Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

گليم ما خيلی کوچک است / جلوه جواهری

اضطراب و وحشت همه ي وجودم را گرفته بود. دستهايش را حس مي کردم که چگونه تمام بدنم را مي کاويدند به دنبال تکه اي که بربايند. و من لذت را فراموش
کردم. خودم را فراموش کردم و او را. تمام ذهنم پر بود از وحشت حضور برادرم

****


با تماس دستهايي که حسي از لذت برايم داشت و ادامه رويايم را ازمن ربود، از خواب پريدم. چهره بزرگ او را روبروي صورتم ديدم که با لبخندي سعي داشت من را به آرامش دعوت کند. اضطراب و وحشت همه ي وجودم را گرفته بود. دستهايش را حس مي کردم که چگونه تمام بدنم را مي کاويدند به دنبال تکه اي که بربايند. و من لذت را فراموش کردم. خودم را فراموش کردم و او را. تمام ذهنم پر بود از وحشت حضور برادرم در اتاق کناري و خواهرانم که کمي دور تر از من خوابيده بودند. "خداي من!" کاملا گيج بودم. با حالتي ملتمسانه دستهاي او را پس مي زدم.

- نگران نباش نمي خوام آسيبي بهت بزنم، جوري که بکارتت و از دست بدي.

خاطره اي دور.

زهرا دختر 12 ساله، همسايه همجوار ما بود. در زمان واقعه تنها 12 سال داشت. دختري تنها از خانواده اي پر جمعيت! و آخرينشان. خانواده متعصبي که اگر دخترها در خانه را روي (حتي) پسردايي خود با زمي کردند، با توبيخ شديد مادر و برادرها مواجه مي شدند. دختراني که زود به شوهر مي رفتند و حق تحصيل بيشتر از 9 کلاس نداشتند. همگي سنگيني بار تجاوز از سوي دامادشان را بر دوش داشتند و سکوت تنها کاري بود که از آنها سرزده بود. اما زهرا اين سکوت را شکست. او تمام واقعه را براي زن برادرش، گفت. و او نيز به همسرش و ... خوشبختانه کسي با زهرا کاري نداشت.
سرانجام خواهر زهرا، احضار شد! و اهالي خانواده در کمال ناباوري از داستاني دردآورتر با خبر شدند. او شرح داد که چگونه طي اين سالها، فرزندانش از سوي پدرشان مورد تجاوز قرار مي گرفتند، و او هيچ گاه جرات بيان آن را به خانواده اش نداشته چرا که فکر مي کرده هيچ کس از او حمايت نخواهد کرد. برادرها همگي از زهرا حمايت کردند ولي آن خواهر را به شوهر باز گرداندند و از رابطه با خانواده منع کردند.

او تنها يکي از هزاران قرباني تجاوزي است که هر روزه در گوشه اي از جهان رخ مي دهد. تجاوزهايي که گاه با خشونت هاي زيادي همراه هستند. گاه پيامد رواني و جسمي جدي براي قرباني داشته و گاه موجب مرگ او مي شوند. بسياري از بيماريهاي مقاربتي، از سوي متجاوزين انتقال مي يابند.

تجاوز يکي از مصاديق خشونت جنسي است. متاسفانه بيشترين آمار متجاوزين، آشنايان و فاميلان نزديک قرباني هستند؛ پدر، برادر، عمو، شريک جنسي فعلي يا سابق و يا خانواده شريک فعلي يا سابق. و باز هم متاسفانه قربانيان زيادي، کودکان زير 15 سال که توانايي اعتراض ندارند، هستند. برخي از اين قربانيان درک درستي از اتفاقي که برايشان افتاده ندارند. برخي واهمه شديدي دارند که به محظ آشکار شدن ماجرا، مقصر شناخته شوند. برخي از اطرافيان خود حمايتي نمي بينند و ترجيح مي دهند موضوع را پنهان نگه دارند. اين پنهان کاري خود به بازتوليد اين جريان کمک مي کند. چرا که متجاوزين آشنا، ظاهرا هيچ بيم و نگراني از اينکه واقعه بر کسي آشکار شود، ندارند و با اطمينان خاطر به کار خود ادامه مي دهند.

بسياري از قتل هاي ناموسي که در کشورهايي چون ايران رخ مي دهند، انتقام هايي است که از قربانيان تجاوز صورت مي گيرد. تعصب به بسياري از افراد حتي اجازه نمي دهد که مقصر را بشناسند. آنها تنها در پي پاک کردن لکه ننگي که در تصورشان وجود دارد، هستند. و اين لکه ننگ هيچ گاه دامن متجاوز را آلوده نمي کند. چرا که اصولا دامن از آن قرباني است.

تجاوز براي زنان بسياري از کشورهاي جهان سوم، حاملگي به دنبال دارد. در بسياري از اين کشورها ، طبق قوانين اسلامي، سقط جنين ممنوع است. و قربانيان تجاوز از يک سو با مشکلات قانوني مواجهند و از سوي ديگر با تحقير اطرافيان در صورت آشکار شدن مسئله. و بچه اگر دنيا بيايد خود در اين سيکل خشونت گرفتار خواهد بود و لقبهاي زشت مي گيرد. البته بسياري از اين کودکان بعد از به دنيا آمدن، توسط خانواده مادرشان، کشته مي شوند.

برخي مواقع قوانين نيز به کمک عرف و سنت آمده و بر روي خشونت جنسي و تجاوز صحه مي گذارند. قوانيني که تمکين را از وظايف زن مي دانند. حل مسئله اي که اينگونه در ساختار و فرهنگ بسياري از کشورها ريشه دوانده، به حرکتهاي سيستماتيک نياز دارد و شايد تا حدودي محال به نظر آيد. ولي مهمترين کاري که از عهده خود ما برمي آيد تنظيم نوع رفتاري است که با قرباني صورت مي گيرد. بسياري از ما با قربانيان طوري رفتار مي کنيم که گناه را به گونه اي يک طرفه به خود او باز مي گردانيم. و احساسي از شرم و گناهکاري را در او بيدارمي کنيم. در صورتي که اگر به فرد قرباني نشان دهيم که گناه از او نبوده و هزاران زن ديگر همچون او مبتلا به همين درد هستند و آسيب ديده اند و اينکه او مي تواند به زندگي خود ادامه دهد اگر خود را براي هميشه فنا شده نبيند؛ کمک بزرگي به او کرده ايم.
هستيا