Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

مردانه بودن روسپی گری مردانه در یک جامعه مردسالار! / مینا جعفری*

پسران نه تنها آ موزش می بینند که به آلت تناسلی شان افتخارکرده وحتی به آن تشخص بخشند ، بلکه استفاده وقیحانه ازالفاظ ضدزن جنسی (یعنی همان ناسزاهای ناموسی) برایشان به ابزاری برای نمایش قدرت بدل می شود.

تاریخ: 16 فروردین 1387

چندی پیش گزارشی در سایت "شهرزاد نیوز"خواندم ازپسری به نام "عرفان" که ارئه سرویس جنسی به زنان را شغل خویش قرارداده است. این شاغل جنسی برخلاف سایر همکاران مونث خویش ، رضایت بسیار زیادی از این شغل داشته وبر همین اساس ، شکایت زنان همکار خویش را مورد نقد و سرزنش قرار داده بود. اصولا چه تفاوتی میان این دو جنس در ارائه چنین خدماتی می تواند وجود داشته باشد که زنان روسپی را به شکایت و مرد روسپی را به رضایت و اعتماد به نفس بیشتر و خواندن کتب فلسفی کشانده است؟!

فارغ از آنکه به گفته نوال سعداوی ، یکی از برجسته ترین فمنیستهای عرب که معتقد است روسپی گری زنانه و کوکان نامشروع ، ساخته دست جامعه ضد زن و مردسالار می باشد ، معتقد باشیم یا نه، به نیکی واقفیم که تربیت دختران، حداقل در حوزه پرداختن به مسایل جنسی وآموزش این امور به آنان، بسیار متفاوت از پسران است. از کودکی، خانواده ، مدرسه ، جامعه ، فرهنگ و عرف و مذهب به دختران می آ موزند که زن خوب و شایسته ، زنی وفادار و نجیب و باحیاست و حتما باید برای اثبات این وفاداری ، بکارت خود را تا پیش از ازدواج حفظ کرده و درصورت ازدواج هم با هیچ مردی جز همسر خویش ، خیال ارتباط جنسی در سر نپروراند. از این رو حوزه امور جنسی که به طور طبیعی باید یکی از ارکان عادی زندگی هر انسانی باشد نقش ملموس و طبیعی در زندگی زنان ایفا نکرده و تنها در خفا و به طور غیر علمی وغیر طبیعی به آن پرداخته می شود. این امر را می توان در استفاده از لباسهایی که برای دختران و پسران خردسال و تقسیم بندی بازیهای کودکان به نیکی مشاهده کرد.

در آنسوی ماجرا ، پسران نه تنها آ موزش می بینند که به آلت تناسلی شان افتخارکرده وحتی به آن تشخص بخشند ، بلکه استفاده وقیحانه ازالفاظ ضدزن جنسی (یعنی همان ناسزاهای ناموسی) برایشان به ابزاری برای نمایش قدرت بدل می شود. لذا ابراز و بیان خواسته های جنسی برای پسران از همان دوران کودکی نه تنها موجبات خشم اطرافیان را بر نمی انگیزد ؛ بلکه بعضا در خفا سبب افتخار کردن اعضای خانواده به چنین عنصر نرقدرتمند و بی باکی نیز می شود!

حال با این پیشینه تربیتی که از مسایل جنسی (که یکی از امور کاملا طبیعی بشر است) چیزی به جز تابوهای بی شماری که اسباب سردرگمی و عصبی شدن و در نهایت احساس گناه و عذاب وجدان ، به زنان نمی دهد و امور کاملا خلاف طبیعت زن را آنچنان طبیعی جلوه می دهد و دوری جستن بیمارگونه زنان از برقراری رابطه جنسی را چنان در زنان نهادینه می سازد، می توان از شاغلان جنسی زنی که در اکثریت قریب به اتفاق به ناچار و به دلیل فشارهای مالی و فقر رو به این پدیده ضدزن می آورند چگونه می توان انتظار داشت که با وجود کسب مال از این راه و حتی ارضای کامل جنسی ، احساس خوشبختی کرده و بعضا احساس "ناپاکی" ، "بدنامی" و "آلودگی" ننمایند ودر نظر مردان مشغول به این شغل، به معنای بازیابی خویش و شناسایی تواناییهای نرینه شان و افزایش اعتماد به نفسشان نشود؟!

اگر در ذهن امثال "عرفان" نیز از کودکی این امر نهادینه می شد که مردانگی حقیقی به معنای دوری جستن از سکس تا حدالامکان و عدم برقراری رابطه جنسی تا پپیش از ازدواج با زنان بوده و در واقع بکارت برایشان مهمترین سرمایه اجتماعی تفهیم شده بود و افزون بر این، پایبندی به همسر خویش به عنوان خدایگان قدر قدرتشان و القای این موضوع که تن او ملک طلق زنش است و بایدبرای رضایت زن خویش از هیچ کاری فروگذار نکرده و گویا تن و روان او برای آرامش همسرش آفریده شده و اصولا او نیز تعریفی از هستی و انسانیت خویش نداشت، آیا مردان شاغل جنسی چون عرفان، باز متعرض این امرمی شدند که زنان روسپی جز ناله و افغان چیزی از دستشان بر نمی آید؟!

شاید همین احساس گناه برآمده از تابوی جنسی تعلیم داده شده به زنان از دوران طفولیت است که سبب می شود افزون بر آنکه اگر زنی به سوی روسپی گری می رود (به معنای منبعی برای درآمد از تن و نه صرفا کسب لذت) از سوی خود زنان به دیده تحقیر نگریسته شود (به جای کمک و همراهی انسانی با او برای یافتن یک منبع درآمد دیگر به جز روسپی گری) ،خود این زن هم همواره هاله ای از خشم برای خویشتن ایجاد کرده و چون معتقد است که تن اوآلوده شده ، امکان رهایی از این گنداب را ندارد بالاجبار به این کار ادامه می دهد. ناگفته پیداست که ساختارهای ضدزن و مردسالار جامعه نیز به تداوم این چرخه باطل ، کمک شایان توجهی می نماید.

meydaan.org
*وکیل پایه یک دادگستری