Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

مرکل نیز یک زن است! / لاله حسین پور

آیا یک زن به صرف اینکه یک زن است، نماینده زنان محسوب شده و مدافع هم جنسان خود خواهد بود؟ سئوال تکمیلی این است، آیا جنسیت کسی که نماینده و مدافع حقوق زنان است، مهم نیست؟

انتخابات صدراعظمی آلمان در ماه سپتامبر برگزار خواهد شد. یکی از کاندیداهای اصلی این مقام خانم آنگلا مرکل است. طبق روال همیشگی انتخابات، یکی دو ماه قبل از برگزاری آن، بحث های زیادی روی برنامه های احزاب و کاندیداهای مورد نظرشان انجام می گیرد. این بار، اما چون یکی از کاندیداها زن می باشد، بحث جنسیت و تأثیر آن در رژیم آینده آلمان نیز بطور ویژه مطرح شده است.

بگذریم از اینکه خانم مرکل قبل از آنکه یک زن باشد، رئیس حزب دست راستی CDU است و نظراتش را همواره در راستای سیاست های این حزب، بیان کرده است. او هیچ گاه درباره دفاع از حقوق زنان در آلمان صحبت نکرده و بر عکس، برای مثال در رابطه با بحث کورتاژ به یک طرح بسیار ولرم جهت آزادی نسبی زنان برای کورتاژ نیز رأی منفی داده و طرح سهمیه بندی برای اعمال حضور برابر زنان با مردان را رد کرده است.
اما با وجود این، سئوالاتی از این قبیل طرح می شود که چون جنسیت خانم مرکل، مؤنث می باشد، آیا برای هم جنسان او کافی است تا به او رأی دهند؟
یا برعکس، برای زنان شرم آور است که بجای رأی به هم جنس خود، به یک مرد رأی دهند؟

سئوال بسیار مهمی است. آیا یک زن به صرف اینکه یک زن است، نماینده زنان محسوب شده و مدافع هم جنسان خود خواهد بود؟ سئوال تکمیلی این است، آیا جنسیت کسی که نماینده و مدافع حقوق زنان است، مهم نیست؟ آیا تنها برنامه و قوانینی که در جامعه پیاده می گردد و از آن دفاع به عمل می آید، تعیین کننده است؟ حال مجری آن چه مرد و چه زن، فرقی نمی کند؟

اگر هر سئوال را در جای خود بررسی کنیم، نتیجه این می شود که شرط لازم برای دفاع از حقوق زنان، جنسیت است. روشن است که برخی مردان آگاهی خوبی نسبت به حقوق زنان دارند و با تمام وجود ابراز آمادگی می کنند تا از حقوق زنان دفاع به عمل آورند. اما باید دقت شود، این مردان با پایمال کردن منافعی که تا به حال داشته اند، از حقوق زنان دفاع می کنند. و مسلما شرایطی پیش می آید که این دو منفعت در مقابل هم عرض اندام می کنند. در چنین حالتی طبیعتا مردان به دنبال منافع خود روان می گردند و هیچ گاه نمی توان تصورکرد، یک مرد در نقش یک زن، منافع او را به طور واقعی درک کند. زیرا یک مرد، مرد به دنیا آمده، مرد تربیت شده و مردسالار زندگی می کند و هر چقدر آگاهی در رابطه با حقوق زنان و نقش فرودست آنان در جامعه و ستمی که بر آنان می رود، داشته باشد، هیچ گاه نمی تواند آن تحقیری را که زنان در جزئی ترین روابط انسانی به طور روزانه لمس می کنند، درک نماید. بنابراین باید زن بود و مردان را وادار به پذیرش حقوق هم جنسان خود کرد. روشن است که نمی توان به آگاهی و درک مردان در دفاع از حقوق زنان اتکاء کرد و آنان را به جای خود انتخاب نمود.

در اینجا هزار بار تأکید می کنم که زنان در راه مبارزه برای بدست آوردن حقوق خود، بدون مردان ناموفق خواهند بود. مبارزه برای احقاق حقوق زنان، در وهله اول نیازمند آگاهی مردان به این حقوق است وگرنه "جزیره زنان" اتوپیای ناقصی بیش نخواهد بود.
اینجا بحث بر سر نمایندگی از حقوق زنان است.

بنابراین اگر از کاندیداتوری ریاست جمهوری صحبت می کنیم، یا اگر از نمایندگی در مجلس، از کمیته مرکزی یک حزب، یا از یک کمیسیون کاری حرف می زنیم، تنها بر این امر تأکید می کنیم که زنان می بایست خود، نماینده هم جنسان خود در این ارگان ها باشند و نباید مردان را به نمایندگی خود انتخاب کرده و به حضور آنان اتکاء نمایند.

حال به سئوال دوم می رسیم. آیا صرف زن بودن برای اینکه از حق زنان دفاع شود، کافی است؟ اینجاست که آنگلا مرکل با ریش و سبیل در مقابلمان قد علم می کند. و دیگر فرقی نمی کند که این کاندیدا، خود یک زن است. مهم این است که این زن از حقوق زنان صحبت کند و برای جایگاه هم جنسان خود بکوشد. بنابراین شرط کافی برای نمایندگی از زنان، برنامه و طرح عملیاتی است که از حقوق زنان دفاع به عمل آورد.

اکنون دیده می شود که مجامع مختلف ایرانی، بسیار قاطع از سهمیه بندی و حضور زنان در ارگان های رهبری و غیره دفاع می کنند. در عمل، اما چیزی تغییر نمی کند. هرچند که سهمیه بندی، اولین و مهم ترین قدم در اعمال حضور برابر زنان با مردان در این مجامع ا ست، و این سهمیه باید به مردان تحمیل شود وگرنه هیچ گاه شانس حضور برابر با مردان در چنین ارگان هایی برای زنان فراهم نخواهد شد. اما بحث اینجاست که آیا تنها سهمیه و بالا بردن حضور زنان کافی است؟

حتی در میان احزاب خارجی که سهمیه بندی 30 درصد و گاها 50 درصد را به طور واقعی عملی کرده اند، باز می بینیم که مردان دست اول را در رهبری دارند و در مواقع حساس، این مردان هستند که جلو می آیند و مطرح می شوند. گویا زنان صرفا نقش سیاهی لشکر را داشته و یا تنها سندی هستند برای اثبات مدرن بودن و طرفداری از حقوق زنان. چنین روشی به طور سمبولیک و مصنوعا در میان احزاب، گروه ها و مجامع ایرانی نیز رواج یافته است.

آنچه مهم است، آگاهی نسبت به حقوق زنان و اعمال آن در صحنه اجتماع و در روابط انسانی است. چنین آگاهی ای بسیار نسبی است. حتی بسیاری از فمینیست هایی که ادعای آگاهی نسبت به حقوق زنان را دارند، در مواقعی نشان می دهند که هنوز با شناخت کامل از سیستم و تربیت مردسالاری فاصله داشته و هم چنان نیازمند دریافت روشنگری در این زمینه می باشند. نمی توان درجامعه ای که طی هزاران سال در تاریخ به صورت مردسالارانه، تکامل یافته است، زیست اما از تأثیرات آن برحذر ماند و ادعای آگاهی کامل نسبت به آن را داشت. بنابراین باید اعتراف کرد که نه تنها عموم زنان، بلکه زنان فمینیست نیز تحت تأثیر جامعه مردسالار، از رفتارهای مردسالارانه بری نیستند و فعلا به یک آگاهی نسبی رسیده اند.

تلاش برای دست یابی به آگاهی فمینیستی و مبارزه برای جا انداختن مفاهیم، رفتارها، قوانین و اعمال ضد مرد سالاری، از جمله وظائف هر زن آگاه به حقوق جنس خود، در جامعه است. بنابراین تنها به چنین زنانی که نه تنها در حرف، بلکه در عمل و به طور قاطع از حقوق زنان دفاع می کنند و با کاندید کردن وحضور فعال خود در مقام های رهبری، در دولت و در هر ارگان مؤثر در سرنوشت مردم، دخالت می نمایند، می توان و باید اتکاء کرد.