Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

زنی درد دارد... / فرناز

از تاکسی پیاده می شوی، یک بغل کتاب و پوشه در دستانت هست، روسریت دارد از سرت می افتد، پریود هستی، مثل همیشه خون ریزی زیاد، هربار انقدر خون از بدنت می رود که فکر می کنی الان است که بیفتی و بمیری...

مثل همیشه کمر درد، این بار اما دل درد هم از گوشه کناری سبز شده است و امانت را بریده است، دردی می پیچد در کمر...می رود سمت کمر، نفست را بند می آورد. از تاکسی که پیاده می شدی چنان ناله ای کردی که مرد راننده گفت آبجی می خوای تا دم خانه تان برسانمت؟...تو سرت فکر ها وول می خورند، نه یکی، نه دو تا، نه ده تا...مطلب سرمایه را کی بنویسم؟....آخ به مریم زنگ نزدم....وای مطلب اعتماد ملی....وای باید زنگی به خانم گوارایی هم بزنم...ایمیل فلانی را جواب دادم یا نه؟....وقت دکتر...کی بروم دیدن فلانی؟....برای سه شنبه قول دادم...برنامه سه شنبه را به مریم گفتم؟...یک زنگی باید به پروین بزنم...به هاله بگویم که هفته بعد...آخ اخ! این پسره کجا غیبش زده تو این اوضاع؟....کف پای چپت یک هفته بیشتراست که تیر می کشد، مثل همیشه بی محلی به درد، روز به روز بدتر شد...چه دردی می کند خدا...برادرت آنفلونزا گرفته است، تو هم که به فین فین و سردرد افتادی. خدایا! مریض نشوم. نه الان، بدترین موقع است خدا...درد...درد...می پیچد در کمرت... دل درد امانت را بریده...سر درد بد...کف پای چپ تیر می کشد...خون ریزی امان نمیدهد...خسته ای....نا نداری...کتابی از دستت به زمین می افتد، دولا می شوی کتاب را برداری....پشت سر صدایی نزدیک می شود، پشت سر صدایی می گوید: جوووووون!عجب کسی هستی. هزار بدم فشار بدم ک* جون؟...مکثی می کنی، کتاب ها را زمین می گذاری، بر می گردی، مرد با زبانش دور دهانش را می لیسد، دستت را بالا می بری، یک سیلی حواله سمت راست صورت، سیلی دیگر سمت چپ...مرد داد می زند اوهوی جنده خانم! جنده دوزاری...با کیف دستیت یکی می کوبی فرق سرش...مرد باز عربده می زند جنده کونی! ک* پاره! مادر قح** جنده، من ک* می خواهم یالا، جنده، جنده...میگویی من پا تو کفش مادر تو نمی کنم، به جایگاه ملکوتی ننه تو کثافت دست درازی نمی کنم...کتاب هایت را بر می داری....می روی...تو لابی ساختمان ناگهان می ایستی...یاد نوشته های ترویج بی خشونتی آلیوس عزیز می افتی که خواندنی هستند و مفید...یاد مبارزه خودت علیه خشونت...یاد جامعه ای که خشونت ریز ودرشت در ان بیداد می کند...چه گفتی راستی؟ گفت جنده و تو هم جنده را حواله مادرش کردی؟!....نمی شد بگویی جنده خودتی منتها از نوع ریش دار؟...فحش جنسی داد و تو هم مادر از همه جا بی خبر او را هدف قرار دادی؟!...همیشه زن ها هستند که آماج فحش های جنسی هستند.نه؟...همیشه زن ها هستند که سوژه جنسی می شوند.نه؟...در آینه آسانسور نگاهی به خود می کنی...تو خشونت رامحکوم می کنی. هرنوع خشونتی، غیر این است؟...چرا مردک لندهور را زدی پس؟ ....بدتر از آن چرا به مادرش فحش دادی آخر؟!...تمرین مداوم می خواهد بی خشونتی. مگر نه؟...نگاهی به کف دستت میاندازی...حالا کف دستت هم درد می کند...ته ریش مفتول مانند مردک درد را مهمان کف دستت هم کرد....جای نیشترش هم حواله روحت...کنار همه نیشتر های دیگر...ریز و درشت.

پ.ن: به توصیه این دوست به جای سین ستاره گذاشتم که شتر فیل-تر سراغم نیاد.

وبلاگ امشاسپندان