Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

مفهوم جنبش زنان و درکهای دیگر / مرجان افتخاری

در این بحث تلاش میشود تا حد امکان با توجه به کمبود منابع آماری و تحقیقاتی به بررسی شرایط و وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان و جنبش زنان ایران از رفرم ارضی سال 1342 تا کنون، سرکوب وزندان پرداخته شود.

بدون هیچ تردیدی، برای بررسی شرایط اجتماعی و ارائه تحلیلی از جنبش زنان قبل از هر چیز باید نقش و جایگاه زنان در تولید اجتماعی مورد ارزیابی قرار گیرد. بدون پرداختن به این مهم، که نقش تعین کننده در تغیرات اجتماعی و فرهنگی دارد، نمی توان به بررسی جنبش زنان پرداخت. تقریبا در اوائل قرن 19، در کشور های اروپائی و آمریکا، رشد روزافزون نیرو های مولده و نیاز مبرم به نیروی کار ارزان دو عامل مهمی بودند که شرکت زنان در تولید اجتماعی را فراهم کردند. این تحول بزرگ، یعنی کار زنان و یا به عبارتی سهم آنان در تولید اجتماعی فاکتور اساسی و پایه ای دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی در این جوامع شد. در مورد ایران، شرکت زنان در تقسیم کار اجتماعی با آهنگی بسیار کند و با دشواری های متعددی شروع شد. مهمترین موانعی را که می توان بر شمرد عباتند از:

1- ساختار اقتصادی عقب مانده، یا به عبارتی رشد ناموزون سرمایه داری

2- قوانین اسلامی، جایگاه عمیق اعتقادات، باور ها و سنت های مذهبی در بین توده های مردم

3- روابط فرهنگی، بطور مشخص فرهنگ مردسالارانه و تنیدگی این فرهنگ با اعتقادات و سنت های مذهبی

4- بیسوادی در صد قابل توجهی از مردم و بویژه زنان که تا آن زمان محروم از تحصیل و مدرسه بودند.

5- استبداد و دیکتاتوری مطلق، عدم وجود آزادی های دمکراتیک وتشکلات سیاسی،اجتماعی که مانع و سد بزرگی برای رشذ و آگاهی توده های مردم و بویژه زنان بود. شرایط اختناق آمیز و پلیسی هرگونه فعالیت اجتماعی اقشار و طبقات مختلف را نا ممکن میکرد.

در واقع رفرم ارضی سال 1342 بعنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر، امکان شرکت زنان در تولید اجتماعی را بوجود آورد. در اواخر دهه 40 و اوائل دهه 50 رشد و گشترش صنایع نیمه سبک ( داروسازی، مواد پاک کننده و مواد غذائی) زمینه کار تعداد کثیری از زنان در بخش های غیر تخصصی، بطور مشخص بسته بندی را فراهم کرد. در این دهه با طیف نسبتا وسیع زنان کارگر در سطح شهر های بزرگ روبرو هستیم. در حالی که در گذشته، زنان بدلائل فرهنگی و سنتی بیشتر به شغل های معلمی بهیاری و یا پرستاری اشتغال داشتند. آمار دقیقی از تعداد زنان شاغل در این دوره در دست نیست، تنها در اواخر دهه50، بطور مشخص بین سالهای 54-57 حضور زنان شاغل در محیط های کاری بویژه در سطوح صنعتی، بیمارستانی، دانشگاهی و مراکز علمی کاملا مشهود بود و اداره استاندارد و تحقیفات صنعتی ایران آمار زنان شاغل را 20% در سال 55 اعلام کرد. در این اواخر پس از بهمن 57، طبق "نشریه ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی زنان در ایران" چاپ مرکز آمار ایران در صد زنان شاغل در سال 1375 31.6% (1) اعلام شد. در حال حاضر با توجه به تحقیقات آماری فورم اقتصاد جهانی که در سال 2005 انجام شده است، مشارکت نیروی کار زنان در ایران 39% میباشد (2).

بدون شک، با وجود تمام تنگنا ها، محدودیت ها و دشواریها حضور زنان در روابط تولیدی دگرگونی و تحولاتی را در سطح جامعه بوجود آورد که از نظر اجتماعی و فرهنگی حائز اهمیت هستند.

شرایط اجتماعی و جنبش زنان در سالهای 1342-1357

شرکت و فعالیت زنان در عرصه اقتصادی و رفرم های قانونی مانند حق رای و طلاق، تغیرات حقوقی هر چند محدودی را برای زنان در مجموع، بویژه برای قشر های میانی و بالائی بوجود آورد، ولی اساسا تاثیر مهمی در شرایط زندگی اجتماعی زنان زحمتکش نداشت. مشکلات و دشواری زندگی روزانه زنان زحمتکش فراتر از آن بود که به حق رای و یا طلاق بیندیشند و یا اساسا آنرا به عنوان یک حق داده شده به رسمیت بشناسند.

مشکلات آنان فقرو نداری یا به عبارتی سیر کردن شکم فرزندان خود و داشتن سقفی برای زندگی بود. در تمام این دوران، ما با پدیده ای بنام جنبش زنان روبرونیستیم. بعضی از فعالین سیاسی حضور زنان در حرکت های اجتماعی و فرهنگی و یا طرح خواسته های اجتماعی و رفاهی را که زنان هم در آن شرکت داشتند بعنوان جنبش زنان مطرح میکنند. بطور نمونه، اعتراضات و حرکت های زنان در سال های 55-56 و یا سال های بعد در مقابله با شهرداری تهران تحت عنوان " طرح خارج از محدوده" و خراب کردن کلبه های آنان و یا حضور و حرکت های زنان زحمتکش منطقه شاد آباد و شهرک های اطراف تهران به خاطر کمبود آب آشامیدنی و یا تاسیس مهد کودک را نمی توان بعنوان جنبش زنان مطرح کرد.

از سوی دیگر، بعضی از سازمانها و فعالین سیاسی چپ تلاش می کنند مبارزه مسلحانه و فعالیت مبارزین زن در سالهای اختناق و دیکتاتوری رژیم شاه را بعنوان جنبش زنان و یا بخشی از آن مطرح کننده. باید به این موضوع توجه داشت که مبارزه ضد دیکتاتوری، ضد امپریالیستی و یا مبارزه بر علیه گرانی با در نظر گرفتن درک طبقاتی آنها مبارزاتی هستند عمومی و اجتماعی که زنان و مردان در آن شرکت دارند. حضور زنان و حرکت های رادیکال آنان در این مبارزات را نباید با جنبش زنان یکی کرد. گر چه بدون تردید جنبش زنان در کشور ما خصلتی ضد امپریالیستی دارد.

قبل از هر چیز و با توجه به تجربیات مبارزات و مطالبات زنان در جهان، اساسا جنبش زنان را نمی توان بدون در نظر گرفتن مضمون حقوقی آن مورد بررسی قرار داد. باز با توجه به مشکلات و محرومیت های زنان در کشور های مختلف مضمون های حقوقی و حتی اجتماعی میتوانند متفاوت باشند. بطور نمونه زنان عربستان سعودی از حق رانندگی محروم هستند در حالی در ایران این موضوع اساسا طرح نیست.

بطور مشخص، جنبش زنان را باید تنها و تنها در چهار چوب ایده ها، نظرات، خواست ها و مطالبات برابری طلبانه و آزادیخواهانه که هر گونه تبعیض جنسی در هر عرصه و زمینه ای را مردود می شمارد و یا آنجائی که تنها و تنها زنان به دلائل مذهبی، فرهنگی و اجتماعی مورد سرکوب قرار میگیرند مانند حجاب اسلامی و یا حق رانندگی مورد نظر قرار داد،. برای روشن تر شدن موضوع به این موارد اشاره میشود.

- حق رای یعنی دخالت مستقیم زنان در قدرت سیاسی و حق تصمیم گیری در اداره امور کشور که زنان اروپائی برای بدست اوردن آن سال ها مبارزه کردند. در ایران این حق بدون مبارزه ای اجتماعی پس از رفرم ارضی بدست آمد.

- حق طلاق و جدائی که در کشور ما در انحصار مرد بود و هم اکنون در انحصار او است. در حقیقت این قانون نه تنها نابرابری جنسی را به روشنی منعکس میسازد بلکه اصولا سرکوبگر، غیر انسانی و کاملا مرد سالارانه است.

- نابرابری و تبعیض جنسی در عرصه اقتصادی یا نابرابری دستمزد ها و تقسیم کار بر اساس مهارت ها. این مطالبه در هیچ گوشه ای از جهان علیرغم مبارزات طولانی و پیگیر زنان، مردان و سازمان های چپ و مترقی بدست نیامده است. و تا زمانی که مناسبات سرمایه داری در جهان وجود دارد، مبارزه برای از بین بردن این نابرابری ادامه خواهد داشت.

- حق نگهداری فرزندان و تصمیم گیری در مورد آنان در صورت جدائی. این حق طبق قوانین مذهب اسلام تنها به پدر یا بهتر گفته شود به رئیس خانواده داده شده است.

- برابری سن ازدواج برای دو جنس. ازدواج اجباری دختران کم سن و سال بر اساس سنت و مذهب اسلام که در اکثر کشور ها جهان جرم محسوب میشود، زندگی و سرنوشت این دختران را در ایران و خاورمیانه مورد تهدید قرار میدهد.

- نابرابری در سهم ارث، ومحروم کردن زنان از قضاوت، نه تنها یک سرکوب حقوقی محسوب میشود بلکه توهین و تحقیری قانونی است.

- حجاب اجباری زنان، قانون اسلامی با خصلتی سرکوبگرایانه که یکی از مطالبات به حق زنان و محور مبارزات اخیر آنان در ایران قرار گرفته است.

- سقط جنین با در نظر گرفتن وجه غیر انسانی آن، عمدا قانونی است که ریشه مذهبی دارد. تمامی مذاهب از دیر باز با سقط جنین و حق تصمیم گیری زن در این مورد مخالفت کرده اند. این موضوع اکنون به عنوان یک مطالبه و حق برای بسیاری از فعالین جنبش زنان مطرح است.در حالی که اگرسقط جنین را از حیطه مذهب خارج ساخته و تنها در چهارچوب های قوانین حقوقی و پزشکی مورد تامل قرار دهند، شاید اساسا چنین مطالبه ای در جنبش فمینیستی مطرح نگردد.

مطالبات رفاهی ویژه زنان، حق مرخصی زایمان و پرداخت حقوق ماهانه برای نگهداری فرزند. کشور های اسکاندیناوی بر عکس سایر کشور های اروپائی به این مطالبه تا حدودی پاسخ داده اند

همانگونه که مطرح شد و با استناد به تعریفی که از مضمون جنبش زنان ارائه شد، در سالهای 1342-1357 نشانه بارز و روشنی از طرح نظرات و ایده ها از سوی گروهی و یا جمعی و یا فراتر از آن حرکتی در چهار چوب مطالبات مطرح شده وجود نداشت. در تمام این دوران، تقریبا هیچ کتاب و یا اثر نوشته شده ای از نظرات فعالین سیاسی این دوره، دیدگاه های آنان در مورد مسائل زنان موجود نیست. این موضوع می تواند دلائل مختلفی داشته باشد. از آن جمله:

بهمن 57، جنبش زنان و جنبش چپ

در جریان بهمن 57، و در هم شکستن رژیم دیکتاتوری و باز شدن فضای دمکراتیک شاهد حضور فعال میلیون-ها زن در صحنه سیاسی هستیم. شرکت بیشمار زنان از هر طیف، قشر و طبقه ای در بهمن 57 گرایش و توجه زنان را به مسائل سیاسی جامعه منعکس می سازد. با توجه به تجربه کم، محدودیت ها و سنت های پوسیده جامعه، در مدت کوتاهی شاهد حضور چشمگیر و گسترده آنان در تمامی بخش های اجتماعی، دانش آموزی، دانشجوئی، کارگری و کارمندی میباشیم.

از خود ویژگی های این دوران می توان ار فضای باز سیاسی، فعالیت سازمان ها و گروهها و بطور کلی آزادیهای دمکراتیک نام برد، که دلائل اصلی رشد و گشترش آگاهی توده های وسیعی از مردم و از جمله زنان در زمینه های اقتصادی،سیاسی واجتماعی شد. شکل گیری تشکل های زنان که عمدا فعالین سیاسی زن در راس آن بودند نقش مهمی در رشد و آگاهی زنان بویژه از نظر طبقاتی و حقوق اجتماعی داشت. برابری سطح دستمزد ها، شرایط کار زنان، برابری های جنسی، مبارزه با قوانین ارتجاعی اسلامی و فرهنگ پوسیده مردسالارانه محور فعالیت آنان را تشکیل میداد.

پس از بهمن 57 ایده های حق طلبانه و برابری خواهانه در بین زنان و مردان روشنفکر پایه های اصلی جنبش زنان را تشکیل داد. در همان زمان با طرح خواسته های مشخص، اعتراضات پنهان و آشکار، حرکت های پراکنده ای در مدارس، دانشگاهها و کارخانجات نشان های شکل گیری جنبش زنان در سطح جامعه بود.

اعتراض و حرکت و سیع زنان در سال 1358 در مقابل طرح حجاب اسلامی اولین نمود

بارز از حرکت مشخص جنبش زنان در طول تاریخ مبارزات مردم کشور ما است. از سالهای 57 تا شبه کودتای نظامی 30 خرداد سال 60، جنبش زنان با طرح خواسته ها و مطالبات مشخص، مبارزه برای حقوق پایمال شده زنان و قوانین سرکوبگر اسلامی را به پیش برد.

در همان زمان، سازمان ها و گروه های چپ، بدلائل مختلف که بیشتر ریشه های دیدگاهی، تفکری و فرهنگی بطور مشخص مذهبی و مردسالارانه داشت، مشکلات زنان را مسئله ای ثانوی و غیر مهم تلقی کردند. حتی تا آنجا پیش رفتند که مخالفت با حجاب اسلامی را خواسته ای بورژوازی ارزیابی کرده و در مورد تهاجم رژیم اسلامی به این مهم که سرکوب علنی آزادیهای دمکراتیک هم بود واکنشی های سازمان یافته و اعتراضی نداشتند. بطور کلی، در مجموع چپ ایران از نظر دیدگاهی درک عمیق و همه جانبه ای را نسبت به مشکلات زنان، محرومیت های آنان و سرکوب های اسلامی و اساسا جنبش زنان، خواسته ها و مطالبات برابری طلبانه آنان نداشت. در سالهای اخیر، علیرغم سرکوب شدید، حرکت های تقربیا سازمان یافته زنان در 8 مارس ها، یا 22 خرداد و همینطور مقاومت و مبارزه آنان در تابستان امسال (2007) گویای واقعیت مبارزه حق طلبانه و آزادیخواهانه زنان جامعه ما است.

در دهه 60 تعداد بیشماری از زنان ( دانش آموز، دانشجو، معلم،کارگر، پزشک و...) به جرم دفاع از دستاورد های بهمن 57 و دفاع از ارمان های انسانی و حقوق مشخص خود در زندان های رژیم اسلامی شکنجه و یا اعدام شدند که در قسمت پاسخ و پرسش به این موضوع بیشترمی پردازم، مخصوصا که خود من سالها زندان های مختلف تهران را تجربه

کرده ام

شرایط کنونی، سرکوب، زندان و محورهای حرکتی

در حال حاضر، با شدت بحران اقتصادی، بیکاری، گرانی روزافزون مایحتاج عمومی، فقر و فلاکت مردم و گسترش جنبش های کارگری و اجتماعی، رژیم اسلامی به سرکوب گسترده و همه جانبه اعتراضات مردم دست زده است. هم اکنون، تعداد زیادی از فعالین جنبش معلمان، دانشجوئی، زنان و کارگری در زندان های رژیم تهدید به شکنجه و مرگ میشوند. آنچه که به جنبش زنان مربوط میشود، برای پیشبرد مبارزه رادیکال و مستمر با رژیم سرمایه داری-اسلامی طرح مطالبات مشخص و سازماندهی حرکت های اعتراضی ضرورتی اجتناب نا پذیر به نظر میرسد. بدون سازماندهی و تنها با حرکت های پراکنده، کور و خودجوش دست رژیم برای سرکوب هر چه بیشتر باز گذاشته خواهد شد. پروژه هائی چون "یک میلیون امضاء" عملا و اساسا هدفی جز منحرف کردن اذهان و به انفعال کشاندن مبازه رادیکال زنان ندارد. با توجه به گذشت 28 سال و شکستن بسیاری از باور های مذهبی مردم و آمادگی شرایط از نظر ذهنی طرح خواسته های " جدائی مذهب از قدرت سیاسی " و " آزادی زندانی سیاسی" می توانند محور حرکت اصلی جنبش های اجتماعی و جنبش زنان قرار گیرند. از سوی دیگر پیوند، ارتباط و حمایت جنبش های اجتماعی ضرورتی است اجتناب ناپذیر که باید به آن توجه و بهای لازم داده شود. چرا که جنبش زنان جزئی از جنبش های اجتماعی و انقلابی است و تنها در پیوند و ارتباط با سایر جنبشها و با مبارزات طبقه کارگر پیروزی امکان پذیر است.

(1) Vijegiha- ye ejtema’i va eghtesadi-ye zanan dar Iran (1365-1375)

Centre de statistiques d’Iran, Téheran 2000 p :1159

(2) www.weforum.org/initiatives/gep/Gendor%20Gap/Profiles/index.htm


متن سخنرانی در دومین سمینار در باره کشتار سراسری زندانیان سیاسی

25 اوت 2007 کلن-آلمان

Eftekhari_marjan@yahoo.com