Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

كودكان طرد شده از اجتماع / هما سعادت

شنيدم كه آموزش و پرورش استثنايي و عادي ادغام گرديد و همهمه ي برطرف شدن مشكلات دانش آموزان از گوشه و كنار به گوش مي رسيد.

خوشحال بودم كه بالاخره فكري هم به حال كودكان استثنايي كرده اند!

هنوز خيلي از مردم ما با ديدن كودكي كه دچار معلوليت مي باشد خود را كنار مي كشند و از او هراس دارند.

بعضي نيز به ديده ي ترحم به او نگاه كرده و والدين كودك سنگيني نگاهشان را بر دوش مي كشند.

بعضي نيز آنها را دست انداخته و مورد آزار و اذيت خود قرار مي دهند تا چند صباحي را با تحقير كودك به خوشي بگذرانند.

كسي به ديده ي يك انسان واقعي كه داري توانايي هاي خاص ديگر است به او نمي نگرد. از طرف اجتماع و خانواده به راحتي طرد مي شوند، بعضي از خانواده ها حتي غذا را از آنها دريغ مي كنند تا شايد بميرند و خانواده نجات يابد.

اين كودكان به راحتي مورد سوء استفاده جسمي و جنسي بسياري از نزديكان خود قرار مي گيرند.

كودكي به من مراجعه كرد كه پدر استاد دانشگاه و مادر ليسانس شيمي بود. آنها نمي توانستند كودك آموزش پذير خود را بپذيرند. پدر به هيچ عنوان حاضر نبود يك نگاه محبت آميز و يا يك دست نوازش برسر كودكش بكشد! چون اين كودك را در شان خانوادگي تحصيلات خود نمي ديدند!

اين يك خانواده ي تحصيل كرده با امكانات مالي خوب واي به حال كودكاني كه در خانواده هاي بي بضاعت و كم سواد بدنيا مي آيند.

دولت و آموزش وپرورش چه فكري به حال اين كودكان كرده است؟

آيا ادغام شدن آموزش استثنايي و عادي مشكلي را حل نمود؟

كودكان مرزي كه در كنار كودكان عادي درس مي خوانند چه امكاناتي براير شد آنان فراهم آمده است؟

بسياري از خانوده ها حاضر هستند كودكشان بي سواد باقي بماند ولي آرم استثنايي به او نخورد.

يادم هست پدري به ما مراجع كرد و بعد از انجام تست متوجه شد دخترش بايد به مدرسه استثنايي برود. او گفت: اگر دخترم بي سواد باشد و درس نخواند مي تواند به راحتي ازدواج كند ولي اگر تحصيل كرده مدرسه استثنايي هم باشد هيچكس حاضر نيست با او ازدواج كند و من مي بايست اين بار احساس گناه را تا ابد به دوش بكشم. پس او را مي برم پيش مادر مريضش، هم خانه داري ياد مي گيرد و هم از مادرش مراقبت مي كند!

من قانع شدم، چون او از واقعيت هاي جامعه صحبت مي كرد، از مشكلاتي كه جامعه ما گريبانگير آنهاست، از رنجي كه اين خانواده ها متحمل مي شوند و كسي به فكر آنها نيست.

از سختي هايي كه او و امثال او كشيده بودند با چشماني غمبار به دخترش نگاه كرد وگفت بريم!

آيا دولت پرسيد كجا مي خواهي بروي؟

آينده فرزندت چه خواهد شد؟

چه كساني از اين دختر خردسال سوء استفاده خواهد كرد؟

در چه سني او را شوهر مي دهي تا از شرش خلاص شوي؟

و هزاران چراهاي ديگر بي جواب

پس اين ادغام شدن آموزش و پرورش به چه درد مي خورد؟

كدام مشكل را حل كرد؟

هنوز هم كودكان آموزش پذير جدا مي شوند.

هنوز هم آرم استثنايي بر پيشاني آنها حك مي شود.

هنوز هم از آنها سوء استفاده هاي جسمي و جنسي مي شود.

هنوز هم آنها واسطه هاي خوب انواع مواد قاچاق هستند.

هنوز هم مورد آزار و اذيت خانواده ها و ديگران قرار مي گيرند.

هنوز هم بسياري از آنان محروم از تحصيل، محروم از غذا و محروم از نيازها و حقوق طبيعي يك انسان هستند.

و هنوز هم كودكام مرزي از طرف آموزگاران كلاس، معلمان، اطرافيان و.... طرد مي شوند.

چون نه جايگاه آنان توجيه شده، نه اطلاع رساني انجام گرفته، نه امكاناتي براي آموزش آنان در مدارس فراهم شده.

آيا آنها مي توانند به تكيه گاه سستي چون آموزش و پرورش ما تكيه كنند؟

پس چه كسي بايد به فكر اين قشر محروم و طرد شده از اجتماع باشد.

هما سعادت (كارشناس و مشاورمدارس استثنايي)

www.koodekan.com