Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

بی مشروعیت زیستن / وبلاگ امشاسپندان / فرناز

خبر کوتاه بود...تنها یک جمله: " از اداره اماکن دستور دادند که این سمینار نباید برگزار شود."...خبرهای یک جمله ای انگار حد وسطی ندارند...یا تلخ تلخند و یا شیرین شیرین.


خبر را که شنیدم بهت زده یاد حرف نازنینی افتادم که در جلسه کارشناسی(بازجویی سایق) کارشناس پرونده اش به او گفته بود که با مطالبات ما هیچ مشکلی ندارند و به همه کارهای ما ارج می گذارد الا تجمع که خط قرمز آنها است...بعد هم گفته بود چرا سمینار برپا نمی کنید؟!...شاید این کارشناس محترم خبر ندارد که سالن ها، فرهنگسراها وموسسه های فرهنگی این دیار همه به قول پروین اردلان جهیزیه از ما بهتران هستند...ما مشروعیت زیستن نداریم...فمینیست سکولار سهمش از فضای این شهر یک "هیچ" بزرگ است...به فمینیست سکولار خارج از قدرت که نمی خواهد حمایت دولتی و جناحی و حزبی داشته باشد مجله نمی دهند...روزنامه ها از او چیزی به چاپ نمی رسانند...کتاب هایش سالها علاف راهروهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می شود...وب سایت هایشان را فیلتر می کنند...وقتی هم که وارد تنها فضای بی سقف ، یعنی خیابان می شودکه بگوید خانم! آقا! حضرت قانونگذار! جناب مسئول! زیر بار این قوانین نابرابر و تبعیض آمیز له شده ایم، نصیبش چوب و چماق است و بازداشت و جلسات کارشناسی...و دردناک تر از همه چوب تکفیر آنهایی که به نظر می رسد لااقل هدف نهایی مشترکی دارند...فمینیست سکولار این مملکت هیچ حقی ندارد ...شاید فقط حق تغییر دادن...تصویرها یکی پس از دیگری می آیند و می روند...پارک لاله...هشت مارس...روز جهانی زن...مجوز برنامه "مرکز فرهنگی زنان" را دو ساعت قبل از آغاز برنامه لغو کرده اند...پشت پارک لاله تا چشم کار می کند نیروهای باتوم به دست سوار بر موتورها منتظر...فیروزه مهاجر ...فیروزه مهاجر نازنین روی سکو می رود و از طرف "مرکز فرهنگی زنان" از همه شرکت کنندگان تشکر می کند و توضیح می دهد که مجوز برنامه را لغو کرده اند ...می گوید در روزی که خواستیم از منع خشونت بگوییم، با خشونت پاسخمان را دادند...برنامه از نظر ما تمام شده است، ممنونیم از حضورتان...پلیسی شانه ام را با خشونت گرفته بود و می کشید...پیرزنی(که هرگز دیگر او را ندیدم) با چه جسارت و قدرتی خود را حایل من و پلیس تنومند کرد...آن قدر سریع که حتا پلیس نیز بهت زده نگاهش کرد...پیرزن آن روز مانع بردن من شد...ساعت سه امروز زیر آفتابی که تف دیده تر از هر روز است سربالایی میدان شهرک را بالا می رویم تا به محل برگزاری سمینار برسیم...می خندیم...چقدر خوب است که یاد گرفته ایم در هر شرایطی می خندیم...می گویم سیصد تا ساندیس را بگو...دوباره می خندیم...بعد از تجمع بیست و دو خرداد امسال در به در دنبال محلی برای برگزاری سمیناری برای آسیب شناسی تجمع ...از انجمن صنفی روزنامه نگاران گرفته تا سالن همایش های ورشو...که مخالفان بیایند و انتقادهایشان را بگویند...موافقان نیز استدلال هایشان را...دور شویم از این فضای تخریب کثیفی که نفس ما را در این چند وقت گرفته است...جواب همه یک "نه" خشک و خالی است...سهم ما از همه رنگ ها سیاهی است...کمپین "یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز" در راستای پیگیری اهدافی شکل گرفت که در قطعنامه تجمع 22 خرداد سال 1385، خوانده شد...دوماه کار یک نفس...دوماه بدو بدو و جلسه و بحث...دوماه تقسیم کار و شکل دادن کمیته ها...روز جمعه که کتابچه های مفاهیم حقوقی کمپین را منگنه می کردیم...همان موقع که یکی از بچه ها با کاتر جلدها را یک اندازه می برید و دیگری برگه های امضا را دسته بندی می کرد...گفتم بچه ها! یک وقت سمینار را کنسل نکنند؟...همه یکصدا گفتند نه بابا! سمینار که دیگه این حرفها را ندارد...چرا یادمان می رود که همه چی این حرفها را دارد؟...ساعت سه و نیم زیر گرمای آفتاب...نوشین و منصوره و شهلا و هما و محبوبه حسین زاده عازم کلانتری شهرک غرب می شوند تا ببینند چرا اجازه برپایی سمینار اعلان کمپین را نمی دهند؟...دستور از بالاست...

ساعت پنج نوشین احمدی خراسانی با صدای بلند می گوید خانم ها و آقایان! لطفا توجه کنید...از سمینار لغو شده می گوید...می گوید که می خواستیم اعلام رسمی را با سمینار بیان کنیم، اما حالا باز در خیابان اعلام می کنیم که کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز کار خود را از همین لحظه آغاز می کند...دفترچه ها را بالای سر گرفته است و می گوید مفاد این دفترچه ها را بخوانید و از مطالبات برحق زنان حمایت کنید...شیرین عبادی با صورت برافروخته می گوید لغو این سمینار برخلاف قانون اساسی کشور است...برهم زدن تجمعات و سمینارها خلاف قانون است، خلاف قانون...آن طرف دکتر ناصر زرافشان دارد برگه را امضا می کند...دست هایشان می لرزد...ما فرم های امضا در دست میان جمعیت راه می رویم و امضا می گیریم...در خیابان...که تنها فضای ما هست و ما سخت به آن نیازمند...داوطلبان فعالیت در کمپین یکی یکی خود را معرفی می کنند و شماره تماس خود را می دهند...دلمان می خواست این کمپین را که حرکت جمعی بزرگی است را با برگزاری سمیناری جمع و جور اعلام می کردیم...اما مهم تداوم حرکت است و بس...امروز در پانل اول قرار بود زهره ارزنی، خدیجه مقدم، رضوان مقدم،ژیلا بنی یعقوب، هما مداح، شهلا انتصاری، زارا امجدیان و فریبا داوودی مهاجر به نمایندگی از گروه کمپین طرح و اهداف کمپین را تشریح کنند...در پانل دوم نیز قرار بود میزبان شیرین عبادی، شهلا لاهیجی، ناصر زرافشان، منیرو روانی پور، شهلا شرکت، اردشیر رستمی، بابک احمدی، فریده غیرت، مهوش شیخ الاسلامی، فرهاد آئیش، عمران صلاحی، فرزانه طاهری و محمدعلی دادخواه باشیم...ممنون حضورشان هستیم...ما این قوانین را بالاخره تغییر می دهیم...روزی که دیر نیست...به قول منیرو روانی پور هرچه وحشیگری است ناشی از قانونی است که خشونت را در بطن خود دارد.

وب سایت رسمی کمپین با نام "تغییر برای برابری" کار خود را آغاز کرده است....آدرس دامین وب سایت را خیلی دوست دارم...مرا لبریز انرژی می کند...اخبار کمپین، توضیح برنامه و اهداف کمپین، نام اولین امضا کنندگان فراخوان کمپین و مصاحبه ها و یادداشتها و ترجمه هایی مرتبط با موضوع را می توانید هر روز در وب سایت دنبال کنید.... ممنون حسین منصور نازنین هستیم که همیشه در کنار ما و کمک ما بوده است...جلوه جواهری نازنین این روزها سر مسایل فنی وب سایت حسابی خسته شد، خسته نباشی جلوه گل...لوگو "تغییر برای برابری" عیار هنرمندی هادی حیدری عزیز است که از این به بعد هم می توانید "لوگوساز جنبش زنان" خطابش کنید:)...لوگو "یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز" نیز کار تارا نجد احمدی عزیز هست که نگاه هنرمندانه اش را دوست دارم...اگر علاقه مند به همکاری و کمک به کمپین "یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز" هستید، با ایمیل وب سایت یا صندوق پستی اعلام شده تماس بگیرید تا بعد از گذراندن کلاس های آموزشی شیوه کار به ما بپیوندید...کار طولانی مدت ما از همین امروز آغاز شد...شاید یکی از این روزها زنگ خانه شما را هم به صدا در آوردیم و گفتیم سلام:)

- گزارش مریم میرزا در زنستان

- عکس های آرش کسوفی نیا، عکاس همیشه در صحنه جنبش زنان

- گزارش محبوبه حسین زاده در وب سایت کمپین