Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

جنبش زنان ایرانی و مسائل روز / منیره کاظمی

البته از آنجائیکه بعد سیاسی این قضیه به مراتب پررنگ‌تر و شاخص‌تر از بعد علمی و مبحث مدیریت انرژی است، این اجازه را به هر فعال سیاسی میدهد که به آن بپردازد

مدتی است که در همهء سایت‌های اینترنیتی ، نشریات و دیگر رسانه‌های ایرانی صحبت سیاستهای اتمی رژیم ولایت فقیه گرم است و هر کسی نظر خود را در این مورد به دیگران عرضه میکند.
موردی که مرا به تحریر واداشت این بود که میبینم تنها و تنها این مردانند که در این عرصه ابراز عقیده میکنند، و چند نام زنی که در اینمورد هم وجود دارد ترجمه صاحبنظران خارجی ( یعنی باز هم مردان) است. البته میتوان در این مورد گفت که خوب این صاحبنظران خارجی عقاید دوستان مترجم زن ما را نماینده‌گی میکرده‌اند وبه همین دلیل آنها هم به ترجمه نوشته آنان ترغیب شده‌اند، که در اینصورت فقط به خودمان لطف کرده‌ایم.
جالب توجه اینکه اکثر آقایان نویسنده این مقالات هم نه تنها در این زمینه از هیچگونه علم و تجربه‌ای برخوردارنیستند، بلکه به دنبال آنهم نبوده‌اند که قبل از نوشتن متن‌شان قدری اطلاعات در مورد موضوع بحث خود جمع آوری کرده و با دلیل و مدرک نظرشان را مطرح سازند. البته از آنجائیکه بعد سیاسی این قضیه به مراتب پررنگ‌تر و شاخص‌تر از بعد علمی و مبحث مدیریت انرژی است، این اجازه را به هر فعال سیاسی میدهد که به آن بپردازد و موضع خود را اعلام دارد که البته من در اینمورد اشکالی هم نمیبینم. مشکل من این است که چرا زنان ایرانی چه در داخل و چه در خارج از کشور و بخصوص فعالین جنبش زنان در این مورد که اتفاقاً در زند‌گی و سرنوشت زنان ما میتواند تأثیرات مخربی داشته باشد، سکوت کرده و آن را مسئله خود نمیدانند.
در ماه فوریه گذشته زنان ایرانی مقیم آلمان سمینار سالانه خود را در شهر هانوفر برگذار کردند. من سه گزارش از این گردهمائی خواندم. در هیچکدام از آنها نه تنها به سیاستهای بحران‌زای رژیم خلیفه گری نپرد‌اخته بودند، بلکه به عواقب این سیاستها و احتمال جنگ و ویرانی که دقیقاً زنان قربانیان اصلی آن خواهند بود هم اشاره‌ای نشده بود.

حال سئوال این است که چرا؟
- آیا به خاطر این است که جنبش زنان فقط باید به مسائل خود بیاندیشد و چاره جوئی کند؟ در وهله اول من میگویم این جواب کاملا غلط و انحرافی است، و در نگاه دوم میگویم اتفاقاً سیاستهای بحران‌زای رژیم و متعاقب آن جنگ و ویرانی مبحثی است که مستقیم و غیر مستقیم به زنان مربوط میشود. و در نگاه سوم معتقدم که مدیریت انرژی اصلاً مبحثی زنانه است ( دلیل آنرا در جای دیگری توضیح خواهم داد) و اینکه مردان آنرا از آن خود میدانند (به مانند خیلی از زمینه‌های دیگر) دلیل بر این نیست که ما هم اظهار نظر در باره آنرا حق خود ندانیم و از مشارکت در تصمیم‌گیریها خودداری کنیم.
- آیا به خاطر این است که زنان در اینمورد تجربه ندارند و یا دانش آموخته این علم نیستند؟ در جواب باید گفت که اتفاقاً هیچکدام از مردان نویسنده این مقالات (به غیر از تعدادی که به انگشتهای یک دست هم نمیرسند) هم در اینمورد نه علم آموخته‌گان این رشته از علوم هستند و نه همینطور که در بالا گفته شد به خود زحمت آنرا داده‌اند که قبل از نوشتن قدری در اینمورد اطلاعاتی جمع‌آوری کنند.
- آیا به خاطر این است که زنان به مصداق این جمله که "کم گوی و گزیده گوی چون دُر" عمل میکنند و زمانی به سخن میآیند که از هر جهت به موضوع واقف و کاملاً مسلط باشند؟ اگر چه من آنرا به خصوص در جمعهای مختلط شاهد بوده و تاحدی هم وجود آنرا تأیید میکنم، ولی باید زمانی ما زنان این جو را بشکنیم، باید که تجربه کرد و آموخت و از اشتباه کردن هم ترسی به خود راه نداد. همانطور که مردان زیادی به بیهوده‌گویی میپردازند و آب از آب هم تکان نمیخورد.

و شاید هم ترکيبي از هر سه مورد ذکر شده در بالا. در هر صورت من معتقدم که جنبش زنان ایران باید به صورت موازی از یک سو به مسائل درونی خود بپردازد و از مسائل تئوری ، فرهنگی و علمی خود غافل نباشد، از سوی دیگر باید که در مورد مسائل روز حساس بوده و پرداختن به آنها را به مردان نسپارد و اگر نه که بر ما زنان ایرانی آن خواهد رفت که تاکنون رفته. یعنی باز این مردان ( با تفکرات مردسالارانه‌شان ) برای ما و سرنوشتمان تصمیم خواهند گرفت. باید که از تجارب انقلاب مشروطه و انقلاب ٥٧ درسها آموخت.

٢٠٠٦/٠٣/١٤