خواهرسوهانه ميگويد: شاهدانی هم در صحنه حاضر بودهاند و برای قاتل دست ميزدهاند، و درضمن بعد از اين فاجعه انسانی، بودند مردانی که برای گرفتن يک وکيل خوب در حمايت از قاتل سوهانه پول جمعآوری کردهاند.
اين واقعه نشان داد که هر چيزی اينجا امکانپذير است، که زنان و دختران ساکن اين محلهها از هيچ محافظتی برخوردار نيستند، که هيچ کس از مجرمين شکايتی به مقامات اعلام نميکند، که قدرت اجرائی محلی در اين محلهها به دست گروههای مجرمين و گنگها سپرده شده است. حتی خبرنگاران که درصدد تهيه گزارشی هستند اول بايد اين گنگها را درجريان بگذارند و برای محافظت خود مبلغی پرداخت کنند. به همين خاطر اگر زنان و دخترانی لب به سخن ميگشايند بايد شجاعت آنان را ارج گذاشت و آنان را مورد حمايت قرار داد.
آدياتو ساخو که خودش در سيتهِ زندگی ميکند ميگويد: معرفی مجرم اصلی ممکن نيست آنها ممکن است سرمرا از بدن جدا کنند و به شکلی مرا بکشند. آنها با دختران هر کاری دلشان خواست ميکنند.
خشونت بدنی عليه دختران و زنان جوان از خانوادههای مهاجر از شمال آفريقا که شامل تجاوزهای جنسی گروهی هم می شود بارها گزارش شده است.
کاينا اولين بار در١٥ سالگی مورد تجاوز قرارگرفت، شخص متجاوز يکی از آشنايان دوستش بوده. او وقتی که کاينا داشته از زيرزمين خارج ميشده به وی حمله ميکند. بار دوم از آنجائيکه در مقابل متجاوزين قرار ميگيرد و هنوز از شک اولين بار رها نشده بوده مقاومتی نشان نميدهد و اما متجاوزين که اصلاً عمل زشت خود را نميبينند به وی دشنام ميدهند که وی يک جنده و آشغال است.
جناح بزانفور يازده ساله بود که مادرش او را بخاطر درگيری در مدرسه بخاطر دزدی و تهديد يک معلم با چاقو، از خانه بيرون انداخت. در سيزده سالگی او فروش ماری جوانا و قرص برای قاچاقچيان را شروع کرد. جناح می گويد که عمويش در ١٤ سالگی در مدت چند ماه بارها به او تجاوز کرد و در ١٥ سالگی او يک روسپی شده بود.
جناح که حالا ١٦ سال دارد با خانواده ای در ساختمانی جدا از مادرش زندگی می کند. او می گويد که فروش مواد مخدر و دزدی را کنار گذاشته و حالاست که می تواند به مشکلات گذشته اش بيانديشد. وی می گويد: "من از دنيا تنفر داشتم. "من بر عليه همه عصيان کرده بودم."
سميرا بلی در کتاب خودش به نام «در جهنم تجاوز جنسی گروهی» که در سال ٢٠٠٢ منتشر کرد، يک گزارش نادر و دست اول از مشکلاتی که زنان با آن رو به رو هستند به جامعه فرانسه ارائه کرد که البته شامل تجربهء شخصی خود وی از تجاوز جنسی گروهی است. سميرا که در سال ٢٠٠٣ در سن ٣١ سالگی به علت سرطان معده درگذشت می نويسد: "آبروی تو در اين محله های مهاجرنشين خيلی مهم است. اين همه جا همراه توست. يک دختر حتی اگر کار اشتباهی هم نکرده باشد می تواند بسادگی مُهر هرزهگی بخورد."
راوا خليل دختر ١٥ ساله پس از تاريکی از خانه بيرون نمی رود با اينکه بيرون رفتن در روز روشن هم با پسربچه هايی که در خيابان ايستاده اند و او را فاحشه خطاب می کنند می تواند آزاردهنده باشد.
وقايع اخير فرانسه آلمانيها را هم نگران ساخت، نگران آنکه آيا در اين کشور هم اين اعتراضات به جوانان سرخورده از قشرهای پيرامونی سرايت ميکند؟ آيا آتشسوزيهائی که در برمن و برلين روی داد اولين زنگ خطرهاهستند؟
انسيتو پژوهشی امورجنائی نيدرزاکسن* (در آلمان) يک همهپرسی از ١٧٠٠٠ محصل کلاس نهم انجام داده است که قابل توجه است. نتايج اين تحقيقات و گزارشات تحليلی پليس در مورد خشونت جوانان و نوجوانان آلمان به ما نشان ميدهند که محور اصلی اعمال خشونت در مدارس، در دست جوانان ونو جوانان مهاجر قرار دارد. برای مثال درگيريها و رفتارهای خشونت آميز در مدارس آلمان را بچههای مهاجرين به ترتيب از کشورهای ترکيه، کشورهای سابق يوگسلاوی و مهاجرين از کشورهای اروپای شرقی سهيم بودهاند. در شهرهای مونيخ، اشتوتگارت، شِوبيش گمونده، کاسل، اٌلدنبورگ و دورتموند ٦٠% درگيريهای جوانان بين خود مهاجرين صورت گرفته و يک سوم بچههای آلمانی در اين درگيريهای خشونت آميز نقش داشتهاند. تحقيق اين انسيتو پژوهشی نشان از آن دارد که مسئله جدی در شهرهای غربی آلمان (بيشترين تعداد مهاجرين ساکن شهرهای آلمان غربی سابق هستند) درگيريهای روبه افزايش خشونتآميز در بين مهاجرين مختلف ميباشد. در نگاه بعضی از اين مهاجرين آن ديگری دشمن است و جنگ و اعمال خشونت بازی تحميل شده به اين گروه از جوانان و نوجوانان است.
علت چيست؟
سونيا ايملول که در منطقه سين سان دنيس (منطقه ی در شمال شرقی پاريس که شورشهايی که در ٢٧ اکتبر آغاز شد- و هم اکنون آرام گرفته است- از آنجا شروع شد) با نوجوانانی که مشکل دارند کار می کند ازمهمترين مشکل اين جوانان می گويد: در اينجا بحران هويت وجود دارد. خيلی مشکل است وقتی که تو در جايی ميان فرانسه و الجزاير يا مراکش گير کردهای.
آدياتو ساخو در ادامه ميگويد: اين مردان جوان نه آيندهای در جلوی خود ميبينند و نه دارای چيزی هستند که به آنها احساس ارزش داشتن بدهد. آنها کاملاً در پائين قرار دارند و کسی آنها را نميبيند به همين دليل آنها همانطور که با به آتش کشاندن اتوموبيلی احساس کسی بودن و قدرت داشتن ميکنند با تجاوزهای گروهی به دختران هم احساس مردانهگی و برتر بودن خود را به نمايش ميگذارند.
بعضی از خانوادههای مهاجراين مناطق - که بيشتر از جوامع مسلمان شمال و شرق و جنوب صحرای آفريقا هستند- در برابر پذيرفتن معيارهای غربی و امروزی مقاومت کرده که اين خود امکان پيشرفت اجتماعی آنها را دشوارتر کرده است. مشخصات آنان مانند چندهمسری بودن- با اينکه آنقدر عموميت ندارد-، سنتی و محافظه کاربودن، انتظار داشتن اينکه دخترانشان که در فرانسه بدنيا آمده اند تا هنگام ازدواج باکره بمانند و با غير مسلمان هم ازدواج نکنند و غيرو می توانند به عنوان سدی در برابر حل و جذب آنان در جامعه ميهمان باشد. آمار می گويد دختران اين خانوادهها اغلب به ازدواج های ناخواسته وادار می شوند.
همچنين آمار به نمونه هايی اشاره دارد که بيکاری پدران خانوادههای مهاجر باعث شده که اتوريته و وجههء خود را از دست دهند. در اين خانواده ها اين پسران هستند که درآمد خانه را با فروش مواد مخدر، دزدی يا فعاليت های اسلامی تامين می کنند. آمارا می گويد در اين خانواده ها دختران اغلب در معرض خشونت، بهره کشی و محدوديت و سرکوب مذهبی هستند.
بعضی از فعالين می گويند که نفوذ واعظان راديکال مذهبی تا حدودی مسئول رفتاری است که مردان با زنان دارند. برای نمونه عبدالقادر بوزيان، يک پيشنماز مسلمان اهل الجزاير در شهر ليون سال پيش بخاطر اينکه در ملاء عام کتک زدن زن بخاطر بی وفايی را موجه شمرده بود، يک حکم ممنوعيت شش ساله از انجام کارش گرفت. او در اکتبر ٢٠٠٤ به الجزاير بازگردانده شد.
کريستين فايفر که مدير انسيتو پژوهشی امورجنائی نيدرزاکسن است ميگويد: طبيعی است که از يک سواثرات سوء موقعيت اجتماعی و مکانهای زندهگی اين گروه از مهاجرين در اين ميان نقش اول را ايفا ميکنند، اما از سوی ديگر و در درجه دوم وجود خشونت در خانوادههای اين مهاجرين است. برای نمونه در سال ٢٠٠٤ نوجوانان ١٥ ساله در خانوادههای مهاجرين ترک سه بار بيش از خانوادههای آلمانی مورد خشونت پدرو مادر خود قرار گرفتهاند. و همين آنها هستند که چهار برابر بيش از خانوادهای آلمانی شاهد کتککاری پدر و مادر خود بودهاند. همين مورد را هم ميشود با اختلاف کمتری در خانواههای مهاجر از يوگسلاوی و شوروی سابق مشاهده کرد.
وی در ادامه اضافه ميکند که شايد موضوع مهمی که تا بحال (قابل توجه ما ايرانيان) به آن کمترتوجه شده قبول و پذيرفتن اين که خشونت نرم وعملکردی مردانه است. تجزيه تحليلها نشان از آن دارد که آمادهگی نوجوانان مذکر خانوادههای که فرهنگ مردسالاری در آنان ريشه دارد در اعمال خشونت به عنوان هويتی مردانه پذيرفته و تأکيد ميشود.
نه فاحشه و نه برده
چندتن از زنان دست به تشکيل گروه همياری به نام " نه فاحشه و نه برده" زدهاند تا از حقوق زنان دفاع کنند. آنها ميدانند که هيچ کس به آنها کمک نخواهد کرد جزخودشان، نه دولت، نه پليس، نه سياستمداران و تنها شايد مدتی توجه خبرنگاران به آنها جلب شود، البته آنهم موقعی که اتفاقی افتاده باشد.
آنان ميگويند قربانی بودن، مورد تجاوز قرار گرفتن و در هراس دائمی مورد حمله واقع شدن به سر بردن ديگر کافی است. ما ميتوانيم پيروز شويم اگر نيروی خواستن تسلط و داشتن قدرت آنها را در هم شکنيم.
يکی از زنان ميگويد فعاليتهای ما برای مردان جوان مجرم هم که در عين حال قربانيان شرايطشان نيز هستند ميتواند مفيد باشد، شرايطی که به آسانی و بدون کمک نميتوانند از آن خارج شوند. ولی ابتدا بايد با جرم و مجرمين درافتاد و سلطه آنان را در حاشيه شهرها درهم شکست. اين مرگبار است که بر جنايات سرپوش گذاشته شود و يا به آنها توجه لازم را مبذول نداشت.
اگر مردان جوان در محله های فقيرنشين فرانسه – که در ماههای اکتبر و نوامبرگذشته صحنه آتش زدن و ناآرامی ها بود ند- در شرايط دشواری زندگی می کنند، وضع دختران جوان اين محلات از آنها هم سخت تر است. اين دختران نه تنها از نژادپرستی، بيکاری و محروميت رنج می برند بلکه بايد متحمل اذيت و آزار، سوء استفاده وخشونت هم در محيط خانه و هم در محلههايی که در آن به سر ميبرند باشند.
منابع:
هفته نامه Die Zeit ١٠ نوامبر ٢٠٠٥
روزنامه Frankfurter Allgemeine Zeitung ٢٤ نوامبر ٢٠٠٥
خبرگزاری Associated Press ١٧ نوامبر ٢٠٠٥
- kriminologisches Forschungsinstitut Niedersachsen
٢٠٠٥/١٢/٩