کارگران کوچک ، بردگان ارزان ، دومين کنگره خود را برگزار کردند! / سوسن بهار
روزهاى چهارم تا هشتم سپتامبر ٢٠٠٥، شهر دهلى (هندوستان) و شرکت کنندگان در اين کنگره شاهد يکى از پرشورترين صحنه هاى مبارزه ضد سرمايه دارى در جهان معاصر بودند.
٢٣٠ کودک کارگر به نمايندگى از جانب کودکان کارگر ٣٠ کشور جهان، کنگره دوم جهانىشان را براى بحث و تبادل نظر بر سر مسايل عملى جنبش لغو کار کودک، فراتر رفتن از موقعيت امروز، برداشتن قدمهاى بعدى جنبش لغو کار کودک و از اين طريق تقويت جنبش کارگرى جهانى برگزار کردند.
کنگره دوم کودکان کارگر با عنوان «تحصيل اجبارى و رايگان با کيفيت بالا براى تمامى کودکان جهان» آغاز به کار کرد. ١٤٧ نماينده کودکان کارگر، که در کنگره اول در فلورانس (ايتاليا) به علت عدم صدور ويزا براى آنها توسط دولت ايتاليا با بهانه پوچ «خطر امنيتى» از شرکت در آن کنگره محروم و کنگره از وجودشان بى بهره گشته بود، با شرکت و حضور گرم و فعال خود در اين کنگره، فضايى صميمى و پرشور ايجاد کرده بودند.
طى سه روز گرم و فعال از کار و تبادل نظر و هم چنين مناظره با نمايندگان «سازمان جهانى کار»، «يونيسف»، «يونسکو»، و نيز گفت و گو با وزارى آموزش و پرورش و رفاه دولت هندوستان و ساير سازمانهاى ذيربط، و برنامه هايى چون رقص، آواز، تئاتر، خنده و شوخىهاى بانمک کودکان، کنگره سلام و شادى، کنگره اشک و بدرود، کنگره اشک و خنده توامان کودکان کارگر، که نشان سادگى و شادابى، پاکى و زلالى، وجود عزيز و شريف اين کارگران کوچک زخم خورده را داشت با موفقيت به پايان رسيد.اين همه شفافيت در روح و ذهن، اين همه شوق زندگى و پويايى، را فقط و فقط در اين کارگران کوچک و پيشرو مىتوان يافت. کودکانى که بعضا از سه سالگى وادار به استفاده از دستان کوچک شان گشتهاند و برخى از آنان با آزادى از يوغ بردگى و رهايى از زنجير کار مزدى و دسترسى به تحصيل - که آرزويشان بوده است - داراى چنان شخصيت و هويت قوى و روشن فکرى هستند، که به راستى حيرت آور و باور نکردنى است. آرى، کنگره دوم جهانى کودکان کارگر همان طور که کاى لاش ساتيراتى، دبير «گلوبال مارش» (رژه جهانى عليه کار کودک) گفت: «نه سمينار و نه کنفرانسى از آن دست که عدهاى دور هم جمع شوند، سلام و لبخندى رد و بدل کنند و دست آخر هم گيلاسى شامپاين بنوشند، بلکه کنگره يک جنبش بود.»قطع نامه پايانى اين کنگره جدا از آن که بعضا رنگ و بو و تاثير NGO هاى مستقيما تحت آتورتيه دولتها را با خود دارد و مىخواهد سياستهاى پارلمانتاريستى را به يک جنبش زنده و راستين حقنه کند، اما تا آن جا که به خواست درونى کودکان کارگر برمىگردد، حاصل تجربه زندگى کارگرى و خواست قوى آزادى آنهاست. باز هم به قول کاى لاش ساتيراتى: «نگاهش کنيد! باورتان مىشود که اين قطع نامه را بچه ها نوشته باشند؟ بهتر از بسيارى از برنامه هاى نوع سازمان ملل و ساير نهادها فرموله شده است!»پس از سئوالهاى کودکان کارگر و جوابهاى نمايندگان دولتها و سازمانهاى جهانى، کاى لاش ساتيراتى از کودکان پرسيد: «به سئوالهايتان جواب دادند؟ ازشان قول گرفتيد؟ به قولشان اعتماد داريد؟» کودکان گفتند: «نه!» از آنها پرسيد: «چه بکنيم؟» فرياد زدند: «اعتصاب، انقلاب!» گفت: «جنبش!» آرى جنبش! آن هم جنبشى زنده و پرتوان. اين بود چهره واقعى اين کنگره که کودکان مکزيکى، کامبوجى، ژاپنى، فيليپينى، بلژيکى، هندى، پاکستانى، بنگلادشى، برزيلى آمريکايى، آفريقايى و اسپانيايى در آن حضور داشتند. از ايران، کودک کارگرى به نمايندگى از کودکان کار در کنگره شرکت نداشت. اما کودکى از جانب يک نهاد NGO و «يونيسف» به کنگره فرستاده شده بود، که گزارش ملى دولت جمهورى اسلامى درباره وضعيت کودکان را ارائه داد.اين کنگره پر شور و سنت گذار با يک تظاهرات بيش از ده هزار نفره در روز پنج شنبه هشتم سپتامبر به پايان رسيد. تظاهراتى که حقيقتا همان کلمه Power (قدرت) را که بر کلاه هاى کودکان نقش بسته بود، متبلور مىکرد. اين تظاهرات با شعارهايى چون «بسه ديگه هزاران دست زخمى کوچک»، «ما تحصيل مىخواهيم و شادى و رفاه»، «نه به کار کودک، ما تحصيل مىخواهيم»، «رو، رو، رژه جهانى عليه کار کودک»، سرمايه دار را چه کنيم؟ محو! ما چه کنيم؟ بازى و درس!»، «کار مزدورى بايد لغو شود» و... شروع شد و با «زنده باد آزادى و انقلاب!» خاتمه يافت.
به جنبش لغو کار کودک بپيونديد؛ چرا که نه تنها جنبشى انسانى و شريف است، بلکه بخش پرتوان جنبش کارگرى جهانى است!
«جمعيت الغاى کار کودکان در ايران»
دهلى (هندوستان)، ٩ سپتامبر ٢٠٠٥
|