Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

زير نقاب "مردانگی" رژيم: ترس و احساس ناامنی / سوسن آرام

  • زن ستيزي، قلعه کوب آنها در اين جنگ است، وفمينيزه شدن جنبش آزاديخواهی قلعه کوب ما...

محمود احمدی نژاد در جريان يک گفتگوی انتخاباتي، مساله لباس زنان را به عنوان يکی از مسايل اصلی دولت آتی زير سوال برده بود. اين بخش گفتگو که به شبکه يو تيوب هم راه يافت با سوالی همراه بود: ,...آيا مشکل کشور ما اينه که فلان دختر ما فلان لباس را پوشيد؟ شان دولت اينه؟ شان مردم اينه؟,..

سوال به اصطلاح , رتوريک, بود، يعنی پاسخی طلب نمی کرد، بلکه انکار اهميت پوشش زنان و جوانان برای رژيم در خود سوال مستتر بود. به همين جهت اين گفتگو به عنوان سند رياکاری رژيم ماندگار شد.

اما پاسخ به اين سوال که آيا مهم ترين مساله ومشکل رژيم لباس و آرايش زنان است يا نه خيلی هم سر راست نيست.
از يک طرف، از آنجا که رژيم نه اراده مردم بلکه يک مکتب را منشاء مشروعيت حکومت ميداند و استمرار حکومت زور بر مردم را با تلاش برای حفظ مکتب اسلام، و يا تفسيری از مکتب اسلام،درقدرت توجيه ميکند، بنابراين از نظر استراتژيک پاسخ سوال مثبت است. يعنی ,شان, اين حکومت بطور استراتژيک همين قدر نازل است، همان است که احمدی نژاد به تظاهرهم که شده اقرار کرده بود توهين به مردم ايران و کشور است. يعنی رژيم ناگزير است , مملکت داری, را بر تفسير خود از مکتب اسلام وفق دهد و زن ستيزی را به يکی از اهداف مهم خود، ,يکی از مسايل اصلی کشور, تبديل کند. حال اين زن ستيزی ميتواند اشکال مختلف به خود بگيرد، از ادعای کهتری زن که به علت مقاومت زنان ايران کمتر سرراست عنوان ميشود تا آپارتايد جنسي، لگد مال کردن و محدود کردن حقوق زنان و حتی خشونت لجام گسيخته عليه زنان. بنابراين رژيم تا هست به زن ستيزی خود به اين يا شکل ادامه ميدهدو حق طلبی زن ايرانی را مثل شبح هولناکی بر بالای سر خود می بيند که تا به آخر آن را تعقيب خواهد کرد.

اما از طرف ديگر، در شرايط مشخص و بطور تاکتيکي، آيا مهم ترين مشکل رژيم اين است ,که فلان دختر فلان لباس را پوشيد؟,، يا اينکه يکی از آن زنانی که معمولا زير بار انبوه ستم ها به خود سوزي، خودآزاری يا تن فروشی پناه می برند، دريک واکنش ناگهانی شوهری را که به او تجاوزميکرد، کشت؟ آيا اينهاست که موجوديت رژيم را تهديد ميکند و به خاطر آن زنان را در خيابان ها به شلاق لشگر نجابت خود می بندد يا در زندان های خود به روی دار می فرستد؟

پاسخ منفی است. خطرات آنی که موجوديت رژيم را تهديد ميکند گسترده تر است. مقاومت زنان فقط بخشی از نارضايی عمومی و بسيار گسترده و عميق در همه حوزه ها اعم از کارگري، ملي، دانشجويی و عمومی است که بطور بالقوه ميتواند به شورش های خودبخودی بيانجامد. در خارج رژيم در محاصره تهديدهای جدی است که برخلاف ظاهر سازی های تبليغاتی و ديپلوماتيک از هردو طرف کاهش نيافته بلکه جدی تر شده است.

حتی بنا بر قاعده به نظر ميرسد ظاهرا به نفع رژيم باشد برای مواجهه با اين خطرات گسترده از فشار بر زنان کاسته ودامنه سرکوب فرهنگی را کاهش دهد، بويژه که نهادهای امنيتی و نظامی رژيم فقط از پشت صحنه سياست را اداره نميکنند بلکه نهادهای اصلی دولت نيز رسما در کنترل آنها ستو به اصطلاح ريش و قيچی تماما در دست مطمئن ترين نيروهای نظام است. مثلا مساله هسته ای را در نظر بگيريم. در شرايطی که رژيم زير فشار تحريم و تهديد نظامی قرار دارد چرا بايد با تشديد سرکوب زنان بسيج درونی عليه خود را نيز تقويت کند؟ مگر همين ملاحظه و جلب ياآرام کردن افکارعمومی نبود که باعث شد احمدی نژاد، و نه فقط او بلکه کليه نامزدهای انتخابات رياست جمهوری بدون استثنا، به فکر ,شان مملکت, افتاده و به اشکال مختلف خود را مخالف فشارهای فزاينده بر زنان معرفی می کردند، وبايد قبول کرد که اين ,تاکتيک, تا حدی هم در گرم کردن بازارانتخابات مفيد افتاد.

همين که رژيم اين قاعده را رعايت نمی کند نشان ميدهد که در شرايط استثنايی به سر می برد و ضريب ناامنی خود را خيلی بالا می بيند. اين ديگر يک واقعيت پوشيده نيست که رژيم هرگاه خود را ناامن می بيند قبل از هرچيز به زنان حمله می کند و با اين کار دستگاه سرکوب خود را بسيج کرده و آن را منسجم و آماده می کند. اين امر را واقعيات سه دهه گذشته نشان داده و به نظر می رسد اين بار رژيم علنا نيز ميخواهد نشان دهد برای ,جنگ, تدارک می بيند چه در داخل چه در خارج و اين تدارک را چه از طريق سازماندهی بی سابقه برای اعمال آپارتايد جنسی در قانون و چه از طريق اعمال خشونت های افراطی به نمايش می گذارد.

در اين چارچوب، زن ستيزی و گسترش سرکوب زنان، وسيله است نه هدف. در اين معنا زنان در رژيم اسلامی بطور مضاعف به عنوان وسيله به کار گرفته ميشوند. نخست در ,مکتب, ادعايی رژيم که کهتری زن، پايمال کردن حقوق او و آپارتايد جنسی جزء مهمی از تعريف آن و معرف هويت رژيم است، دوم به عنوان وسيله چه در سرکوب داخلی و چه در برابر تهديدات خارجی.

,مردانگی, و رابطه با آن با واپسگرايی سياسی
برای اينکه تفاوت اين دو روشن شود، خوب است به استفاده ی واپسگرايانه از مردسالاری به عنوان يک وسيله در نظام های غير دينی توجه کنيم. برای مثال: اين مبارزه با حق زنان در سقط جنين و بازگشت به محافظه کاری اجتماعي، آنهم در شرايطی که پيشبرد سياست های اقتصادی نوليبرالی در اکثر کشورهای جهان زير شعار ,آزادی, ها به جلو برده شده به چه معناست؟ چرا در حاليکه دولت های مقتدر لفظ دموکراسی را به شعار خود تبديل کرده اند، تئوری های ,نجابت,، , اهميت نقش خانواده و مادر,، رژه , قهرمان, ها به صحنه سياست جهان بازگشته است؟ اخيرا پرنس هری انگليس از افغانستان بازگشت و رسانه های جريان غالب در انگلستان در جلب توجه عموم به جايگاه او به عنوان سرمشق سرباز قهرمان ميهن کوتاهی نکردند و البته حافظه کوتاه آنها از ياد برد که اين همان پرنس هری است که با عموی خانواده در گرايش به فاشيسم همدلی داشت. شايد برای نسل جوان طبيعی باشد و حتی متوجه نشوند، اما برای کسانی که جوانی و نوجوانی خود را در دهه های 60 و 70 گذرانيده اند بازگشت , عضله, به صحنه سياست تکان دهنده و چندش آور است.

ماريا پيا بوئتيوس فمينيست سرشناس سوئدی در مورد نقش ,مردانگی, و نشان دادن ,عضلات گره کرده, در اروپای دمکرات نظری داده که به نقل قول طولانی اش می ارزد:
, به گفته ويلهلم آگرل هردوره نسبت به واقعيت آنچه در حال روی دادن است، نابيناست... من آينده ای را می بينم که در آن دول معظم به زورآزمايی های غول آسا برخاسته اند... او[روپا] اگراز نظر تعداد جمعيت در نظر گرفته شود اکنون بزرگ تر از ايالات متحده است، بازآفرينی روسيه به عنوان دشمن و يک تهديد به تمام در جريان است، همچنين نگرانی در مورد امپراتوری های ,در حال ظهور, چين و هند. مشکل اروپا اين است وطن پرست اروپايی وجود ندارد، مردانی که حاضر باشند برای اروپا بميرند، همانطور که آمريکايی ها حاضرند برای آمريکا بميرند. توجه کنيد به بی تابی فوق العاده ی نخبگان سياسی اروپا مبنی بر اينکه يک سياست خارجی مشترک اروپايی وجود ندارد!
بنا بر يک تئوری قديمی قدرت تنها تهديد جنگی عليه اروپاست که ميتواند اروپايی ها را بيدار کند.هم اکنون جنگ در رابطه نفت جريان دارد، در آينده مبارزه، شايد جنگ، برسر موادخام، آب، فضاهای غيرمسکونی در جهان و خود سياره صورت بگيرد. مردان را بايد بارديگر در غرب , خمود , بسيج کرد. بدون توسل به احساس مردانگی مسووليت پذير نميتوان روی ناسيوناليسم در کشورهای اروپايی بازی کرد... مهم ترين مساله اين است که به اروپا فرصت دهيم تا با نشان دادن عضلات خود به عنوان يک بازيگر شايسته در زورآزمايی های پيش رو شرکت کند و به عنوان يکی از امپراتوری هايی به حساب بيايد که وظيفه اش به نظم درآوردن , ديگری ها, ست.,

بوئتيوس در همين مقاله به کتاب سوزان فالوديس, Terror Dreams, اشاره ميکند که ,شرح تکان دهنده ای است از اينکه چگونه حمله تروريستی به مرکز تجارت جهانی به اعلام ,پايان فمينيسم, منجرشد و اينکه ديگر اکنون بايد فمينيزه کردن و ضعيف کردن مردان را متوقف کرد.,

اين در دمکراسی های اروپا و آمريکاست: توسل به ,مردانگی, به عنوان ,وسيله, برای پيشبرد سياست های برتری جويانه و غارتگرانه در جائی که دولت ها رسما دمکراسی و آزادی را ,هدف, خود اعلام کرده و برای برابری زن و مرد قانون مينويسند و نهاد تعبيه ميکنند.
وقتی با رژيمی روبرو هستيم که هدف خود را استقرار ابدی ولايتی اعلام کرده است که در آن ,مرد بر زن قايم, است و,تمکين, زن از مرد واجب، استفاده ابزاری از زن ستيزی به عنوان وسيله ای برای تحميل ولايت ابعادی پيدا ميکند که هم اکنون به چشم می بينيم. در اينجا رژيم برای اينکه همه مردم را به تمکين وادارد، بی دفاع ترين و آسيب ديده ترين زنان – و البته همراه آن مردانی در وضعيتی مشابه، را در دسته های چندتايی در زندان ها بالای دار می فرستد. ديوارآپارتايد را که اسرائيل در مرز غزه کشيده، به دانشگاه و مدرسه و بيمارستان می برد و زن ايرانی را پشت آن حبس ميکند. دست اندازهايی را که زندگی مردم ساحل غربی را به جهنم تبديل کرده، قدم و گام به گام در مقابل دختر ايرانی ميگذارد تا با جسم و روان خسته راه زندگی خود را بپيمايد.

اينجا سرکوب فقط در خدمت ,هدف مکتبی, يعنی به قهقهرا راندن زن ايرانی نيست. بعيد است رژيم خود به موفقيت نهايی چنين هدفی باور داشته باشد. سرکوب در اينجا وسيله ای برای رساندن يک پيام به همه مردم ايران هم هست: اگر جماران ميتواند لباس زير زنان را کنترل کند ولشگری از مردان ريشو و زنان خودباخته را برای تجسس زير دامن دخترها به خيابان ها بفرستد، بقيه جمعيت بايد حساب کار خود را بکنند و سرجای خود بنشينند.

هم نرم افزار و هم سخت افزار
به نظر می رسد توسل به کدهای اسلامی در رابطه با زنان برای رژيم در رابطه با مسايل اصلی داخلی و خارجی اش دو نقش متفاوت بازی ميکند.
در رابطه با تهديدات و فشار آمريکا، توسل و حتی تظاهر علنی به سرکوب حقوق زنان و ساير سرکوب های فرهنگی نقش ,نرم افزاری, دارد. به اين ترتيب :
* به رخ کشيدن خود به عنوان يک ,دولت اسلامی, و توسل به نظريه های ارتجاعی پست مدرنی و رد جهانشمولی حقوق زن بطور اخص و حقوق بشر بطور اعم.
* تظاهر به همدردی با مردم کشورهای استبداد زده اسلامي، بويژه فلسطينی ها، که به گفته ی حسنين هيکل روزنامه نگار برجسته مصری چون به عنوان شهروند و انسان صاحب حق به رسميت شناخته نميشوند، نزد ,خدا, رفته اند. رژيم اميدوار است پايگاهی را که در ايران ندارد با چسباندن خود به مردمی که زير ستم اند جبران کند واز اين طريق يک نيروی فشار به نفع خود در سطح بين المللی بوجود آورد.
* برهمين اساس، سوء استفاده از فروپاشی نظام اخلاقی و قوانين حقوق بشر دوران مدرنيته که برخورد دو گانه و ناعادلانه قدرت های جهانی به شدت به آنها آسيب رسانده است.
وابستگان رژيم چندين بار اقرار کرده اند اين بازی با کارت اسلام در سطح بين المللی را به مثابه ,جنگ نرم افزاری, ضروری ميدانند. ,تبديل تهديد ها به فرصت ها, در اين رابطه يعنی بگذاريد سرکوب زنان به جای اينکه وسيله ای محکوم کردن رژيم ,ما, باشد، وسيله ای در دست ,ما, باشد برای فريب دادن مردم ستمديده کشورهای اسلامی و سوء استفاده از نيروی اخلاقی که مظلوميت آشکار آنها در معادلات سياسی منطقه و جهان بوجود می آورد .

اما در رابطه با درون کشور سرکوب زنان، يک سره به معنای جنگ با سخت افزارهاست. اينجا برای اکثريت مردم ديگر توهمی در کار نيست، دولت اسلامی در اينجا به معنای روياهای فروريخته و آرزوهای سرکوب شده است. در اين شرايط ,مردانگی, يعنی استفاده از زور برای اعمال آپارتايد جنسی و وادار کردن زنان به تمکين از ستم، اينجا وسيله اثبات ,مردانگی, رژيم طناب دار است و سنگسار و کتک زدن زنی که از حق خود در مقياسی هرچند کوچک استفاده ميکند و کتک زدن زنی که از اين حق دفاع ميکند.
در اينجا رژيم از سرکوب زنان به عنوان تمهيدی برای گسترش کنترل وتدارک جنگ با همه مردم استفاده ميکند. مثل طالبان ها که برای نگاه داشتن خود در قدرت نخست بر سر زنان کيسه انداختند و آنها را در سوراخ های خانه ها به اسارت کشيدند، مثل شورشيان سنی و شيعه عراق که برای تقسيم قدرت، قبل از هرچيز در خيابان و مدرسه و دانشگاه به زنان حمله کرند، مثل القاعده که برای بازکردن جای خود در بازی قدرت در بغداد در مرحله نخست به صورت زنان اسيد پاشيد وسر بدحجاب ها را بريد، مثل طايفه های در جنگ در آفريقا که برای تقسيم خاک و بيرون راندن طوايف و قبايل رقيب قبل از هرچيز به زنان آنها تجاوز ميکنند، برای رژيم نيز حمله به زنان جنگ با سخت افزارهای خشن است برای نگاه داشتن خود در قدرت و تدارک و سازماندهی است برای جنگ با همه.

فقط يک کتاب، برای رشد آگاهی فمينيستی کافی است
و مساله اينجاست: برای مقابله با دولتی که سخت افزارها را برای سرکوب شما با تمام قوا به ميدان آورده، جنگ نرم افزاری کافی نيست. کافی نيست، نه اينکه بيهوده است يا لازم نيست. مبارزه قانوني، اطلاع رسانی و جلب حمايت نيروهای دمکرات و بويژه جنبش های زنان در عرصه بين المللي، مبارزه با قلم، بردن مبارزه به شبکه اينترنت و هر ذره ای از مبارزه رفرميستی هر قدر کم دامنه نبايد ناديده گرفته شود. در هيچ عرصه ای از مبارزه نبايد خيال رژيم را راحت کرد، همانطور که خود رژيم برای دفاع از قدرت خود از هيج عرصه ای صرفنظر نميکند.
اما برای در هم شکستن و بی اثر کردن سخت افزار، بايد افزار سخت به ميدان آورد. عضلات گره کرده و مشت رژيم زن ستيز را فقط مشت مردم ميتواند بشکند.

غرض البته توپ و تفنگ يا عمليات انتحاری نيست.بايد هر زن ايرانی به واکنش فراخوانده شود و اين فراخوان در شرايط استقرار حکومت ترور و و حشت نميتواند فقط علني، فقط قانوني، فقط در فضای مجازی و فقط نرم افزاری باشد. خانه هر زن ايرانی بايد سنگر مقاومت و برنامه ريزی برای در هم شکستن تهاجم رژيم باشد. خود دانشجو و دانش آموز و پرستار و پزشک هستند که ميتوانند ديوار آپارتايد را در مدرسه و دانشگاه و بيمارستان فرو بريزند، وقتی راحله ها بالای دار می روند همه زنان ايران در شهر وروستا بايد بدانند اين رژيم فقر و کتک خوردن و مورد تجاوز قرار گرفتن زن توسط شوهرياپدر يا برادر و کلا جامعه مردسالار را با خفه کردن او جواب ميدهد.

و اين آخری بويژه مهم است. پايه های ستم بر زن در اعماق جامعه پی ريزی شده و ميليون ها زن ايرانی قربانيان بی صدای آن هستند. طنز آميز آنکه رژيم با اعدام ها، زندانی کردن ها، و تصويب قوانين مردسالارانه ستمگری بر همين زنان اعماق رابه نحو بی سابقه ای به وسط صحنه سياست آورده و جلوی چشم ها قرار داده است. جنبش فمينيستی اگر از اين اعماق آبياری شود، شکست ناپذير ميشود. رژيم آپارتايد آفريقای جنوبی فقط با کارزارنرم افزاری و جلب حمايت بين المللی در هم نشکست، بلکه اساسا به علت مبارزه خود توده سياهی که قربانی آن بودند ويران شد. رژيم آپارتايد جنسی را بايد با اتکاء بر مبارزه ميليونی زنانی که قربانی اين رژيم هستند در هم شکست.

اما اگر رژيم، خود را يک سره به مشت محکم عليه زنان تبديل کرده و توسل به ,مردانگی, را به قلعه کوب سياست تهاجمی خود آزادی و دمکراسی تبديل کرده است، به خودی خود مقابله با زن ستيزی را نيز به قلعه کوب جنبش آزاديخواهی در ايران تبديل کرده است. امروز جنبش آزاديخواهی در ايران ناگزير بايد ,فمينيزه, شود تا بتواند از آزادی و عدالت در ايران دفاع کند. وجنبش آزاديخواهی در ايران امروز برای اينکه فمينزه بشود نيازندارد به کتابخانه فمينيستی مراجعه کند، ميليون ها زن ايراني، بويژه بی دفاع ترين زنان ايران کافی است به يک کتاب مراجعه کنند: کتاب قانون رژيم.
کافی است ميليون ها زن ايرانی که مکرر شکوه ميکنند ,خدا, آنها را برای ستم کشيدن آفريده، حقی بر فرزند خود ندارند، بر سرشان هوو آورده ميشود، کتک ميخورند، از کودکی شاهد برخورد نابرابر جامعه و خانواده با زن و مرد هستند، بر ارتفاع آپارتايد جنسی در مقابل چشم شان هر روز آجری گذاشته ميشود، هرروز دست انداز جديدی در سرراه شان سبز ميشود... در مقابل اين کتاب قانون قرار داده شوند تا شعله مقاومت فمينيستی در دل شان برانگيخته شود.

حق با احمدی نژاد بود
احمدی نژاد تاکنون چندين بار از ,مردانگی, به عنوان صفتی نام برده است که گويا با توسل به آن ميتوان بار نزاع ساختگی هسته ای را بر دوش مردم ايران سوار کرد. با توجه به نقشی که در رژيم اسلامی به احمدی نژاد داده شده است، بعيد است کاربرد اين اصطلاح ناآگاهانه و ناشی از ذهنيت عقب مانده شخصی باشد. او هم برای دامن زدن به ناسيوناليسم به ,عضله, متوسل ميشود. امااين ,تقليد, برای برانگيختن احساس ناسيوناليستی در ايرانی ها بی فايده است. ناسيوناليسم را در ايران خود برخورد دولت های غربی و تهديدات مداوم جنگی بر می انگيزد. اين واقعيت را هم آمريکا ميداند هم خود رژيم. مساله مردم با رژيم مساله سرکوب حق حاکميت مردم ايران و حقوق شهروندی آنهاست نه مساله هسته ای. توسل به ,مردانگی, و زن ستيزي، اين درد را تشديد ميکند، نه تضعيف.

اگر رژيم طی دوسال از ,رعايت شان مردم, و سرپوش گذاشتن بر زن ستيزی افراطی خود به تظاهر به ,مردانگی, و نمايش مشت عليه زنان روی آورده است اساسا به علت تعميق عدم مشروعيت آن در ميان مردم و در نتيجه تقويت احساس ناامنی در رژيم است. پشت نقاب ,مردانگی, رژيم، واماندگی و پشت تهاجم آن به زنان، هراس و ضعف آن پنهان شده است.

اگر در برابر تهاجم رژيم مقاومت صورت نگيرد، تا به آن غايتی که ,شان, نازل آن اجازه ميدهد تا دست زدن به همه جنايات طالبان های رسوا که روزی وزارت ارشاد خود رژيم عليه آن فيلم افشاگر و موثر تهيه ميکرد، پيش خواهد رفت. و همين حالا، به راستی اعدام راحله زمانی که همه سنگ های جهان بر سرش فرو آمده بود، و اعدام های مکرر راحله ها چقدر با گردن زدن زنان توسط طالبان در استاديوم فوتبال در کابل فاصله دارد؟
حتی طالبان های پاکستان که نسب به طالبان های افغانستان می برند وقتی بی نظير بوتو ترور شد، ديدگاه واپس مانده و ,مردانگی, خود را در جهت مخالفت بر خشونت بر زنان به کار گرفتند و عليرغم تمام سوابق شان اعلاميه دادند که آنها زن را ترور نمی کنند. اما رژيم در صدور حکم شلاق و اعدام برای زنان هم از خود هيچ محابايی نشان نمی دهد. احمدی نژاد اگرچه به ريا می گفت، اما درست می گفت: ,شان دولت جمهوری اسلامی واقعا اين است,، همان قدر نازل که احمدی نژاد هم به رذالت آن اقرار ميکرد و به آن پوزخند ميزد. شان اين رژيم با شان مردم ما در تضاد است و همانطور که احمدی نژاد هم اذعان داشت وجود چنين دولتی در ايران , توهين به مردم ماست,. آن حرف ها از زبان يکی از آدم های رژيم تف سر بالا بود، اما برای عقب نشاندن رژيم به سيلی مردم از روبرو نياز هست. مشت گره کرده ی رژيم بر سر زنان ايران را دست ميليون ها زنی که در اعماق جامعه زير اين مشت قرار دارند می شکند و طنز آميز اين است که رژيم در اوج هراس خود، با ستم بی حد بر زنان اين دست را آزاد کرده و راه را برای فمينيزه کردن مقاومت مردم، اين قلعه کوب جنبش آزاديخواهی باز ميکند.
http://www.roshangari.net/