Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

موسیقی به عنوان وسیله ای برای زنده ماندن / قدسی حجازی

دوستان من :

اینها همه هنوز فراروی جامعه ما قرار دارند. این روند ، روندی دردناک خواهد بود ،
بسیاری از خانواده ها با احساس گناه و موضوع تقصیر و بخشش در گیر خواهند شد.
******

اين متن به عنوان معرفي برنامه گروه موزیک زنان "لولی"در سمینار سراسری
سالانهء تشکل های زنان و زنان دگر- وهم جنس گرای ایرانی درآلمان/ ٢٨- ٢٦ ژانویه ٢٠٠٧ فرانکفورت ارائه شده است.
با تشکر
سايت "شبکه"

سال ١٣٦٠

- سیاه تر و تاریکتر می شد ، ایران
- وبه همراه آن
- زنان
- انسانها ساکت تر
- تنها و در انزوا ، سر در گریبان
- حتی
بازی کودکان هم، دیگر طنین شاد گذشته را نداشت

اکنون، ٢٧ سال گذشته است
- ٢٧سال تاریخ پراز وحشت
- درد بی پایان
- اکنون غمناک
- آلوده به اشک
- اما با امید به آینده

می خواهم ابتدا سخن را از آلمان آغاز کنم ، سر زمینی که برای بسیاری از ما ، بتدریج به وطن دوم بدل گشته است.
کشوری که تحت فاشیسم نازی ها
همه مخالفان سیاسی اش را کشت. بی رحمانه
- یهودیان اروپا را به قتل گاه فرستاد
- به شیوه کارخانه ؟
- کشتار مردم لهستان و شوروری را سازمان داد
- صدها هزار را به مهاجرت اجباری وا داشت
- سرکوب هم جنس گرایان را در دستور روز قرار داد
- حق حیات را از کودکان معلول سلب کرد
- و
- اروپا را به ویرانه ای بدل نمود.

و پس از گذشت ١٢ سال
- فرهنگ، هنر و انسانیت
- با شکنجه، کشتار و جنایت و جنگ
- از دست رفت
- له شد
- ویران شد
- ناپدید شد.
و پس از آن
- این سرزمین آدم کشها، جلادها و جنایت پیشه گان
- منزوی و نفرین شده توسط باقی جهان
- مرتکب زشت ترین جنایت های تاریخ
- آغاز به بازبینی دیکتاتوری خویش کرد
- به باز شدن تاریخ
- به بررسی آن
- به شناخت زمینه ها و علت و معلولها
- به نامیدن کار گزاران ، بهره وران ، سوداگران
- مجازات مجرمان
و در تمام
این روند دور و دراز تا به امروز درس گرفت و آموخت


دوستان من :

اینها همه هنوز فراروی جامعه ما قرار دارند. این روند ، روندی دردناک خواهد بود ،
بسیاری از خانواده ها با احساس گناه و موضوع تقصیر و بخشش در گیر خواهند شد.
اما از این جدال گریزی نیست و بدیل دیگری ندارد.
این جدل در عرصه فرهنگ و هنر آغاز می شود. چرا که این دو حوزه هرگز نابودی نمی پذیرند ،
کمااینکه در آلمان فاشیستی هم فرهنگ و هنر از بین نرفت، بلکه به همراه بسیاری از هنرمندان و
و تعقیب شدگان راهی زیرزمین و تبعید شد.

می خواهم در اینجا تاملی داشته باشم پیرامون پدیده موسیقی به عنوان وسیله ای برای زنده ماندن.
ما از طریق گزارشها در باره زندانهای ایران، آوازهای جمعی ولی آرام و در خفای زندانیان را می شناسیم. اینها مقاومت، نیرو، سوگ، ترس و تسلای خاطر زندانیان بودند.
مطالعه و تحقیق پیرامون فاشیسم به دریافتهای هولناکی در اروگاه های مرگ راه برده است. معلوم شده که موسیقی و سنگدلی می توانند بهم ربط پیدا کنند. موسیقی می تواند به ابزار خشونت و ترور تبدیل شود. اردوگاه نازیها موسیقی را به خدمت هدف خود که نابودی انسا نها بود، درآورد. از بین زندانی ها گروه های موزیک تشکیل دادند. در آشویتس گروه ارکستر زنان پاگرفت. مامورین اس اس با بهره ی سوء از موسیقی، آن را وسیله ای کردند تا کشتار جمعی زندانیان بدون دردسر صورت گیرد. مثلا در دروازه آشویتس هنگام ورود قطار مملو از قربانیان، ارکستر زنان می بایست موسیقی شادی را اجرا کند. چنین استقبالی باعث سردرگمی زندانیان می شد تا آنها نتوانند مرگ را که در چند قدمی شان بود، باور کنند.
در همین حال مامورین اس اس با موسیقی به تمکن اعصاب خود می پرداختند تا بتوانند «خدمت» خود را به نحو احسن به انجام برسانند. و بعد گروه ارکستر باید مارش نظامی می نواخت. این موزیک خشونت بار باعث برانگیختن و تشدید نیروی تجاوزگرانه مامورین می شد، برای آزار زنان و در نهایت کشتار زندانیان.
در اینجا موسیقی از یک طرف به ابزاری بدل می شد برای شکنجه و تجاوز و خشونت عریان، از طرف دیگر این بیرحمی صوتی ، خود شکنجه مضاعفی بود برای زندانیان بی دفاع. این موسیقی تحمیلی و تجاوزگرانه در حافظه بازماندگان تا به ابد درآمیخته با خاطره وحشت، تحقیر و خشونت باقی می ماند.

اما، آنجا موسیقی دیگری هم بود. موسیقی ی که خود زندانیان به دلخواه خود تعیین اش می کردند، البته این موسیقی مخفیانه اجرا می شد. مایه تسلی بود و برانگیزنده مقاومت و امید و نیز یادآور زندگی خارج از اردوگاه. این موسیقی همبستگی بین زندانیان را تقویت می کرد، از طریق آن زندانیان می توانستند احساسات خویش را بیان کنند و وضعیت مرگبار را به چالش بطلبند. این نوع موسیقی وسیله ای می شد برای مقاومت فکری و فرهنگی.

دوستان عزیز،
نظیر اینها در زندانهای جمهوری اسلامی هم با همان اهداف اتفاق افتاده است. قرآن خوانی ، پخش اذان ، دعای کمیل و سرودهای مذهبی که بی وقفه در زندان با صدای بلند طنین می افکند، در خدمت ناچیز شمردن زندانیان، تهی ساختن آنها از هویتشان و ایجاد فضای ارعاب بود. این کار به ویژه وقتی از بلندگوی سلولها و راهروهای بازجوئی پخش می شد هدفش ایجاد ناامنی در زندانی بی دفاع و گمراه ساختن حس جهت یابی او از طریق حس شنوائی بود. زندانیان نباید مطلع می شدند که در پیرامونشان چه می گذرد. صدای شکنجه و اعدام را نباید
می شنیدند. اما، تکرار این اصوات مذهبی یک کارکرد دیگر هم داشت و آن تسکین عذاب وجدان مامورین و شکنجه گران بود از اعمال سادیستی خود.
در « حقیقت ساده» می خوانیم:
« به حسینیه که رسیدیم ما را در گوشه ای جدا از بقیه زندانیان نشاندند. پیش از نشستن توانستم صف پسرها را که با پرده ای از ما جدا می شدند، ببینم. بیشترشان در سنین جوان یا نوجوانی بودند.
دعا شروع شد. دعاخوان یا از بیرون آمده بود یا یکی از پاسدارهای زندان بود. به زندانیها یک کتابچه دعای کمیل داده شد. آنها همراه دعاخوان، دعاها را تکرار می کردند. هر چند وقت یک بار دعاخوان دعا را قطع می کرد و به زبان فارسی به مرثیه سرائی می پرداخت. در این وقت زندانیها با صدای بلند گریه سرمی دادند. گاه که مرثیه مربوط به گناه و آمرزش می شد، فریاد گریه و ضجه به اوج می رسید.» (ص.154)
اما در زندانهای ایران ما شاهد نوع دیگر هنر و موسیقی نیز هستیم ،هنر وموسیقی که توسط زندانیان آگاهانه و البته
مخفـیـانه به کار گرفته می شود ، تا ابزاری گردد برای نمایش مقاومت رنج
و تنهائی ، شادی و همبستگی .

منیره برادران این شکل دیگر هنر و موسیقی راهم به ما گزارش می دهد، هنر برآمده از میان زندانیان و در مراسم ها ئی که به بهانه های گوناگون در زندان برگزار میکنند. او می نویسد:
«تحویل سال نو، حوالی ساعت 2 بامداد بود. همه بیدار نشسته بودیم. سفره هفت سین را با سرکه ، سکه و شیرینی هائی که با قند و نان درست کرده بودیم، تزئین کردیم. آجیل مان ، خرما ، انجیر و آلوخشک بود. ماهی سفره مان هم یک ماهی سرخ پارچه ای بود. یک ستاره سرخ هم که با خمیر نان درست شده بود، بالای سفره جاگرفته بود.
چند ساعت قبل از تحویل سال ، برنامه شروع شد. بچه ها برنامه هائی را در گروه های چندنفره اجرا کردند. یک برنامه تئاتر هم داشتیم که در وسط آوازخوانیها اجرا شد. همه خوش بودیم و می خندیدیم . آنها برای اجرای برنامه شان به اتاقهای دیگر رفتند.هنرمندان اتاقهای دیگر هم نزد ما آمدند. در لابلای ترانه ها اشعاری طنز آمیز در ارتباط با مسائل زندان هم وجود داشت که از همه بیشتر مایه تفریح و خنده می شد.» (ص.58)
امشب ، گروه لولی ، گلی عزیز به همراه ساتیام و آنه از برلین میهمان ما هستند.گلی سروده های زندان را با نوای
موسیقی در هم آمیخته و در این هم نوائی ما را به دنیای انسانها ئی می برد که در سخت ترین شرایط ، مقاومت کردند و موسیقی را به ابزاری برای بیان دردها و رنج ها ، امید ها و نگرانی ها و عشق وعصیانشان بدل کردند.
گلی با صدای گرم خود این سروده ها را برای ما اجرا می کند. این نوع کار یرای اولین بار بر صحنه می رود1.
باشد که یاد آور فاجعه های تاریخ معاصر ما باشد و در مقابله و باز نگری این دوره به کار آید .

**********************************************************

1-اجرای برنامه گروه موزیک زنان "لولی" برای اولین باردر فرانکفورت

گذری است از زندان ، یادآوری ظلم و خشونتی که بر یارانمان رفت.
برای فراموش نکردن آنچه بر ما رفت و ضرورت داشتن"حافظه جمعی و تاریخی" و نگاه رو به آینده ...

درسمینار سراسری سالانهء تشکل های زنان و
زنان دگر- وهم جنس گرای ایرانی درآلمان/ ٢٨- ٢٦ ژانویه ٢٠٠٧ فرانکفورت

گروه موزیک زنان "لولی":

آنه ویولن
ساتیام تنبک
گلی آواز

برنامه "یاران من" با الهام از کتابهای : "حقیقت ساده" از منیره برادران ، "نبرد نابرابر" از نیما پرورش و
"و قصه هنوز بر یاد است" از حسن درویش
اشعار ترانه ها از سروده های زندان "بر ساقه تابیده کنف" گردآورنده ایرج مصداقی