Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

بازو هايش هنوز بوي باروت ميدهند / سارا ارمني

Baudelaire ; Charles Pierre ( 1821/ 1867 ) شارل بودلر

از شاعر نبايد انتظارات زيادي انقلابي داشت .

تاكنون درجايي نخوانده بودم كه مورخين درباره نويسنده اي بنويسند كه وي بدلايل شخصي و مسائل خصوصي درانقلاب خونين ومرگ آوري شركت نموده است.

پيرامون بودلر، شاعر سمبوليست فرانسوي وپايه گذار شعر نو درادبيات جهاني مينويسند كه اميد وي ازانقلابيون ،بعداز بقدرت رسيدن درشورش فوريه-ژوئن سال 1848 اين بود كه آنها ناپدري يا پدرخوانده: خشن، بداخلاق و آزاردهنده بودلر را كه افسر ارتش نيز بود، را اعدام نمايند. بودلر بر اساس شركت دراين انقلاب براي روزنامه جمهوريخواهان، گزارشي با عنوان “ دست هايش بوي باروت ميداد “را فرستاد، گرچه انقلاب به شكست انجاميد و پدرخوانده ارتشي او سفير دولت معظمه در قسطنطنيه يعني استانبول امروزي شد. بودلر بعد از اين واقعه ديگر علاقه اي به موضوعات سياسي ازخود نشان نداد و همچون رمانتيك ها علم و صنعت گرايي بورژوازي نوپاي فرانسه را “ آمريكا زده گي “ ناميد و به مبارزه فرهنگي با آن پرداخت. البته همچون ساير روشنفكران بريده از مردم بجاي كمك از تودهها، او سراغ الكل و مواد مخدره، وارده از شرق، ازجمله ترياك و حشيش رفت.

شارل بودلر غيراز سمبوليستها، بعدها مكتب ادبي هنري سوررئاليستها رانيز تحت تاثير خودقرارداد. اوميگفت كه زبان تصويري شعر، مهمترين عامل موفقيت آن است. بودلر در آثارش، شيفته معني واژه ها، قدرت تصويرگرايي زبان، و چگونگي سبك بيان درشعربود. خواننده در آثارش ميتواند به وحدت دو خصوصيت : واقعگرايي و طرح زوال جامعه آندوره فرانسه برخورد نمايد.

درنظر بودلر هنر ميتواند غيراز وسيله شناخت بودن، دارويي ضد ياس و نااميدي، ابزاري براي نجات و رستاخيز، و ستوني براي صعود به انسانگرايي گردد. و گرچه هنر، تصاوير گوناگوني از حقيقت طرح ميكند، هيچكدام از آن تصاوير نميتواند كامل باشد. اودرشعرش خواهان تقدم فرم زيبا ،بر محتواي اخلاقي يا اجتمايي بود. درنظر بودلر انسان مدام همچون پاندول ساعتي ميان غريزه طبيعت حيواني و ايده آلهاي فكري انساني درنوسان است. اونخستينبار كوشيد كه با كمك فلسفه زيباشناسي به مطرح نمودن زشتي هاي جامعه شهري صنعتي بپردازد . بودلر مينويسد كه ادبيات، مستقل از پرسشهاي فلسفه وجود، وسيله اي براي معرفي و بيان خود نويسنده است. شاعر ميتواند باكمك : زبان ساده، تصاوير روشن، و سنبل هاي مناسب، مشاهدات مستقيم تراژديهاي هستي را خوش آيند تر بنمايد. امروزه منتقدين ادبي براين نظرند كه فقط با كمك علم واژه شناسي ميتوان قضاوتي عادلانه پيرامون آثار بودلر نمود. “شعر مطلق“ درنظر بودلر بايد: خالص،شفاف، و بدون آهنگ ناخوشايند، باشد. اودرجواني به تقليد از مكتب ادبي يوناني شهر اسكنديه به سرودن اشعاري بس عاشقانه نيز پرداخت. گفته ميشود كه معيار قضاوت پيرامون شعر، مقايسه ترجمه هاي گوناگون آن در يك زبان است. پاره اي از اشعار بودلر در بعضي از زبانها، بيش از صد بار ترجمه شده اند.

جهانبيني بودلر، عقايد گروهي ازباسوادان طبقه متوسط غرب در 150 سال پيش است. به نقل از خودش، او ميخواست با كمك ثنويت و دوئاليسم فلسفه مسيحي، “بينهايت را درجهان محدود“ كشف نمايد. درنظر او انسان هيچگاه به شناخت واقعي لازم نميرسد، چون انسان خود موجودي ناقص و فلك زده ،و در جهان هستي محصور و زندان است. منتقدين سوسياليست آثار او ،اشاره به تضاد محتواي آثارش مينمايند؛ از جمله اينكه آنها گرچه گاهي انقلابي، گاهي سرخورده و بدبينانه، ولي غالبا به رد جهان بورژوازي و استتيك بيمارش ميپردازند. درجهانبيني دوئاليستي بودلر، ايده آلهاي اخلاقي فكري مدام با احساسات لذتگرايي گناهكارانه، در تضاد هستند. اوگرچه بدبين ومخالف با پيشرفت صنعتي جامعه بود و خود، قرباني جامعه بورژوازي نوپاي فرانسه شد، ولي سرانجام با آن كنار آمد و بدليل بدهكاري هاي مالي، از ملكه دولت حاكم تقاضاي كمك نمود. از جانب ديگر او مجذوب عوارض صنعتي جامعه مانند : فقر، آواره گي، گناه، بدطينتي، و زوال اخلاقي شد؛ يعني پديدههايي كه روي شاعر حساس وهومانيست، اثر ميگذارند.

جانبداري اواز انسان و مبارزه اش با ابتذال اجتمايي در جواني، سبب شد كه به او اتهام به خطرانداختن اخلاق عمومي، بزنند و اورا به محاكمه بكشانند. او جستجوگري است كه باهمه حسن نيت وجداني، به اهداف عالي خود نرسيد و شكست خورد. و انسان را آلتي در تاتر عروسكي جهان مي بيند كه بندهاي بازي آن در دست شيطان است و او هرروز بسوي قحر جهنم ،پله اي را طي مينمايد. او از شيطان ميخواهد كه رفيقانه با رنج هاي صبورانه انسان ابراز همدردي نمايد. بودلر سرانجام مرگ را كاپيتان و ناخدايي ناميد كه ميتواند انسان را با كمك نوستالژي سفر، به عالم ناشناخته اميد و كنجكاوي ببرد.ا و در شعري ميسرايد كه :

آه ، اي مرگ

ناخداي كشته كار كشتي ما،

زمان آن رسيده كه لنگر اندازيم.

اين وطن رنجم ميدهد،

بايد خود را به قحر دره اندازيم.

چه بهشت، چه جهنم،

براي ما فرقي نيست.

ماجوياي بي نهايت ايم؛

يا درجستجوي حرفي نو !

بودلر همچون ديدرو مقالاتي درباره هنر و ادبيات نوشت. او زير تاثير آثار ادبي و فلسفي واگنر و آلن پو بود و در 22 سالگي به ترجمه كتاب “فلسفه علم“ آلن پو پرداخت و اورا يكي از آموزگاران هنري خود شمرد. بودلر دريك محفل ادبي با فلوبر نيز آشنا شد. ويكتور هوگو كه خود مخالف با ناپلئون سوم بود، به تحسين از بودلر پرداخت و اشعاراورا ستارگان درخشاني درآسمان تاريك فرانسه دانست و از اينكه بودلر درجواني با دولت حاكم سرشاخ گرديد، او اينكار بودلر را ماسك زدايي از چهره دولتي ضدمردمي ناميد.

ازديگر هواداران شعر بودلر، ريلكه شاعر نوخواه آلماني بود كه ميگفت گاهي شبها ازخواب بيدارميشد واشعار بودلر راباصداي بلند ميخواند. كافكا بااشاره به نظريه شعر بودلر نوشت كه شاعري نوعي ناخوشي است، ولي براثر مبارزه با تب، بيمار شفا نمي يابد، بلكه آتش و حرارت تب موجب خلوص و پاكي هنر شعر او ميشود. آنده ژيد شكايت ميكند كه درباره هيچ شاعر قرن 19 فرانسه مانند بودلر، قضاوتهاي نادرست نشد. و والتر بنيامين، زيبايي شعر بودلر را بدليل صداقت شاعرانه و احساسات كودكانه او ميدانست. ولي برشت و سارتر از موضعي ماركسيستي به انتقاد از بودلر پرداختند، چون درنظر آنها، بودلر خلاف ويكتور هوگو، شرايط اجتمايي را نفهميد و براي آزادي بشر خود را به اندازه لازم به خطر نيتداخت.

شارل بودلر درسال 1821 درفرانسه بدنيا آمد ودرسال 1867 درگذشت. او 6 ساله بود كه پدر كشيش اش را از دست داد و مادرش با يك افسر ارتش ازدواج نمود. بدليل بدرفتاري هاي ناپدري اش، بودلر در سن 17 سالگي خانواده را ترك كرد و بر اساس يك فلسفه لذت جويي، يك زندگي ولگردي لولي واررا آغاز نمود و با تكيه بر ارثيه پدري مدتي را به خوشگذراني و مدگرايي سپري نمود. به سبب فشارهاي دولتي ازجانب ناپدري نظامي اش، يكبار او دست به خودكشي زد. و خانواده وي براي نجات او از اعتياد به الكل و مواد مخدره، او را با يك كشتي باري به شهر كلكته اعزام داشتند. ولي بودلر سركش، در جزيره موريس در اقيانوس هند از كشتي پياده شد و به پاريس بازگشت و با يك دختر دورگه مولاتي ازدواج نمود. او مدتي به شغلهاي : مترجمي، روزنامه نگاري، و نويسندگي پرداخت ودرسال 1843 با نام مستعار “فاواسار“ مجموعه شعري منتشر نمود و سرانجام بدليل بدهكاري، تنهايي، و احساس درك نشدن در جامعه، بيمار و فلج و لال شد و بعد از مدت كوتاهي در سن 46 سالگي جوانمرگ شد.

ازجمله آثار او : گلهاي خشم – بهشت مصنوعي- نظريات ادبي هنري- هستند. بعداز مرگ درسال 1870، مجموعه آثار 7 جلدي او منتشر شد . و درسال 1850، 6 شعر او به اتهام تحريك نمودن احساسات عموم، ابتذال ، و اروتيك بودن، ممنوع شد و خود او و ناشر آثارش را به جريمه نقدي محكوم كردند. بودلر در سال 1851 يكي از منتقدين مشهور ادبيات و فرهنگ در فرانسه بود.

سارا ارمني asar@noavar.com

مانیها