Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

اعدام یعقوب مهرنهاد، شوکی بر فعالان مدنی!

یعقوب مهرنهاد ، روزنامه نگار و فعال بلوچ صبح امروز در زندان زاهدان اعدام شد.

یعقوب مهرنهاد روزنامه نگار زاهدانی بود که سرپرستی روزنامه مردم سالاری در استان سیستان و بلوچستان را به عهده داشت. او دبیر انجمن "جوانان صدای عدالت" بود. انجمنی که سال ۸۱ با مجوز رسمی و دولتی از سوی سازمان ملی جوانان شروع به کار کرد.

از همکارانمان در ایسنا و تابناک تعجب می کنم. این چه وضع خبر رسانی است؟ و چه اتفاقی در ر وزنامه نگاری ما می افتد؟! آیا شما نمی دانید که این فرد روزنامه نگار بوده؟ آیا نمی دانید که فعالیت اجتماعی با مجوز دولتی می کرده؟ آیا نمی دانید که در دادگاهی که غیر علنی است، دستکم می شود در خبر رسانی جای سوال و نقد را باز گذاشت؟ آیا وجدانتان می پذیرد تیتر و خبر که تنظیم کرده اید؟ آیا شما روابط عمومی چی دادگستری فلان استان هستید که هر خبری به شما فاکس شود بدون پرسش و پاسخ و بدون اطلاعات تکمیلی خبر منتشر می کنید؟

اتهام یعقوب مهرنهاد محاربه عنوان شد و ارتباط با گروه جنداله. اما اینکه آیا این اتهام بعد از دستگیری و با اقرار وی تایید شد یا اینکه مستندات بیرونی وجود داشت خدا داند. ولی سوال این است که چرا جرم محاربان در یک دادگاه علنی بررسی نمی شود؟

آیا ما روزنامه نگاران و فعالان مدنی حق نداریم بدانیم اتهام همکار روزنامه نگارمان چگونه ثابت شده است؟ و آیا ارتباط با گروه ها! مثل اتهام فساد مالی و اخلاقی، که پیش از این اولین اتهام وارد بر فعالان اجتماعی و سیاسی بود، قرار است از این پس به بازداشت شدگان مدنی و اجتماعی وارد شود و آنها را بالای دار ببرد؟!

این روزها که همه فعالان حقوق بشر خواستار لغو حکم اعدام فرزاد کمانگر معلم کرد هستند، فراموش شد انگار که در جنوب شرقی ایران نیز یکی از همکاران روزنامه نگار ما نیازمند توجه فعالان مدنی و همکاران روزنامه نگار خود است تا شاید برای اتهامی که از چند و چون آن بی خبریم، تخفیفی، بخششی یا درخواست تجدید نظری شود. اگر چه حتا به این پرسش ساده نیز پیش از این پاسخی داده نشدکه او اصلا چرا و چگونه دستگیر شد؟ آیا اینکه گفته و نوشته اند دستگیری او به جلسه پرسش و پاسخی که انجمن جوانان صدای عدالت در استان برگزار کرده و مسوولان را به چالش کشیده بود بر می گردد؟

همه این حرفها دیر زده می شود. یعقوب مهرنهاد امروز اعدام شده است و همه ما در شوکی باور نکردنی به سر می بریم.

غروب دو شنبه است و انگار اندوه همه عصرهای جمعه بر دلمان تلمبار شده!

http://varesh.blogfa.com/post-684.aspx