Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

راحت (بله) نگویید! / شراره رضائي

با همین نکته می توان دریافت که اگر دختران بدانند در عقود چه قوانینی حاکم است می توانند بهتر از پَسِ ازدواج های اجباری برآیند. دست کم می توانند (بله) معروف را نگویند و زیر هیچ کدام از موارد قباله را امضا نکنند.

در روزنامه همشهری بحثی با عنوان "راحت (بله) نگویید" پیرامون ازدواج های اجباری مطرح شده بود که چنین آمده است :

در مبانی فقهی و قانون مدنی عقدی وجود دارد تحت عنوان (عقد فضولی) ودر این عقد فردی غیر مسئــول می تواند میان طرفین معامله رابطه برقرار کند به این شکل که بدون اطلاع صاحب مال، اقدام به فروش مال او کند. این معامله به معامله فضولی معروف است و از آنجا که عمل به عقود در قوانین ما لازمند عمل به این قرارداد نیز لازم است با این تفاوت که باید صاحب مال آن را اجازه کند وگرنه قرارداد غیرنافذ می شود.

در عقد ازدواج نیز چنین اتفاقی ممکن است. اما یکی از موارد مبتلا به ازدواج بحث ازدواج های اجباری است که با مفهومی که اینک در باره آن بحث شد کمی تفاوت دارد. برای نمونه در عقد ازدواج (اگر ازدواج نخست باشد) اجازه پدر برای دختر لازم است. اما در بسیاری منجر شده که نمونه اش از مدتها قبل در غرب کشور و به ویژه در ایلام در قالب خودسوزی دختران نمود پیدا کرده است.

در این قبیل ازدواج ها دختر مجبورمی شود که به عقد مردی درآید که گاه سالها از او بزرگتر است. این کار مطابق قانون نیست. در ماده 190 قانون مدنی ما آمده است: (برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است) : 1- قصــد طــرفیــن و رضــای آنهــا 2- اهلــیّت طــرفیــن 3- موضوع معین که مورد معامـله باشد 4- مشروعیت جهت معامله

براین اساس اگر دختر رضایت به عقد نداشته باشد نخستین شرط عقد محقق نشده و اساس آن زیر سوال است.

با همین نکته می توان دریافت که اگر دختران بدانند در عقود چه قوانینی حاکم است می توانند بهتر از پَسِ ازدواج های اجباری برآیند. دست کم می توانند (بله) معروف را نگویند و زیر هیچ کدام از موارد قباله را امضا نکنند. شاید بگویید در آن نظام خانوادگی که پدر، شوهرِ دختر را انتخاب می کند چنین اتفاقی حکم تحمل خشونت است.

اما واقعیت این است که چنین کاری با استناد به قانون حتی با همه هزینه هایش بهتر از ازدواج اجباری منجر به خودسوزی یا خیانت است.

...............................................................

با نگاهی به چگونگی ازدواج در روستاها و مناطق محروم، ازدواج ها به انتخاب بزرگترها و اقوام و خویشان صورت می گیرد و هرگز از دختران نظرخواهی نمی شود و معمولاً دختر آخرین نفری است که از تصمیمی که برای سرنوشتش گرفته اند مطلع می شود و مسئولیت انتخاب داماد، برعهده پدر و خویشاوندان ِ دختر است ، در مناطق محروم دختر برای خانواده سربار، نان خور و اضافی است و به علت محرومیت و فقر خانواده دختران در سنین بسیار پایین به خانه شوهر می روند و گاه پدر، دخترخانواده را در ازای قرض و بدهی که دارد قول ازدواج دختر را به مردان مسنی که چندین سال بزرگتراز دختر هستند می دهد و دختران در مقابــل مقداری پــول توســط پــدر فــروخته می شوند.

درازدواج سنتی، پدر حاکم مطلق و فرمان اصلی ازدواج را صادر می کند و بدنبال دامادی هستند که نان آور باشد و از پس مخارج زندگی برآید و اگر مردی با سن بسیار بالا و حتی چند همسری باشد که از توان مالی خوبی برخوردار باشد او را بر داماد جوانی که توان مالی کمتری دارد ترجیح می دهند .

ازدواج در بسیاری از روستاها به گونه ایست که داماد و عروس تا قبل از جاری شدن صیغه عقد هیچ گاه یکدیگر را نمی بینند و هرگز از عروس نظرخواهی نمی شود در زمان عقد، عروس و داماد در اتاق هایی جداگانه که با پرده ای از هم جدا شده است به عقد هم در می آیند و عروس در میان جمعی از زنان مسن و گیس سفید و اطراف داماد را تعدادی ریش سفیدان ِ محل احاطه می کنند و عاقد در اتاق داماد بدون اینکه حتی شاهد حضور عروس باشد صیغه عقد را جاری می کند و بسیار دیده شده که عروس به تمام نارضایتی و نگرانی به دلایل حجب، شرم، ترس و حضور بزرگترها و گیس سفیدها فقط حضور فیزیکی دارد و کلمه (بله) از دهان عروس خارج نمی شود و این اطرافیان هستند که (بله) را با صدای بلند اعلام می کنند و دختر در تمامی مراحل سرنوشت زندگیش کوچکترین اختیار و اراده ای از خود ندارد دیگران همسر او را انتخاب می کنند، بالاجبار برسر سفره عقد می نشیند و به جای او (بله) را می گویند.

ازدواج، یک امر شخصی است و باید براساس برقراری یک رابطه انسانی توام با احساسات درونی، عواطف و تمایلات و نیازهای شخصی صورت گیرد متاسفانه در قوانین جامعه و شرع ما این مسئله مهم را یک معامله پایای پای می دانند و به دختر به چشم یک کالا و مالی که قابل تصرف وانتقال است نگاه می شود و این اختیار را به اطرافیان و بزرگان دختر می دهد که هرچه در مورد او تصیمم می گیرند انجام دهند و این مقایسه بین معامله و ازدواج خود سوال برانگیز است ( فروش مال توسط شخصی که بعنوان واسطه، معامله را صورت می دهد بدون رضایت صاحب مال، قابل فسخ است) در معامله بحث برسر یک جنس و کالا است که در صورت فسخ شدن آن هیچ کس از نظر عاطفی و شخصیتی لطمه ای نمی بیند ولی در ازدواج بحث بر سر رابطه بین دو انسان با احساسات و تمایلات متفاوت است، چگونه می توان خواسته ها و نیازهای انسانی را در حد معامله ای پست وبی ارزش دانست و این دو را با هم مقایسه کرد.

قوانین مدني که در کتاب ها آمده است هرگز در عمل اجرا نشده و اینکه می گوئیم در ازدواج "قصد طرفین و رضای آنها " باشد ، آمار رو به رشد خودکشی ،خودسوزی و خیانت ها نشان می دهد که تنها چیزی که در ازدواج های سنتی مدنظر نبوده رضایت طرفین است و در مناطقی که امکان طلاق بیشتر است آمار خیانت وخودسوزی کمتراست.

یادم هست چند سال پیش در روزنامه ای خواندم در یکی از روستاهای مرزی کشور دختری با ازدواج مردی که 25 سال از او بزرگتر بود مخالفت کرده، پدر درحالیکه که اسلحه را به پهلوی دختر می فشرد و او را تهدیدی به مرگ کرده بود بله را از دختر گرفتند! نمونه دیگر در سالهای اخیر در اطراف روستاهای مشهد معصومه دختر 7 ساله که درحال لیلی بازی کردن بود با پسر عمه 12 ساله اش به خواست پدر و عمه به عقد هم در آمده اند!، دخترانی که در چنین سن و سال بسیار کم که حتی مفهوم ازدواج و زناشویی را درک نمی کنند و وقتی وارد خانه شوهر می شوند با مسائلی که خارج از توان کودکیشان است روبرو می شوند چگونه انتظار داریم بگویند (نه)!

پیشنهاد دادن به دختران که "(بله) معروف را نگویند" در حد حرف و سخن راحت و ساده بنظر می آید ولی به فرض اینکه دختری بگوید نه آیا متحمل شکنجه ها و خشونت هایی به مراتب بدتر از خیانت و خودسوزی نخواهند شد؟ هر روزه شاهد بوده ایم که دختران توسط پدر، برادر و اطرافیان مانند حیوانی مُثله شده اند آیا در صورت نه گفتن کسی و قانونی برای حمایت از آنها وجود دارد؟ آیا هرگز با متخلفین این قوانین مدنی برخورد شده است؟ آیا تا بحال قانون، پدری را به جرم ازدواج اجباری دخترش محاکمه کرده است؟

طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني افراد زير 18 سال كودك محسوب مي شوند و در شرع و جوامعي كه ازدواج دختران 9 سال را مجاز مي دانند يعني از تجاوز به كودكان و فرد متجاوزگر، قانوناً حمايت مي شود.

با توجه به افزایش روز افزون چنین مشکلات و معضلاتی مانند خودسوزي، خيانت، فرار از خانه و قتل كه ناشي از ازدواج هاي اجباري و زودهنگام است نیاز به آن داریم که در قوانین ازدواج تجدید نظر شود و قوانينی تصویب شود که ازدواج دختران و کودکان زیر 18 سال ممنوع گردد و با افراد متخلف برخورد جدی صورت گیرد تا شاهد اينگونه جنايات، خشونت ها و خودسوزي نباشيم.


www.koodekan.com