برداشت مختصر من از سه جلد كاپيتال ماركس / گيتي سلامي
قبل از شرح ساختار اين نوشته، مي خواهم به چند نکته اشاره کنم:
اول: اين نوشته بر اساس مسائلي که در طول مطالعه ي کاپيتال فکرم را مشغول کرده بود، تدوين کرده ام (بطور مثال منظور مارکس از طبقه يا طبقات، سوسياليسم، اقتصاد و تعريف او از نقد و تغييرو يا انقلاب ... چيست و فهم فرق روش و ديدگاه مارکس با هگل واقتصاددانان کلاسيک).
مقدمه
1- پيشينهي مباحث اقتصادي
2-تفاوت روش ماركس با اقتصاددانان بطور عام و روش هگل بهطور خاص
3 - ماركس در كاپيتال به چه سوالي جواب ميدهدو چه رابطهاي را روشن ميسازد؟
4 -تعريف ارزش نزد ماركس
5-تعريف ارزش نزد اقتصاددانان كلاسيك [ريكاردو] از ديدگاه ماركس وچرايي يكي گرفتن ارزش كار با مزد كار نزد آنها
6-نقد ماركس به روش اقتصاددانان كلاسيك در مورد تجزيه و تحليل كالا و ارزش
7 - انتقاد ماركس به مفهوم كار در ديدگاه اقتصاددانان كلاسيك و نتيجهي نديدن خصلت دوگانهي كار درنظر آنها
8 - يكي بودن مفهوم اضافه ارزش و سودازنظراقتصاددانان كلاسيك و نقد آن از ديدگاه ماركس
9-توليد اضافه ارزش كه تجسم كار پرداخت نشده است در يك روند توليد ساده بنا به توضيح ماركس
10-سرمايه نزد اسميت و ريكاردو و نقد آن از ديدگاه ماركس
11-تعريف سرمايه و انباشت از ديد ماركس
12-جمعبندي كوتاهي از تحقيق ماركس در جلد اول
13 -تحقيق ماركس در جلد دوم، روندگردش سرمايه است
14-نقش اعتبار در انباشت به طور سرمايهدارانه از ديدگاه ماركس
15-تفاوت بينش ماركس با سوسياليستها يي مانند پرودن در رابطه با سيستم اعتباري
16-ارتباط فزوني محصول يا انباشت در شيوهي توليد سرمايه و بوجود آمدن رابطهي تابعيت از ديدگاه ماركس
17-خلاصهاي از موضوع تحقيق ماركس در جلد سوم كاپيتال
الف-تبديل سود اضافه به اجاره از ديدگاه ماركس در مقايسه با اقتصاددانان كلاسيك
ب- تعريف طبقات از ديد ماركس
درآمد:
قبل از شرح ساختار اين نوشته، مي خواهم به چند نکته اشاره کنم:
اول: اين نوشته بر اساس مسائلي که در طول مطالعه ي کاپيتال فکرم را مشغول کرده بود، تدوين کرده ام (بطور مثال منظور مارکس از طبقه يا طبقات، سوسياليسم، اقتصاد و تعريف او از نقد و تغييرو يا انقلاب ... چيست و فهم فرق روش و ديدگاه مارکس با هگل واقتصاددانان کلاسيک).سعي ام اين بوده است تاآن جا که در توان و برايم مقدور باشد در اين برداشت به اين موضوع هابپردازم ولي قصدم اين نبوده که حتماجوابي شسته و رفته براي آن ها بدست آورده و يا در اين نوشته ارائه دهم.
دوم: حکمي که بعد از مطالعه ي کاپيتال به آن دست يافتم اين است که مارکس با ديد انتقادي اش يکي از بزرگترين اومانيست هاي عصر خود و بعد از خود بشمار مي رود زيرا تحليل او از جامعه ي مدرن يا جامعه ي سرمايه داري يک تحليل جانبدار يا نگاهي يک جانبه براي بهتر کردن فقط وضعيت (آن هم در شکل يکسويه نگري اقتصادي ناب)يک طبقه ي مشخص نبوده، بلکه هدف او مشخص کردن يا به عبارت ديگر نشان دادن توليد و باز توليد رابطه اي است که در آن انسان ، به مثابه ي انسان به رسميت شناخته نمي شود زيرادر اين نوع از جوامع سازماندهي جامعه طوري است که هدف فقط توليد سود بيشتر است. (در قسمت 16 و 17در بخش تعريف از طبقات به اين موضوع پرداخته ام)
سوم:نکات ديگري که در مطالعه ي کاپيتال نظرم را جلب کرد:
- نقطه ي عزيمت مارکس براي اثبات منشاء اضافه ارزش. براي او منشاء اضافه ارزش (انطور که تفکر عام پسند مد نظر دارد) پليدي يا کلاهبرداري سرمايه دار يا سرمايه داران نيست. دراين نوشته سعي کرده ام استدلال مارکس را در باره ي اين مطلب نشان بدهم.( قسمت هاي سوم،هشتم،نهم و دوازدهم)
براي مارکس اضافه ارزش از هر کار مولدي بوجود مي آيد که در محيط توليد با سرمايه ي مولد مبادله شودو نتيجه اين کار توليدي حتما نبايد توليد يک شئ مادي باشد. بر طبق منطق او کار يک معلم و يا صنعت حمل و نقل مي توانند توليد اضافه ارزش بکنند. (قسمت سيزدهم)
- نکته ي جالب ديگر، نحوه ي استدلال مارکس در مقابل مخالفان فکري اش (اقتصاددانان کلاسيک)مي باشد و استفاده ي مثبت او از دانسته ها و دانش درست آن هاست
- نقدي که به نحوه ي رفتار کارگران يا افراد کارکن براي تغيير شرايط تابعيت کار به سرمايه ( ويا بهتر گفته باشم، تغيير شرايط فرمانروايي سرمايه بر کار بي اجرت)داشته. يعني طور ديگر نگاه کردن افراد کارکن به رابطه ي اجتماعي -اقتصادي شان.(در قسمت تعريف طبقات به اين موضع پرداخته ام)
-و بالاخره نکته ي آخر، ماركس در كاپيتال براي تحليل و نقد جامعهي مدرن و نشان دادن اختلاف نظرش با بقيهي اقتصاددانان به شيوهي تفكر سه گروه اصلي اقتصاددانان برخورد ميكند:
1 - اقتصاددانان كلاسيك مانندآدام اسميت، ريكاردو، استورش، رامسي،استوارت ميل . در ارتباط با نظريات اقتصادي اسميت نظريهي دوگروه ديگر فيزيوكراتها و مركانتليستها را ميآورد. من جابجا تا آن جا كه در توان و تشخيصام بوده، اختلاف ديد اسميت و ريكاردو [اقتصاددانان كلاسيك] را با ماركس (از ديد ماركس) در موارد مشخص مثل ارزش، كالا، نيروي كار، اضافه ارزش، سرمايه آوردهام.
2 - اقتصاددانان عام يا سياسي مانند سنيور، جان باتيست سه، مك لوخ. بين اين گروه و گروه اول فرق ميگذارد
3 -سوسياليستهاي(عام يا)قديمي مثل پرودون، سيسموندي، سن سيمون، رابرت اوون.
نقد ماركس به اين سه گروه فقط نشان دادن اختلاف و حد و مرز خود با اقتصاددانان كلاسيك نميباشد بلكه برخورد به بينش اقتصاددانان سياسي و نتيجهاي كه آنها ميگيرند است. در مورد مبلغان اسميت و ريكاردو مثل بارتون، استوارت ميل ورامسي. .. ميگويد "اين افراد عليرغم اين كه كوششهائي كردهاند تا در موارد مشخص از
نگرش اسميت فراتر بروند. .. اما با اين وجود، پريشا ن انديشي اسميتي بزندگي خود ادامه داده است و دگم وي يكي از اصول ايمان متعبدان اقتصاد سياسي را تشكيل ميدهد. "
در اين نوشته ابتدا به پيشينهي مباحث اقتصادي ميپردازم سپس بنا به برداشتي كه به دست آوردم به تفاوت روش ماركس با روش اقتصاددانان بطور عام و با روش هگل بطور خاص اشاره كردم، در قسمت سوم به اين پرسش كه ماركس در كاپيتال در پي پاسخ گويي به چه سوال يا روشن كردن چه مشكلي است ميپردازم، قسمت چهارم تعريف ارزش از نظر ماركس، قسمت پنچم تعريف ارزش از نظر اقتصاددانان كلاسيك (ريكاردو)وچرايي يكي گرفتن ارزش كار با مزد كار و جابه جايي ارزش کالا با قيمت کالا نزد آنها از ديدگاه ماركس ، قسمت ششم نقد ماركس به روش اقتصاددانان كلاسيك در مورد تجزيه و تحليل كالا وارزش، قسمت هفتم نقد ماركس به مفهوم كار در ديدگاه اقتصاددانان كلاسيك و نتيجه ي نديدن خصلت دوگانه ي کار نزد آنها، قسمت هشتم يكي بودن مفهوم اضافه ارزش وسود نزد اقتصاددانان كلاسيك و نقد آن از ديدگاه ماركس، قسمت نهم توليد اضافه ارزش كه تجسم كار پرداخت نشده است در يك روند توليد ساده بنا به توضيح ماركس، قسمت دهم تعريف سرمايه از نظر اسميت و ريكاردو از ديدگاه ماركس، قسمت يازدهم تعريف سرمايه از ديد ماركس، قسمت دوازدهم جمع بندي برداشت من از تحقيق ماركس در جلد اول كاپيتال، در قسمت سيزدهم به موضوع تحقيق ماركس در جلد دوم يعني روندگردش سرمايه اشاره كردم، قسمت چهاردهم نقش اعتبار در انباشت سرمايهدارانه از نگاه ماركس، قسمت پانزدهم تفاوت بينش ماركس با سوسياليستهاي قديمي مانند پرودن در رابطه باسيستم اعتباري، قسمت شانزدهم ارتباط فزوني محصول يا انباشت در شيوهي توليد سرمايهداري و بوجود آمدن رابطهي تابعيت از ديدگاه ماركس، قسمت هفدهم بيان موضوع تحقيق ماركس درجلد سوم وسر تيترهاي بخش دوم اين جلد، تبديل سود اضافه به اجاره از نظر ماركس وتفاوت آن با اقتصاددانان كلاسيك و هم چنين تعريف طبقات از ديدگاه ماركس.
قبل از پرداختن به پيشينهي اقتصادي ، اشاره اي به نظرماركس در مورد كارش و انتقاد اقتصاد عاميانه از او، ميكنم. ماركس در مورد كاري كه در كاپيتال انجام داده نوشت " هر آغازي دشوار است. اين حقيقت در بارهي هر علمي صدق ميكند و بهمين جهت فهم فصل اول و بويژه قسمتهائي كه به تحليل كالا اختصاص داده شده است بزرگترين دشواري را ايجاد ميكند. در خصوص تحليل ماهيت ارزش و هم چنين مقدار ارزش كوشيدهام تا حدي كه امكان داشت آن را همه فهم بيان نمايم. بنابراين به استثناء قسمت مربوط به شكل ارزش نمي توان نسبت به دشواري فهم اين كتاب شكايت داشت. البته من خوانندگاني را در نظر ميگيرم كه ميخواهند چيز تازهاي بياموزند و بنابراين ميل دارند بيانديشند.
برای مطالعه کامل اين مطلب اينجا را کليک کنيد!
|