Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

خاورميانه و مردسالاري مدرن / مریم خراسانی

از بين بردن مرزهاي دولت - ملت‌هاي خاورميانه و يكي‌كردن آن‌ها جزو طرح
دهكده‌ي جهاني و جهاني‌سازي مدل آمريكايي است. به‌قول كيسينجر: "جهاني‌سازي واژه‌ي ديگري براي سلطه‌اي ايالات متحده است."

به اين ترتيب ارباب و كدخداي اين دهكده‌ي جهاني آمريكاست. دولت - ملت به‌اين معنا پديده‌اي زايد است اما فقط براي ديگران به‌ويژه براي "جهان سومي"‌ها و اين‌بار خاورميانه‌اي‌ها! اين استدلال همچنان ادامه دارد؛ دولت - ملت پديده‌اي مدرن است و آن‌ها كه فضيلت مدرن‌شدن را تجربه نكرده‌اند و شايستگي آن‌را هم ندارند، داشتن مرزهاي ملي برايشان يك تجمل زايد و بيهوده است. داشتن مرز ملي به تعبير آن‌ها؛ يعني فهم دموكراسي و انتخابات نمايندگي و داشتن دست‌كم دو حزب و حكومت قانون؛ و هر كس اين‌ها را نداشته باشد، مرز ملي نيز نبايد داشته باشد و چون خود نمي‌توانند اين‌گونه از آزادي را براي خودشان تدارك ببينند، ناگزير آن‌ها (طراحان پروژه‌هاي استعمار‌ي) به‌عنوان مسؤوليني هم زميني و هم آسماني آزادي را برايشان به ارمغان خواهند آورد. پس همان‌طور كه نقشه‌ي جغرافياي سياسي كره‌ي زمين تاكنون بارها تغيير كرده است؛ در گذشته امپراطوري‌هاي يونان، روم و ايران و بعد امپراتوري‌هاي روسيه، عثماني، انگليس و فرانسه و اين‌بار براي چندمين‌بار امپراتوري نوين آمريكا و آن‌هم در فرصت و موقعيتي طلايي و به نسبت بدون رقيب جدي. ساختن مرز و قلمرو و نام‌گذاردن برآن تحت اشكال مختلف جغرافياي سياسي، هميشه موضوع كار و اهداف حكومت‌ها و اقتدارهاي اقتصادي و سياسي بود و گفتمان‌هاي مسلط رقيب و مردانه بر سر قلمروهاي بيش‌تر، با هم نزاع داشته‌اند و نام اين عمليات را گاه مأموريت براي متمدن‌سازي گذاشته‌اند، گاه مسيحي‌كردن جوامع و امروز براي مبارزه با تروريسم در جهت گسترش آزادي و حقوق زنان و لابد پس‌فردا براي حمايت زمينيان در برابر حملات موجودات كرات ديگر!
تجاوز و توسعه‌طلبي و قلمرو سازي همواره احتياج به يك ايدئولوژي مشروع‌گر داشته كه به‌سرعت توسط متخصصان و مشاوران ساخته و پرداخته مي‌شود. سال‌ها كار و تحقيق بر سر مسايل زنان درخاورميانه و كشورهاي عربي از جانب آنان پيش‌بيني مي‌شد كه چه نتايجي در بر دارد؛ سوء استفاده از درخـواست‌هاي زنان اين مناطق براي گسترش‌طلبي‌هاي نواستعماري آنان!؛ اما اگـر آنـان سـازنـده‌ي زمـان و تــاريخ استـعماري‌اند، مــا شـرقي‌هـا و زنــان مشـرق‌زمـين هـم، سـازنـده‌ي زمـــان پسا‌استعـماري و نظريه‌ها و اعـمال مبارزاتي عليه پروژه‌هاي آنان هستيم.
امپراطوري به موازات گسترش، نيروهاي مخالف خود را هم گسترش داده و از جبش سياتل در سال 1999 تا به امروز شاهد رشد مبارزات مخالفان جهاني‌سازي سرمايه‌داري آمريكايي و اروپايي و در كل گروه هشت هستيم. زنان همه‌ي جهان و از جمله زنان منطقه، آسيا و آفريقا در مركز اين مبارزات قرار دارند كه گسترش فقر و فلاكت در ميان زنان يا همان پديده‌ي زنانه شدن فقر در جهان از پـي‌آمـدهـا و نتايج همين سياست‌هاي ليبراليسم نو و امپراتوري‌خواهي آنان بوده است.
بخشي از رشد و گسترش عمليات انتحاري و انفجاري عليه تجاوزات و تهاجمات امپراتوري واكنشي در برابر اعمال آن‌هاست و بخشي مصنوع و دست‌ساز خودشان و اين‌كه جنگ‌طلبان همواره براي شروع جنگ نياز به بهانه داشته‌اند.
و اما جنبش‌هاي زنان و زنان بيدار و آگاه آسيايي و آفريقايي كه زمان پسااستعمار‌ي و ضدامپراتوري را ساخته‌اند، همواره در جبهه‌هايي مختلف اما هم‌زمان مبارزه كرده و مي‌كنند؛ مبارزه عليه مردسالاري سنتي و عليه ارتجاع و واپس‌گرايي، مبارزه عليه مردسالاري مدرن و از نوع سرمايه‌داري خودي و غيرخودي و در عين‌حال گسترش تعاريف و روال‌هاي عملي خودشان مستقل از دولت‌ها و مستقل از احزاب و سازمان‌هاي مردانه با ايدئولوژي‌هاي مختلف!
زنان آزاد و مستقل شرقي تعاريف خودشان را از آزادي و بــرابــري زنـان خلـق مـي‌كننـد،‌جـدا از ايدئولوژي‌هاي بنيادگراي سنتي و مدرن و خود توسط نيروهاي بالنده و ارزش‌هاي متعالي‌شان درروند آزاد شدن پيش مي‌روند و همراه با آزادي خود به آزاد شدن ديگر مردمان و جوامع نيز ياري مي‌رسانند.
آزادي مانند بسياري مفاهيم ديگر در پارادايم‌هاي مختلف، معاني گوناگون مي‌يابد. در پارادايم سنت كه هويت زن و مرد را به‌طور ذاتي و سرشتي مكمل هم قلمداد مي‌كند، به‌اين معنا كه مرد به‌گونه‌ي بيولوژيك، موجودي عقل‌گراست و زن موجودي عاطفي، بنابراين در اين پارادايم، آزادي انساني به‌معناي تحقق وجود طبيعي و سرشتيِ دو نيمه‌ي مكمل به كامل‌ترين شكل خود با همان خصوصيات تعريف شده است. يا در پارادايم ليبراليسم و سرمايه‌داري غربي، آزادي انسان به‌معناي اجراي قانون در كامل‌ترين شكل خود و تحقق حقوق شهروندي زنان و مردان است؛ به‌عبارتي آزادي درون پارادايم‌هاي ذكر شده در اولي محدود به ذات و سرشت بوده و در دومي در چارچوب قانون تعريف مي‌شود. قانون در جوامع سرمايه‌داري مدرن محصول خواست‌هاي طبقات مسلط، جنس مسلط، نژاد و ايدئولوژي مسلط است؛ مثلاً در دو سه قرن اخير قانون در جوامع اروپايي و آمريكايي به نفع مردان طبقات متوسط و بالاي سفيدپوست بوده است و فقط در پرتو مبارزات زنان و سياهان و كارگران و مهاجران در دو سه دهه‌ي اخير تغييرات اندكي در قانون اتفاق افتاده است، اگر چه در اجراي همين تغييرات محدود هم دامنه‌اش محدودتر مي‌شود، اما آزادي با معاني انساني‌تر و بي‌مرزتر در جهان به مفاهيم مربوط به هويت پيوند مي‌خورد، فراتر از تقسيم‌بندي‌هاي طبقاتي، قومي، ملي، نژادي، ديني و ... آزادي با معاني امروز هم‌چون هويت‌هاي سيال و مدام دگرگون شونده در روزي بي‌پايان و توسط كوشش آدميان براي تحقق ميل آزاد خود و آفريدن جوامعي خودگردان و بدون اقتدارهاي سلسله مراتبي است.
| ‌پـيوند مبارزات زنان شرقي و خاورميانه‌اي با مبارزات ضد جهاني‌سازي و خلق نظريه‌پردازهايي مستقل از تئوري‌هاي ليبراليسم‌نو در رابطه با زنان، از ملـزومـات فـوري و عـاجل روز است؛ تا نتايج و دست‌آوردهاي جنبش‌هاي زنان طي دهه‌هاي اخير به كام پروژه‌هاي استعماري و جهاني‌سازي نوين تمام نشود، آن‌گونه كه بهره‌برداري‌هاي معمول و رايج حكومت‌ها در همه‌جا از نظريه‌ها و تجربه‌هاي جنبش‌هاي فكري، فلسفي و عملي مختلف تاكنون صورت نگرفته است؛ يعني زنان و نيروهاي اصيل ديگر در شرايط كنوني جهاني و منطقه بايد مدام مرزبندي‌هاي دقيق و روشني بين نظريه‌ها و اعمال خود با تئوري‌هاي دولت‌هاي سفيد داشته باشند و نگرش‌هاي سياسي جهاني را همراه با بينش سياسي محلي در نقد انواع موانع و فريب‌هاي خودي و غيرخودي به‌كار بندند تا اصالت و حقيقت مبارزات‌شان دستخوش مطامع گوناگون نشود.

منبع: نامه شماره 45 - ديماه 1384