Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

تضاد ِدرون

هر صبح چشم که باز می کنی جدال جان فرسای تو با کدبانوی درونت آغاز می شود . کدبانویی که دیربازی ست درون تو می زیید و همه ی تلاش اش را می کند تا زن بودن ات و انسان بودن را به حاشیه بفرستد.

هرصبح کدبانوی درون وادارت می کند زودتر برخیزی تا با عجله صبحانه درست کنی ، زیپ شلوار همسرت را بدوزی ، روغن ماسیده ی ظرفهای شب قبل را بشویی و ناهار خود و او را در ظرفهای غذا بریزی.
کارها که تمام می شوند ، شوهرت را بامهربانی و برای صبحانه بیدار می کنی و کدبانوی درونت دستش را زیر چانه می گذارد و با رضایت سر تکان می دهد.
با هم از خانه خارج می شوید . احساس غرورمی کنی که خانه نشین نیستی . با شوهرت از خانه بیرون میروی . همچون او کار می کنی و درآمد داری. اما کدبانوی درونت وادارت می کند که بازهم نگران باشی . نگران اینکه نخور فرنگی های کنار مرغ ِ ناهار او خوب نپخته باشند
و کدبانوی درونت حریف شوهر نمی شود اما همچنان بی تابی می کند و به هم ات می ریزد ...
کدبانوی درونت وادارت می کند وقتی با همسرت به خانه می رسید بدون آنکه از او کمک بخواهی به آشپزخانه بروی و تا شب همانجا بمانی. صدای بشور و بساب و بپز ات که با صدای گوینده ی اخبار تلوزیون می آمیزد فرمانروای مطلق شب های آشپزخانه است . وقتی پیش بند می بندی و قابلمه را روی گاز می گذاری کدبانوی درونت آرام می گیرد اما تو هر روز بیش از پیش له می شوی .
آخر شب هم خسته از این ستیز هر روزه به رختخواب میروی ، تا چه پیش آید !
خر و پوف همسرت که بالا می گیرد به کدبانوی درون می سپاری صبح کمی زود تر بیدارت کند . آخر دکمه پیراهن همسرت افتاده است و شلوارش اتو نخورده ...

golnaz