Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

آقايان 209! / شادی صدر

18 تیر 1388

18 تير است و من در دفترم نشسته ام و به شيوا فكر مي كنم. چند دقيقه پيش با يكي از آزاد شده ها از بند 209 حرف زدم و او گفته كه شيوا را ديده است، كي؟ كجا؟ همه اينها مي ماند براي ملاقاتي كه قرارش را مي گذاريم؛ تلفن ها كنترل مي شوند.

شيوا قبلا هم در 209 بوده، در بند نه چندان خوشنام تحت كنترل وزارت اطلاعات در زندان معروف اوين. دوبار هم بوده. اين دفعه سوم است براي زن جواني كه تازه دانشگاه را تمام كرده بود، تازه كاري يافته بود و آرام و صبور، آنچنان كه از سن و سالش بعيد به نظر مي رسيد، فعاليت حقوق بشري اش را پي مي گرفت.

شيوا كم حرف است و پركار. حضورش در همه جا، هوشيارانه است اما نه مانند خيلي ها در اين روزها و سالها، خودنمايانه. شيوا را سالهاست مي شناسم، خيلي پيش از روزي كه بيايد دفتر من، وكالتنامه اي امضا كند براي روز مبادا و هر چند وقت يكبار يادآوري كند: تو وكيل مني! مرا فراموش نكني اگر گرفتار شدم. خيلي پيشتر از روزهايي كه لبخند زده ام و به او اطمينان داده ام كه هستم، اگر اتفاقي بيفتد.

18 تير است و من در دفترم نشسته ام و به امروز شيوا فكر مي كنم در يكي از سلولهاي 209، با آن چراغ پر نور هميشه روشنش، در لباس زندان و خدا خدا مي كنم روزها را نشمرده باشد و نداند امروز 18 تير است و او بيرون نيست، آزاد نيست و نمي تواند مثل هميشه، آرام، باتجربه و صبور، وظيفه دفاع از كساني كه حقوقشان به عنوان بشر نقض شده را پيش ببرد؛ وظيفه اي كه هيچكس به اجبار بر دوشش ننهاده است.

نه! من تنها به اينها فكر نمي كنم. به اين فكر مي كنم كه چگونه قانون مربوط به حقوق شهروندي، لابه لاي بغض مادر شيوا كه مي گويد: يك هفته است تماس نگرفته! رنگ مي بازد، و از خودم مي پرسم: آيا حتي نوشتن اينكه آهاي! آقايان 209! آقايان چشم بند و سلول انفرادي و قانون سكوت! آقايان ممنوع الملاقات و ممنوع التلفن! خودتان بگوييد: با چه زباني بايد قوانيني را كه خودتان نوشته و تصويبش كرده ايد، يادتان داد؟ با چه زباني بايد گفت همه كارهايي كه مي كنيد، همه آنچه بر موكلم، شيوا نظرآهاري مي رود و مسئولش شماييد، غيرقانوني است! آيا ادبيات مشترك، جمله اي يا حتي کلمه اي ميان ما باقي مانده است؟
http://chrr.us/spip.php?article4469