Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

گزارشی ازبرگزاری مراسم یادمان جانباختگان د هه شصت در ونکوور –کانادا

من ایرانم
که در میانه¬ی اشک و دشنه و فریاد
با تو سخن می¬گویم.

های...های...های
با که به¬گویم بر من چه رفته است
در این سال¬های داغ و درفش و آتش و خون
با که به¬گویم
از بی¬شمارسرو و سوسن و لاله¬های نگون

وای بر من
چه بیقرار می سوزد این تن من
از لهیب تند فاجعه
از لحظه های تب آلود اشک و آتش و خون
در آن تابستان
شهریور
مرداد ماه جنون
وقتی هزار هزار پسران و دخترکانم
بر سر دار شدند .
و بادبادک های انسانی
با دست های جهالت
بر فراز سرم به جنبش در آمدند
من سوختم در شعله های جنون
من گر گرفته تنم از اژدها ی فسون
در جنگل و رود جای جای گستره ام
می سوزم از لحظه های تب آلود
اشک و آتش و خون
وای بر من با که بگویم
بر من چه رفته است
در این سال های جنون؟ ***

روز شنبه دهم سپتامبر 2005 در ونکوور به دعوت اتحاد انقلابی نیروهای کمونیست و چپ ایران -واحد ونکور مراسمی در گرامیداشت جانباختگان دهه شصت برگزارگردید که با استقبال گرمی از جانب خانواده های جانباختگان وایرانیان مقیم ونکوور روبرو شد. در ابتدای مراسم فیلمی از مراسم بزرگداشت گلزار خاوران که در شهریور امسال برپا گردید به نمایش گذاشته شد و سپس مجری برنامه با خیر مقدم به حضار , سخنانش را اینگونه آغاز کرد:
با درود به همه شما رفقا و دوستان عزیزی که امشب در این گردهمایی و یادمان جان فشانان دهه شصت حضور بهم رساندید . اجازه بدهید در آغاز برنامه به یاد همه زندانیان سیاسی ؛ و بیاد همه جانباختگان راه رهایی و آزادی و به یاد همه انسانهایی که به جرم اندیشیدن و به خاطر آرمانهای سترگ انسانی در نبرد با دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی به شکنجه گاهها و میدانهای تیر و جوخه های اعدام سپرده شدند دورد بفرستیم و با یاد و احترام آن عزیزان به پا خیزیم و یک دقیقه کف برنیم.
بعد ازخوشامدگویی ، و در طول برنامه ترانه سرودهای گل مینای جوان, افتابکاران جنگل؛ خروسخوان و سرود رود توسط اردوان یکی از اعضای اتحاد انقلابی به همراهی پیانوی محسن اجرا شد . پیام اتحاد انقلابی نیروهای کمونیست و چپ ایران-واحد ونکوور نیز توسط یکی از اعضای اتحاد برای حاضرین قرائت شد . اتحاد انقلابی دربخشی از پیام خود یاد آورشد :
دهه شصت یکی از خونبارترین و دهشتناکترین دوران حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران است و رژیم جمهوری اسلامی در این دوره با برافروختن جنگ ارتجاعی و خانمان بر انداز هشت ساله توانست انتقام شکست خود در جبهه ها را ، با کشتار و سرکوب مخالفین خویش یعنی ,از فعالین سیاسی ؛آزادیخواهان, انقلابیون و کمونیستها بگیرد و هر ندای حق طلبانه و اعتراضی را با توسل به زندان و شکنجه و اعدام و تیرباران خاموش سازد تا بدینوسیله بتواند سیستم سرمایه و مذهب را از گزند هر گونه دگرگونی محافظت نماید.

رژیم جمهوری اسلامی ایران در مرداد و شهریور ماه 1367 دست به یکی از فجیع ترین جنایات ضد بشری زد و سران خون آشام و پلید این رژیم به فرمان روح الله خمینی این جلاد بزرگ بود که هزاران هزار زندانی سیاسی را در چند روز و هفته قتل عام کردند و این جنایات در واقع ادامه و اوج وحشی گری رژیمی است که در تمام دوران حیات ننگینش دست به جنایات بیشماری زده است . رژیم جمهوری اسلامی از بدو به قدرت رسیدن و بخصوص در دوران سالهای 60 تا 67 ده ها هزار نفر را به جرم اندیشیدن و اعتقاداتشان دستگیر و روانه شکنجه گاهها نمود و هزاران تن را اعدام و یا به حبس های طولانی مدت محکوم ساخت و در تابستان سال 67 در بیدادگاههای کمیسیون مرگ خود هزاران تن از بهترین فرزندان مردم ایران را به مسلخ مرگ روانه ساخت و با فجیع ترین شیوه های ضد انسانی به جوخه های اعدام سپرد.
رژیم با نسل کشی در تابستان 67 همه تلاشش بر این بود که بتواند یک نسل از انقلابیون ، مبارزین و کمونیستها را با نابودی و حذف فیزیکی از میان بردارد و مانع پیوند این انسانها با جنبش اعتراضی و طبقاتی مردم در جامعه شود.
اما با گذشت سالها ؛ مردم زحمتکش و شریف ایران نه تنها هرگز این جنایات را فراموش نکرده و نخواهند کرد، بلکه علیرغم خفقان حاکم و سرکوب جنبشهای اعتراضی مردم؛همواره در هر فرصتی یادمان عزیزان بخون تپیده خویش را برگزار کرده اند که نمونه اخیر آن بزرگداشت عزیزانمان در خاوران طی چند روز گذشته بود. هنوز عاملان و آمران این جنایت هولناک بر گرده مردم حکومت می کنند و همچنان دست به جنایت و کشتار می زنند ؛ سرکوب مردم بپا خواسته کردستان و زندانی و شکنجه کردن فعالین و انقلابیون آن و اعدام دو تن از مبارزین در هفته گذشته در این منطقه نمونه های اخیر این جنایت می باشد
بعد از پیام اتحاد انقلابی ؛ خانم جهانشاهی یکی از فعالین اجتماعی و مادر یکی از جانباختگان دهه شصت ؛ اشعاری از سرود های خود را برای حاضرین خواند.
عزیزه شاهمرادی یکی از زندانیان سیاسی سابق در دهه شصت مهمان این برنامه بود که سخنرانی مبسوطی در باره علل کشتار زندانیان سیاسی ارائه داد. عزیزه شاهمرادی که فعالیتهای سیاسی خود را از سال 56 همزمان با ورود به دانشگاه آغاز کرده بود در رژیم جمهوری اسلامی به دلیل اعتقادات سوسیالیستی و فعالیتهای سیاسی و عدم رعایت حجاب
و در مخالفت با اسلامیزه کردن آموزش و پرورش در سال 59 از آموزش و پرورش اخراج می شود . وی در سال 1363 به همراه فرزند 18 ماهه و همسرش در پی یورش وحشیانه پاسداران به خانه اش دستگیر و به دو سال زندان محکوم می گردد . پس از اتمام دوران محکومیتش در سال 1366 به دلیل نپذیرفتن شرایط آزادی توسط دادستانی از زندان ازاد نمی گردد ودر سال 67 مجددا محاکمه و محکوم به ارتداد می شود .عزیزه در سال 1368 پس از ازادی از زندان فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خود را با تمرکز بر مساله زنان و کودکان ادامه می دهد وی از سال 2003 در تبعید بسر می برد ودر زمینه های مسائل زنان و دیگرمسائل سیاسی و اجتماعی فعالیت دارد .. موضوع سخنرانی عزیزه شاهمرادی "زندان، جنسیت و مذهب" بود . وی درابتدای سخنرانی خود یادآور شد که فاجعه کشتار زندانیان سال 67 در واقع ادامه سیستم سرکوب رژیم جمهوری اسلامی از فردای به قدرت رسیدنشان بود . وی معتقد بود هر پدیده ای راباید در روند تاریخی آن مورد بررسی قرار داد و تاریخ سرکوب حکومت اسلامی نیز از همان فردای ربودن قدرت و به استقرار رسیدن حکومت اسلامی آغاز شد و این بار با سیستم سرکوب و با حمله به آزادی زنان و تحمیل حجاب اجباری ، ماهیت ارتجاعی خودرا تنها یک ماه پس از به قدرت رسیدن به نمایش گذاشت و سرکوب جنبش خلق کرد ؛ سرکوب شوراهای خلق ترکمن ؛ صیادن انزلی و…. ؛ تا به سال 60 که یکی از نقاط اوج سرکوب حکومت اسلامی بود ادامه یافت . سال سیاه 60 اوج سرکوب رژیم جمهوری اسلامی بود که همواره صدها اسم از رسانه های گروهی اعلام می شد ؛ لحظه های هراس و وحشتی بود؛ هزاران هزار فعال سیاسی را تنها به جرم اندیشیدن و دگر اندیشی به جوخه اعدام سپردند و در واقع سال 60 مقطعی بود که حکومت جمهوری اسلامی به سرکوب سازمانهای چپ انقلابی و گرایش رادیکال در جامعه دست زد تا بتواند هر حرکت انقلابی سازمان یافته را از بین ببرد و خیلی روشن است که آن سالها جنگ نیز ابزار توجیه خوبی برای رژیم محسوب می شد.

بنابر این سال 67 در بستر و تداوم چنین ابعادی شکل گرفت در تداوم سرکوب نیروهای انقلابی اما سال 67 ویژگی خاص خودش را هم دارا می باشد و یکی از ویژه گی ها ی سال
67 این است که کسانی به دار آویخته شدند که در بیدادگاههای انقلاب اسلامی حکم گرفته بودند و مدتها بود دوران محکومیتشان هم بسر امده بود . این یکی از ویژه گیهای اوج دوم سرکوب در تاریخ زندان جمهوری اسلامی است .عزیزه در ادامه گفت: من به عنوان یکی از افرادی که آن روزهارا در زندان و حبس بودم و در بستر این فاجعه حضور داشتم , در واقع باید از این فاجعه به عنوان یک قتل عام سیاسی نام برد . آنچه که در سالهای 66 و 67 در زندانهای جمهوری اسلامی اتفاق افتاد اسناد بسیار روشنی است ازاینکه رژیم برنامه ریزی مشخص و سیستماتیکی را برای قتل عام زندانیان سیاسی در پیش رو داشت. عزیزه شاهمرادی در بخشی دیگر ازسخنرانی خود اشاره داشت که زندانهای رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک زندان ائدوئولوژیک از یکسری ویژه گی هایی برخوردار بود و آن این بود که افراد بسیاری که به جنبش و انقلاب مردم پبوسته بودند تعداد بی شماری را در زندانها تشکیل می دادند که بخش قابل توجهی از این زندانیان را زنان تشکیل می دادند.وی در بخش دیگری از سخنان خود در رابطه با زندان ادامه داد: به طور کلی در تمام زندانهای سراسر دنیا بر مبنای اندیشه مردسالاری ؛ شکنجه های خاصی نیز مبتنی بر جنسیت بر زن زندانی سیاسی اعمال می شود که بارزترین این شکنجه ها تجاوز برای گرفتن اطلاعات است و این نوع شکنجه عمدتا در مورد زنان متداول می باشد چرا که در سیستم سرمایه داری آغشته به سکسیزم جسم زن همانند خیلی از چیزهای دیگر به عنوان کالا محسوب می شود و یکی از وظایفی را که در این سیستم به زن تحمیل می گردد ارائه خدمات جنسی می باشد و مبنای ایدئولوژیک آن در واقع نابرابری زن در نظام سرمایه داری است . اما شکنجه تحت نام تجاوز برای گرفتن اطلاعات در جمهوری اسلامی بر اساس قوانین اسلامی با ابعاد وحشتناک تر و گسترده تری در زندانها برای زندانی زن عمل می کرد در باره این مسائل مطالب گوناگونی توسط زندانیان نوشته و مکتوب شده است . گفتن آنها به لحاظ فرهنگی بسیار دشوار است اما خیلی از مسائل جا دارد که مطرح و بیان شوند. عزیزه در ادمه سخنانش یاد اور صحنه هایی از زندان شد که بسیار درداور بود وی می گفت: زنان زندانی سیاسی در زندان جدا از رنج و ازارو شکنجه ، ستم مضاعفی را هم باید تحمل می کردند و آن وظایف مادری در تمام دوران سخت بازجویی و شکنجه بود . زن زندانی سیاسی تحت نام آنچه که به آن هویت مادری می گفتند و وظایفی را که بر دوشش نهاده بودند مجبور بود با پیکر شکنجه شده شاهد پرپر زدن فرزند خود بر اثر بیماری و یا نبود دارو و نداشتن هیچگونه امکانات بهداشتی و همچنین شاهد گرسنگی فرزند و یا کودکانی که در زندان بسر می بردند باشد، وی اشاره به نکته ای داشت و آن این بود: که وقتی پد و مادران کودکانی که در درگیریها و در خانه های تیمی کشته می شدند پاسداران با دستگیری کودکان آنان را به بند زنان منتقل می ساختند ونگهداری کودکان را بر عهده زنان زندانی سیاسی می گذاشتند و بدینوسیله نقش مادری را ،رژیم مردسالار جمهوری اسلامی با بینش سکسیزم در زندانها به زنان یادآورمی شدند و از طرفی دیگر زنان زندانی فشارهایی را هم از جانب خانواده های خود متحمل می شدند چرا که خانواده ها دائما به زنان زندانی سیاسی که متاهل بودند وظیفه همسری و مادری را بر اولویت دادن به فعالیت سیاسی و باورهاو اندیشه های سیاسی وی یادآور می شدند و نمونه های فراوانی از آن دوران به جا مانده است . عزیزه شاهمرادی با اشاره به یکی از همبندان زندانی خود ؛ گفت: زمانی که همبند وی در زندان و اسارت بسر می برد همسرش او را طلاق می دهد به این دلیل که وی حاضر نشده بر باورهای خود پشت پا بزند وبه فرهنگ حاضر در جامعه یعنی "تمکین " تن در دهد این ها همه فشارهایی بود که در کنار مسائل داخل زندان از لحاظ روحی بر زندانی زن وارد می شد. وی در ادامه از نمونه هایی دیگری از فشار داخل زندان و فرهنگ مردسالاری آغشته به ایدئولوژی اسلامی سخن گفت ،عزیزه شاهمرادی به یک نمونه در مورد خودش گفت : هنگامی که در زندان زندانبان با تمام قدرتش شلاق را بر وی فرود می اورد نعره می زد :که مردانتان لنگ انداخته اند شما چه می گویئد ؟ در واقع چنین بینشی هرگز هویت مستقلی برای زن قائل نیست . زندانهای رژیم جمهوری اسلامی با در امیختن عنصر مذهب و ایئدئولوژی اسلامی بر پایه اندیشه مردسالارانه، بود که نوع شکنجه ها و ازارهایی را بر مبنای جنسیت بر زنان زندانی وارد می اورد . عزیزه شاهمردای در بخش پایانی سخنرانی خودگفت : با امید به اینکه با فراهم آوردن زمینه های مادی برابری انسانها در تمامی عرصه ها که تنها بر بستر یک انقلاب اجتماعی و رهایی انسان فراهم می آید بتوانیم بینش مردسالارانه و سکسیزم را در جامعه ریشه کن سازیم.عزیزه در پایان آرزو داشت که: این گردهمایی ها به نقد سلطه و قدرت بیانجامد و به امید روزی که در زادو بوم خود ایران با زندان و شکنجه و سیستم سرکوب مواجه نباشیم.سخنرانی عزیزه شاهمرادی مورد توجه حاضرین قرار گرفت .
در بخش دوم از برنامه یادمان برای بزرگداشت جانباختگان دهه شصت ؛ فیلم کوتاه اما پر از مفهمو م و زیبایی از شهره کیا به نام فراتر از بند به نمایش در آمد . شهره کیا از زندانیان سیاسی سابق که درسال 60 در ارتباط با یکی از سازمانهای چپ دستیگر و تا سال 66 در زندانهای مختلف در اوین وقرل حضار و زندان شهرستان بسر برده در باره فیلم ویدئویی و انگیزه ای که باعث ساخته شدن فیلم کوتاه فراتر از بند شد را برای شرکت کنندگان در این جلسه توضیح داد. وی گفت: در اول فیلم شما یک دیوار ی را می بیند که من در زندان گلدوزی کردم و این دیوار سمبل دیوار اوین برای من بود و یادم هست که یکی از بهترین رفیقم را که با وی کار تشکیلاتی می کردم در یکی از شبهای مهرماه سال 61 اعدام کردند اسمش نسترن بود؛ آن شب باورمان نمی شد که نسترن هم جزو اعدامیها می باشد اما وقتی که ساعت 12 شب صدای رگیار مسلسل را شنیدیم تازه فهمیدیم که چه اتفاقی افتاده و آنشب این طرح در ذهنم جای گرفت که خون نسترن و نسترنها از روی دیوار های تمام زندان اوین به بیرون خواهد ریخت .الیته من در زندان اوین نتوانستم این طرح را گلدوزی کنم اما چهار سال بعد در زندان شهرستان موفق شدم این ایده را به صورت گلدوزی انجام بدهم .
ویدئویی را که من موفق شدم با گلدوزیهایی که در زندان انجام داده تهیه کنم ؛ پیامش این است که: می خواهم بدینوسیله بگویم که فراتر از بند هم همیشه می توان رفت و این ها همه رویاها و ارمانهای انسانها بخصوص انسان زندانی است و هر کسی این رویاها را به طریقی بازگو می کند و من از طریق هنر.

دربخش پایانی برنامه فیلم شاهدان چشم بند زده ساخته کانون زندانیان سیاسی (در تبعید) به نمایش گذاشته شد که بسیاری از شرکت کنندگان را تحت تاثیر گفته های زندانیان سیاسی سابق در فیلم قرار داده بود.
در این مراسم یادی نیز از زنده یادآلبرت سهرابیان یکی از فعالین جنبش کارگری که یازده سپتامبر مصادف بود با اولین سالگرد خاموشی وی , توسط یکی از دوستان وی به عمل آمد . حضورفعالان سیاسی و برپایی میزهای کتاب در این مراسم بسیار چشمگیر بود .
لادن توکلی
ونکوور

***شعردر صفحه اول از " احمد موسوی"یکی اززندانیان سیاسی سابق می باشد .