویژه کمیسیون اصل 90 مجلس درباره قتل زهرا کاظمی، دادگاه رسیدگی به پرونده تجاوز و قتل زهرا بنی یعقوب، کمیته حقیقت یاب هيات پيگيري و نظارت بر اجراي قانون اساسي برای رسیدگی به موارد شکنجه در پرونده وبلاگ نویسان و…چه شد؟ چند نفر به عنوان متهم مقابل دادگاه قرار گرفتند، چند نفر مجازات شدند و روندهای نقض حقوق بشر در مورد زندانیان سیاسی تا چه حد متوقف شد؟

برکناری مرتضوی بی هیچ عقوبتی، انتصاب یکی از افراد متهم به عضویت در هیات مرگ به عضویت هیاتی که قرار است حقیقت بازداشتگاه کهریزک و وقایع کوی دانشگاه را بیابد، حل شدن مساله تجاوز و شکنجه زندانیان سیاسی پس از 22 خرداد 88، در پشت درهای بسته لابی و تداوم مخفی کاری و لاپوشانی و استخوان لای زخم گذاشتن نشان می دهد چرخ همانطوری می چرخد که در سی سال اخیر چرخیده است: نقض حقوق بشر در این نظام بی جواب و بی مجازات مانده، می ماند و خواهد ماند زیرا همواره رسیدگی شکایت به کسانی محول می شود که یا خود در نقض حقوق بشر سهمی داشته اند و یا حتی اگر خود مستقیما در نقض حقوق بشر سهیم نبوده اند، در برابر آن سکوت کرده اند تا به عنوان جزئی از این نظام موقعیت خود را حفظ کنند.

چرا با وجود اینکه همه از سلسله ای از فجایع و جنایات علیه بشریت سخن می گویند، هیچگاه بر چهره عاملان این فجایع نوری انداخته نمی شود؟ پاسخ به این سوال قطعا در دست این مجلس و این قوه قضاییه و این دولت نیست، تنها گروههای حقیقت یاب مستقل از دولت و حتی مستقل از احزاب و گروههای سیاسی هستند که می توانند به این روند لاپوشانی موارد سیستماتیک نقض حقوق بشر علیه زندانیان سیاسی پایان دهند و یک بار برای همیشه، عاملان شکنجه، آزار جنسی، تجاوز و قتل زندانیان سیاسی را مشخص کنند و به پای میز محاکمه بکشانند. و برپایی این محاکمات، دیر یا زود، مشق نانوشته جنبش های اجتماعی وهمه فعالان حقوق بشراست.

8 شهریور 88

-------------------------
* این مطلب پیش از انتصاب مرتضوی به سمت معاونت دادستان کل کشور نوشته شده بود؛ سمتی که تاکنون وظایفی برای آن مقرر نشده است و معلوم نیست فرمایشی است یا واقعی؛ اما هرچه هست، باز هم مصونیتی برای مرتضیو ایجاد می کند تا همچنان اتهاماتش را بی پاسخ بگذارد.

1 برای اطلاعات بیشتر درباره اعدام زندانیان سیاسی در سال 67 به این نشانی مراجعه کنید:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B7
2 برای دیدن گزارش عفو بین الملل به این نشانی مراجعه کنید:
http://www.amnesty.org/en/library/asset/MDE13/006/2009/en/4c4f2ba8-e7b0-11dd-a526-05dc1810b803/mde130062009eng.html
3 برای اطلاع بیشتر درباره این هیات و فتوای تشکیل آن، به خاطرات آیت الله منتظری مراجعه کنید:

http://www.amontazeri.com/farsi/frame3.asp
4 نگاه کنید به گزارش مرکز اسناد ایرانی حقوق بشر در این نشانی اینترنتی:
http://iranhrdc.org/httpdocs/English/pdfs/Reports/Deadlt%20Fatwa%20-%20Iran's%201988%20Prison%20Massacre.pdf