Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

در ماجرای قتل "دعا" مقصر كیست؟ / پری زارع

درنده خویی و بیرحمی با زنان در كشورهاي با سیستمهاي ارتجاعي، مذهبي و مردسالار پدیده ی تازه ای نیست. قتل ناموسی بطور روزمره آشكارا و پنهان و به اشكال مختلف از میان زنان و دختران این جوامع قربانی میگیرد.

درنده خویی و بیرحمی با زنان در كشورهاي با سیستمهاي ارتجاعي، مذهبي و مردسالار پدیده ی تازه ای نیست. قتل ناموسی بطور روزمره آشكارا و پنهان و به اشكال مختلف از میان زنان و دختران این جوامع قربانی میگیرد. اما سنگباران كردن "دعا خلیل اسود" ١٧ ساله توسط عده ای از مردان عشیره اش و در جلو چشم پليس حكومت محلي در روستای ”بعشیقه“ از توابع موصل و ضبط و پخش مراسم قربانی كردن او چهره این خشونت و قصاوت را هولناكتر كرد. قتل ”دعا“ عكس العمل مردمان زیادی را درعراق و جهان برانگیخت.
برخورد به این مسئله به اشكال مختلف صورت میگیرد و هر كس به نوعی عكس العمل انسانی و طبیعی خود را ابراز میكند. از راه اندازی كمپینهای اعتراضی در داخل و خارج كردستان و تظاهرات خیابانی در بسیاری از شهرهای عراق از جمله سلیمانیه، اربیل، موصل، دهوك، كركوك، كوی و... گرفته تا امضای طومارهای اعتراضی توسط نهادها و شخصیتهای انساندوست و مترقی و درخواست اعلام عزای عمومی در روز ٧ مه، برگزاری میزگردهای رادیویی و تلویزیونی، برپایی مراسم یاد بود، گفتن و نوشتن در باره آن در روزنامه ها و سایتها و اشك ریختنها و بغض تركیدنها...، همه و همه نشان میدهد كه در جهان امروز و در عمق شرايطی كه نظم جهنمي نوين امريكايي بر بخش وسیعی ازجامعه انسانی از جمله عراق تحمیل كرده، انسانیت هنوز زنده است. انزجار مردم نسبت به قتل و كشتار به هر بهانه ای و تقبیح بی حرمتی و خشونت به زنان در همه ابعاد و اشكال آن در جريان قتل دعا بار ديگر خود را نشان داد و به انسان متمدن و نگران امروز امیدی تازه بخشيد.
وقتی پای درددل زنان می نشینی صحبت از احساس ترس و ناامنی و دلهره فزاینده ای است كه وجودشان را در بر گرفته است. آنان در هراسند كه مبادا عقب ماندگی و فرهنگ و سنن زن ستیز كه با حمایت دولت و قانون و در پناه مذهب همچنان تداوم میابد، همانند دعا آنها و عزیزانشان را نیز در هم بشكند. براستی سرنوشت دعا چه آسان میتواند در انتظار هر یك از آنان باشد.
ابعاد اين جنايت پیچیده است و سوالات زیادی برای مردم مطرح است. ازجمله اینكه در این ماجرا مقصر كیست و چه باید كرد تا اینگونه اعمال شنیع و ضد انسانی تكرار نشوند؟
در این رابطه هر كس پاسخ خود را دارد. علی رغم اختلاف نظرها همه در یك احساس شریك اند و آن خشم و نفرت عمیقی است كه از قاتلان دعا در دل آنان موج میزند.
مردم عادی خانواده و طایفه دعا را مقصر میدانند. میگویند این فرهنگ عشیره ای آنها ست كه نشات گرفته از ایزدی بودنشان است. دولت محلی این قضیه را مسئله ای فرهنگی- عشیرتی میداند. روشنفكران و فعالین حقوق زنان و مدیا و مطبوعات ضمن محكوم نمودن آن خواستار اقدام دولت و قانون در شناسایی عاملین اين قتل و مجازات آنها هستند. همچنین تاكید بر كار آگاهگری و روشنگرانه و دخالت نهادها و شخصیتهای فرهنگی- اجتماعی و فعالین حقوق بشر در راه اندازی یك نهضت آگاهگری در نظراتشان برجسته است. بعضا هم به ريشه هاي اين مصائب مانند مذهب و مردسالاري و قومپرستي و غيره هم اشاراتي ميشود.
اسلامیهای منطقه هم پاسخ خود را دارند. آنها مستقیما وارد عمل شده و جنگ صلیبی مسلمان-ایزدی براه انداخته اند. مرگ دعا برای آنان بهانه ای شده تا به جان ایزدیها بیافتند و قلع و قمعشان كنند.
یك طرف قضیه كساني قرار دارند كه دور هم جمع شده و سكتي به نام ایزدی و به قول كردی آن ”يزيدي“ سرهم بندی كرده اند، انسانهای عمدتا فقر زده ای كه زن در ميانشان تحقير شده، بی حقوق، و قرباني تعصبات سكتي و مذهبي و ارتجاعي است. آن طرف هم اسلاميها و تروريستهاي اسلامي متحجر و ضد زن اند كه به بهانه دفاع از دعا (كه به گفته آنان مسلمان شده بود) در شيپور جنگ اسلام و ایزدی میدمند. آشكارا به آنان اولتیماتوم میدهند كه یا اسلام را میپذیرند و یا آنقدر تحت فشار قرار خواهند گرفت كه مجبور به ترك محل زندگیشان شوند تا در خارج از مرزهای نسبتا امن شمال عراق آسانتر در تیررس اسلامیها قرار گیرند. این تهدیدات باعث شده بسیاری از كارگران و دانشجویان و دانش آموزان ایزدی در شهرهای دیگر از ترس جان دست از همه چیز كشیده و به روستاها و مناطق خود بازگردند. تا كنون بیش ازدهها هزار ایزدی به قصد پناهنده شدن به كشورهای اروپایی به سوریه پناه برده اند...
اينكه اسلامیها میگویند دعا پس از آشنایی با دوست پسرعربش به اسلام تغییر دین داده بود از این رو آنها مدعی خونخواهی او هستند، راستش دیگر زیادی مضحك است. در حالیكه خود همینها با پشتگرمی و حمایت حكومتهای مرتجع و جنایتكاری چون جمهوری اسلامی و سوریه و عربستان و ...از هر سو در حال بهم ریختن مدنیت جامعه اند، تهدید میكنند، سرمیبرند، میسوزانند، ترور میكنند، صف انتظار كار و نان و خواربار زن و مرد و كارگر بیگناه را به خون میكشند، مدرسه و مهد كودك و بیمارستان را با خود به هوا میبرند، كسانی كه سنگسار و قتل زنان از اركان دینشان است و برایش قانون و قوه مجریه هم دارند، دم از خونخواهی دعا میزنند.
امروز دیگر واقعیت بر خیلیها روشن است. این دار و دسته های تروریست حرفشان چیزی نیست جز اینكه دعا مسلمان بود و حق ما بود كه جانش را بگیریم!
آخوند محل از بلندگوی نمازجمعه فریاد میزد ” شما كه دعا را كشتید چرا به این شكل كشتید؟ چرا او را پیش چشمان حريص مردان نامحرم نیمه برهنه كردید؟! ”
بله، مشكل اینها نه با قتل یك انسان بلكه با شیوه ارتكاب آن است. ارتباط عاطفی دو انسان اگر میان همين اسلاميها بدون اجازه شرع و آخوند اتفاق بیافتد نتیجه اش همان بلايي است كه يزيديها بر سر دعا آوردند ...
اینكه در محكومیت این جنایات صداهای اعتراضي بسیاری بگوش میرسد و حركتهای انساني زیادی در حال تداوم است، بسیار مثبت و حد اقل انتظاری است كه از انسان متمدن امروز میرود. میشود یك جنبش اجتماعی - فرهنگی علیه تحقير زن و بي حقوقي و بي حرمتي نسبت به زنان و عليه قتل دعاها به راه انداخت و خیلی كارهای انساندوستانه دیگر كرد كه در بالا به گوشه هایی از آنها اشاره كردم.
اما واقعیت تلخ اینست كه با همه اینها پروسه خشونت و كشتار زنان كماكان ادامه دارد. امروز تحركی علیه جنایتی راه میافتد در حالیكه هم زمان اتفاق دیگری در حال وقوع است. نقشه و نقشه هاي دیگری برای زنان در حال طرح ریزی است كه در روزها و هفته هاي بعد به اجرا در خواهد آمد. الزاما نه به این شناعت. اما بی حقوقی و خشونت به زنان در قالب آپارتاید جنسی، نگاه تحقیر آمیز به زن و درجه ٢ دانستنش، گرفتن امنیت از او در خانواده و جامعه تا وادار كردنش به خودكشی و خودسوزی و قتل و سنگسار كردنش در بسیاری از نقاط دنیا كماكان ادامه دارد.
سوال اينست كه بالاخره آدم باید یقه كه را بگیرد؟
يقه اسلامگراها یا فرقه ایزدیها را بايد گرفت؟ ناموسپرستی در پناه مذهب را باید لعن و نفرین كرد؟ مرد سالاری و ارتجاع را بايد كوبيد؟ دولت اسلامي، قومي عراق و حاكمان محلي را بايد نقد كرد؟ قوانين ارتجاعي را بايد از كتابهاي قانون زدود و قانون متمدنانه را جايگزين كرد؟ ....
هيچ جاي شكي نيست كه جنايتكاران بايد مجازات شوند. همزمان بايد به تعرض اسلاميها و تروريستها افسار زد و شيپور جنگ مذهبي را از دستشان انداخت. به اين جنايات بايد اعتراض و خشم و نفرت جامعه متمدن را متوجه آن كرد.
همه اين كارها را بايد كرد. اما هنوز اين پايان ماجرا و ختم تراژديهاي در حال تكوين و وقوع نيست. بايد به درستي ريشه هاي اين مصائب و بانيان و مسببینش را شناخت و به جامعه شناساند و همزمان راه حل نشان داد. راه حل موثر و كارساز كه ريشه اين جنایات را از جوامع بشري بخشكاند.
حتي فقط تغييرقانون نمیتواند هدف باشد چراكه در خیلی جاها قتل و سنگسار زن غیر قانونی است و جرم محسوب میشود. اما هنوز قتل و كشتار و سنگسار زنان وجود دارد.
قانون علیه جنایت و آدمكشی در همینجا هم وجود دارد اما كافی و كارساز نیست. چون قانونگذاران و مجريان قانون خود به ارتجاع و مذهب تكيه دارند.

درمورد قتل ”دعا“ سينه زني ناسيوناليستها و قومپرستان از یك طرف و دخالت تروریستهای اسلامي از سوی دیگر دو روی یك سكه اند. حاكمان امروز، خود ارتجاع را دامن ميزنند، مذهب را مبنای قوانین خانوده قرار میدهند، دست مساجد را باز میگزارند. از سویی این جنایات را محكوم میكنند اما در همان حال حكومتشان بر ارتجاع و عقب ماندگی جامعه متكی است و البته بر بی اختیاری مردم!
آنان رياكارانه معضلات اجتماعی را به گردن فرهنگ و سنن و عادات مردم میاندازند و در همان حال باورها و عرف و سنن عقب مانده توده مردم را تقديس ميكنند.
متاسفانه در دل تمامی تحركات و اعتراضات وسیع و انساندوستانه یك واقعیت، یا بهتر است بگویم، ضرورت غایب است و آنهم توجه و تاكید بر اختیار و اراده انسانها براي تغيير است. هنوز در این تحركات انساني چه جمعي و چه فردي نقش اراده و اختیار انسان كمرنگ و ضعيف است. هنوز به ريشه نميزند. با چيزي تعيين تكليف نميكند. به تراژادي انساني خشونت و تبعيض نسبت به زن درجوامع عقبمانده و اسلام زده خاتمه نميدهد.
زمانی و در یك مقطع مهم و سرنوشت ساز تاریخی جنبش سكولاریسم در اروپا براه میافتد، دست مذهب را از جامعه كوتاه و آنرا بعنوان امر خصوصي انسانها در كلیساها محصور ميكند و اعلام میشود زن و مرد برابرند. انقلاب سياسي - فرهنگي ای كه از فرانسه آغاز میشود در آن زمان حداقل نتيجه اش تامین برابری زن و مرد و برسمیت شناختن حقوق انسانی آنها در اروپا و بخشهایي دیگر از جهان است. یك جنبش اجتماعي عظيم و قدرتمند كه به دخالت مذهب در زندگي مردم و اداره جامعه پايان میدهد. در حالیكه پس از دهه ها، علی رغم نشان دادن زیباترین احساسات انسانی و بیشترین اعتراضات و تحركات اجتماعی، معضلات بزرگ بشر در بخشهای وسیعی از جهان همچنان به قوت خود باقی است.
تنها راه این است كه طبقه كارگر، جنبش برابری خواهی زن و مرد و جنبش آزادیخواهی مردم به میدان بیاید و با قدرتهای حاكم تعیین تكلیف كند. باید قدرت را از حاكمان مرتجع كنوني در كشورهاي اسلامزده و عقبمانده گرفت و شعار فقط "كار مداوم فرهنگی و آگاه سازی از پایین" را خط بطلان كشید. باید علیه ناسیونالیسم و مذهب كه هر كدام بخشهایی از ارتجاع هستند ایستاد.
تغییر و دگرگونی باید از نقطه ای شروع شود. باید در اين مقطع از تاريخ بشر، مانند نهضت آزاديخواهي در فرانسه و اروپا،‌ در نقطه ای از دنیا اتفاقی بيافتد.
اين نقطه امروز ايران است. یك پای ارتجاع ضد زن در منطقه حاكميت اسلام سیاسی در ايران است. اگر ما و نیروهای آزادیخواه و برابری طلب بتوانيم به اين حاكميت و جنبش ارتجاعي خاتمه دهيم و دست آن را از زندگی مردم كوتاه كنيم، اگر اسلام سیاسی عقب نشینی كند و جمهوری اسلامی سرنگون شود، در بخش وسیعی از دنیا مذهب و مردسالاری و زن ستيزي عقب نشینی خواهد كرد. با رفتن حكومت اسلامی دیگر كشتن زنان آسان نیست. جمهوری اسلامی مركز ثقل سنگسار و قتل و ترور و خشونت به زن در جهان است.
بايد قدرت را از حكومت اسلامي گرفت و قوانين ضد زن، ضد بشر و ضد كارگری اش را برای همیشه چال كرد.

٢٠ اردیبهشت- سلیمانیه