Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

یادداشتی بر بیانیه ی "در حمایت از حقوق همجنسگرایان و مقابله با هموفوبیا و پدوفیلی" / هایده ترابی

زمانی که درد را عمیقاً بشناسیم، زمانی که بدانیم از چه سخن می گوییم، واژه ها رسالتشان را به جای خواهند آورد، آنگاه کوتاه ترین، رسمی ترین، حقوقی ترین و دیپلماتیک ترین بیانیه ها درخور امضاء کردن خواهند شد.
****

دوستان گرامی

مشکل بیاینه ی شما تنها محدود به لحن آموزگارانه و الفبایی اش نمی شود. از نارسایی نثر و انشایش هم می گذریم. گره کار ما کور تر از این حرفهاست:

یکم – فرموده اید: "همجنسگرایان می توانند سهم بسزایی در راه بهبود جامعه ی بشری در کلیه‌ی عرصه های حیات بشری بر عهده گیرند." این کار را همه ی انسانها می توانند بکنند، همانگونه که همه ی انسانها می توانند در مسیر نابودی جامعه بشری حرکت کنند. یعنی همه ی انسانها پتانسیل های متضادی دارند و تنها درک واقع گرایانه از پدیده های اجتماعی، آگاهی بر نیازهای انسانی و نیروهای زندگی ساز است که می تواند آنها را در فلاکت و فجایع انسانی چاره ساز باشد. پس انسانهای همجنس گرا مانند انسانهای دگرجنس گرا می توانند دزد و متجاوز و قاتل و زورگو و سؤاستفاده گر و جنگ افروز باشند، همانگونه که آنها توانسته اند در طول تاریخ - چه علنی و چه غیر علنی – ارزشهای انسانی بیافرینند، و خب چرا نیافرینند؟ مگر انسانهای دگرجنس گرا کاری جز این کرده اند؟ خلاصه اینکه فرمول بندی شما منجر به تبعیض جنسی – چه مثبت و چه منفی - خواهد شد و در هر دو حالت خطاست. از هر زاویه که نگاه کنید یا توهین است یا امتیاز ناشی از ترحم و احساس گناه و یا میدان دادن به عقده خود کم بینی.
دقت کنید که چه نوشته اید:
"همجنسگرایی گرایش عاطفی و جنسی یک فرد بالغ به فرد بالغ دیگری است که بر اساس خواسته و علاقه دو طرفه و بدون زور و اجبار به برقراری رابطه با هم می پردازند." روشن است که همجنس گرایی به معنای پدوفیل بودن نیست، اما لطفاً از همجنس گرایی یک ارزش ذهنی رمانتیک و سانتیمانتال نسازید. اینکار را به حد کافی با دگر جنس گرایی کرده اند و خیری حاصل بشریت نشد.

دوم - شما "خواستار لغو قانون مجازات همجنسگرایان در قوانین کشور" شدید. ممکن است بفرمایید کدام کشور؟ چرا با اسم شب بیاینه صادر می کنید؟ قوانین آن کشوری که شما می دانید و من هم می دانم کدام است، از بیخ و بن بر اساس نقض آشکار حقوق انسانی وضع شده و بیست و پنج سال است که به ضرب گلوله و شلاق و چماق وقمه کشی اجرا می شود. گیرم شیرین عبادی و احمدی نژاد و رهبرش بیایند، دست به دست هم دهند و قوانین "دخول و خروج" جنسی ملت را به نفع انرژی هسته ای کمی تسهیل کنند، گیرم بیایند و "قانون مجازات همجنسگرایان در قوانین کشور" را لغو کنند، خود "قوانین کشور" را چه کسی لغو می کند؟ گلوله و شلاق و چماق و قمه کشی در "کشور" را چه کسی لغو می کند؟ خود این حضرات را و همه ی این خیمه شب بازیهای وقیحانه را چه کسی لغو می کند؟

سوم - شما به عنوان نویسنده و هنرمند و کوشنده ی سیاسی "خواستار لغو قانونی" هستید، اما نه "قوانین کشور" را محکوم می کنید و نه دستگاه عریض و طویل سیاسی را که این "قوانین" را وضع کرده است. نگویید همه ی اینها را ما قبلاً محکوم کرده ایم، چرا که اینجا با لحن نیم بندتان نقضش می کنید. شما فرهنگ و تاریخ پدر سالار این "کشور" را محکوم نمی کنید که هزاران سال، در کنار ابزارسازی از زنان، از آزار جنسی کودکان و روسپی گری مردان جوان تغذیه کرده و در جای جای متون کهن و شاهکارهای ادبیاتش بی هیچ شرم و پرهیزی آن را به ثبت رسانده است. امیدوارم در پاسخگویی، باز پای فردوسی و لوح کوروش کبیر را وسط نکشید که این رشته سر دراز دارد.

چهارم - خواسته اید که "همه هموطنان بخصوص فعالان حقوق بشر، گروههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و شخصیتها" به شما " بپیوندند و با موضع گیری صریح و علنی در این باره مسئولیت و شهامت فرهنگی و مدنی نشان داده و به روشن شدن افکار عمومی یاری رسانند ... "
خدمت شما عرض شود که قطار دیریست حرکت کرده است. دوستان کجا تشریف داشتند؟ سالهاست که انسانهایی از آن "کشور" در باره ی آزار جنسی کودکان، گرایش تبهکارانه ی پدوفیلی و تفاوتهای آن با حق همجنسگرایی روشنگری می کنند. به این انسانها می گویند زنانی تنها و حاشیه نشین از آن "کشور". همین انسانها، بی دم زدن از "شهامت فرهنگی و مدنی" سالهاست که "موضع گیری صریح و علنی" کرده اند و با این کار آبروی "هموطنان شریف" را می برند و بدجوری هم چوبش را خورده اند. آری منظورم از چوب، کتک هم هست. راستی در میان این "هموطنان شریف" چند نویسنده و هنرمند و مبارز سیاسی شسته رفته یافت می شود؟ الله اعلم.

پنجم - اما آن زنانی که سالهاست - نه از سر پز و ژست روشنفکری ، بلکه به ضرورت حق زندگی و دفاع از زندگی - قطار را گرفته اند، نه خواسته اند شخصیتهای شخیصی باشند و نه در انتظار چراغ سبز مشاهیر فرهنگی و ادبی و هنری آن "کشور" بوده اند. آنها کارشان را کرده اند، عمیقاً و گسترده کار کرده اند، تا آنجا که مسئله ی "آزار جنسی کودکان" تبدیل به داغ ننگ فرهنگی آن "کشور" شده و در کانون "گفتمانهای روز" جا گرفته است.

ششم - قطار بعدی هم حرکت می کند. اما تنها سرنشینان آگاه و صادقش به مقصد خواهند رسید.

نیز امیدوارم نگویید که:
"ما خودمان اپوزیسیون هستیم، اما... آخر این تنها یک بیانیه است و همه چیز را که نمی شود در آن گفت."
زمانی که درد را عمیقاً بشناسیم، زمانی که بدانیم از چه سخن می گوییم، واژه ها رسالتشان را به جای خواهند آورد، آنگاه کوتاه ترین، رسمی ترین، حقوقی ترین و دیپلماتیک ترین بیانیه ها درخور امضاء کردن خواهند شد. همه اینها را گفتم که بگویم من بیانیه ی شما را امضاء نمی کنم.

با احترام

هایده ترابی، سی ام اوریل 2006

نکته ی تکمیلی:

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مدتی بعد از همه پرسی "آری یا نه" خمینی در 12 فروردین 1358 ، تصویب شد. اما تا خرداد 1360 ، به دلیل حضور و مقاومت نیروهای مترقی و آزادیخواه در انقلاب سیاسی - اجتماعی بهمن، رژیم نتوانسته بود یورش همه جانبه ی خود را علیه مردم ایران آغاز کند. در اینجا ذکر "بیست و پنج سال" به معنای ربع قرن سرکوب پیگیر و همه جانبه اهمیت دارد.