Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

بايستي اين جنس را در پوشش نگهداشت / علي خامنه‌اي

نظر فقهي خامنه‌اي درباره فتوا دادن زنان

اگر مثلا خواستند براي نگهداري بچه امتيازي قائل بشوند، براي زن امتياز قائل مي‌شوند؛ و هلم جرا. بنابراين در امر ديه، بين ديه‌ي مرد و ديه‌ي زن تفاوت وجود دارد؛ اما نه به خاطر اين كه قيمت مرد بيشتر از زن است؛ نه، قصاص در مورد همه هست – نفس در مقابل نفس – اما چون در ميدان مسائل مالي، مرد عمدتا فعال و منشأ مال و ثروت توليد است، ديه‌ي او با زن متفاوت است.


آيت‌الله خامنه‌اي در بخشي از درس خارج فقه و اصول، با تاكيد بر اين كه اسلام هيچ فرقي بين زن و مرد نمي‌بيند، اين بحث را مطرح كرده‌اند كه «ما نمي‌توانيم خيلي تصديق كنيم كه شرط مفتي، مرد بودن است؛ شايد در بعضي از مسائل اصلا بايستي زن فتوا بدهد.»

به گزارش ايسنا، در فرازي از بيانات رهبري درباره‌ي زن در درس خارج فقه و
اصول كه در پايگاه اطلاع‌رساني ايشان قرار گرفته، آمده است:

«اسلام هيچ فرقي بين زن و مرد نمي‌بيند. جنسيت زن و مرد، كوچكترين تأثيري ندارد؛ ... نه در جوهر انسانيت آنها تفاوت و اختلافي وجود دارد، نه در حقوق اساسي آنها هيچ‌گونه اختلاف و تفاوتي هست: او هم آزاد است، اين هم آزاد است؛ او هم حق انتخاب دارد، اين هم حق انتخاب دارد؛ او هم تكليف دارد، اين هم تكليف دارد؛ او هم مي‌تواند درجات عالي انساني را طي كند، اين هم مي‌تواند طي كند؛ او هم حق فرا گرفتن علم را دارد، اين هم حق فرا گرفتن علم را دارد؛ او هم وظايف سنگين جهاد في سبيل‌الله را بر دوش دارد‌، اين هم وظايف سنگين جهاد في سبيل‌الله را بر دوش دارد – جهاد، هم بر زن واجب است، هم بر مرد؛ جهاد فقط شمشير زدن كه نيست، انواع و اقسام جهاد هست؛ بعضي از انواع جهاد از شمشير زدن و به جبهه رفتن خيلي هم مشكل‌تر است؛ حالا ممكن است بعضي از انواعش براي اين ميسر باشد، براي او ميسر نباشد؛ اما به هر حال جهاد في سبيل‌الله، هم بر زن و هم بر مرد واجب است – تكاليف الهي كه فرصت‌هاي عروج انسانند و به وسيله‌ي اين تكاليف است كه انسان مي‌تواند عروج پيدا كند، هم بر او، هم بر اين واجب است؛ همه‌ي اين‌ها بدون هيچ‌گونه تفاوتي، در مقابل زن و مرد يكسان گشوده است؛ لذا شما ملاحظه مي‌كنيد كه قرآن در موارد زياد، زن و مرد را با هم مي‌آورد: «ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات اعدالله لهم مغفره و اجرا عظيما».

اين جا مردها نمي‌توانند بگويند كه ما اين امتياز يا اين ترجيح را داريم، يا زن بگويد كه چرا به مرد اين ترجيح داده شده است؛ نخير. در همه‌ي اين‌ها زن و مرد يكسان مورد ملاحظه‌ي الهي قرار مي‌گيرند. يا حتي در مواردي شما مي‌بينيد خداي متعال براي اين كه نمادي در مقابل چشم بشر قرار بدهد، يك زن را انتخاب مي‌كند؛ مي‌توانست يك مرد را انتخاب كند؛ مردان بزرگ كه خيلي بودند؛ اما يك زن را انتخاب مي‌كند؛ اين معنا دارد. در مقابل آن مردم جاهلي كه خيال مي‌كردند بين زن و مرد فرقي هست، قرآن مي‌گويد: «و ضرب الله مثلا للذين امنوا امراه فرعون»؛ زن فرعون را به عنوان نمونه‌ي مؤمنان مثال مي‌زند. مي‌توانست حضرت موسي را مثال بزند، اما زن فرعون را مثال مي‌زند؛ «اذا قالت رب ابن لي عندك بيتا في الجنه». در طرف بدي هم هين‌طور است: «و ضرب الله مثلا للذين كفروا امراه نوح و امراه لوط»؛ زن نوح و زن لوط را به عنوان نمونه‌هاي بدي مثال مي‌زند؛ يعني در ميدان‌هاي انساني و تكامل و تعالي، از طرف عروج و سقوط، از طرف تكاليف و حقوق، هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست؛ اينها دو موجود انساني هستند.

منظر دوم، نگاه به دو جنس از ديدگاه واقعيت‌هاي دو جنس است. براي اين دو جنس، واقعيت‌هايي وجود دارد؛ مثلا شير دادن به بچه يك تكليف، بر دوش زن است؛ زن بايد بچه را شير بدهد، مرد كه نمي‌تواند شير بدهد. يا فرض بفرماييد حضانت كودك، يك تكليف و يك حق است – هم تكليف است، هم به يك معنا حق است – كه مربوط به زن است. يا مثلا نان‌آوري خانواده يك تكليف بر دوش مرد است؛ زن اگر همه‌ي ثروت دنيا را هم داشته باشد، وظيفه ندارد كه مخارج خانه و هزينه‌هاي زندگي را از جيب خودش بدهد؛ مرد بايد اين كار را بكند. اين‌ها ناشي از واقعيت‌هاي دو جنس است؛ يعني خداي متعال اين دو جنس را براي مصالحشان، براي بقاي نسل، براي آبادي اين عالم، براي اداره‌ي صحيح عالم طبيعت به دو گونه‌ي مختلف جسماني و احساسي آفريده است. زن و مرد از لحاظ احساسي و از لحاظ جسماني، بر حسب وظايفي كه بر دوش آنهاست، دو گونه خلق شده‌اند؛ اين وظايف بر اساس آن واقعيت‌هاست. اين واقعيت‌هاي طبيعي – اعم از جسماني يا احساسي – در نوع تكاليفي كه متوجه به اين‌هاست و همچنين بعضا نوع حقوقي كه اين‌ها دارند – مثل حق نفقه و كسوه‌ كه زن نسبت به مرد دارد – تأثير مي‌گذارد. حق نفقه و كسوه‌ي مربوط به فقر و ضعف زن نيست كه چون نمي‌تواند كار كند، بايد آن را دريافت كند؛ نه، ممكن است زن بتواند كار بكند، پول هم گير بياورد، اما موظف نيست يك ريالش را در زندگي مشترك زن و شوهري خرج كند؛ اگر بخواهد، مي‌تواند در جاي ديگري خرج كند و هيچ اشكالي هم ندارد؛ اما مرد چنين حقي را ندارد. اين نگاه اسلام به زن و مرد، ناشي از تربيت طبيعي اين‌هاست. خداي متعال بر اساس مصالح و حكمي و براي جفت و جور شدن زندگي زن و مرد، يك ترتيب طبيعي را به‌وجود آورده است تا آنها بتوانند دنيا را با هم اداره كنند. كارهايي را بر عهده‌ي زن و كارهايي را بر عهده‌ي مرد گذاشته؛ حقوقي را براي زن و حقوقي را براي مرد گذاشته است. مثلا حجاب زن سختگيرانه‌تر است تا حجاب مرد. البته مرد هم در مواردي بايد حجاب را رعايت كند و بخشي از جسم خودش را بايستي محجب قرار بدهد؛ اما در مورد زن اين معنا بيشتر است؛ چرا؟ چون طبيعت و خصوصيت و لطافت زن، مظهر زيبايي و ظرافت در خلقت قرار داده شده است و اگر بخواهيم جامعه، متشنج و خراب و آلوده نشود و در آن فساد به وجود نيايد، بايستي اين جنس را در پوشش نگهداشت. در اين جهت، مرد به طور مطلق مثل زن نيست؛ آزادي بيشتري براي مرد وجود دارد؛ اين ناشي از وضع طبيعي اين‌هاست و آن‌چه كه در ديدگاه الهي از تنظيم اداره‌ي عالم وجود دارد.

يكي از چيزهايي كه عامل تفاوت زن مرد است، مسأله‌ي مال و اقتصاد است كه در جاهايي اين تأثير مي‌گذارد؛ اما در مسأله‌ي قصاص، دو چيز وجود دارد: اول، جان در مقابل جان است. در اين جا بين اين دو جنس هيچ تفاوتي وجود ندارد؛ زن مرد را بكشد، مرد زن را بكشد، بايد قصاص بشوند. هرگز گفته نمي‌شود كه اگر مرد زن را كشت، حكمش چنين است؛ اگر زن مرد را كشت، حكمش چنان است؛ نخير، هر دو حكمشان قصاص است و بايد قصاص بشوند؛ يعني از ديدگاه اهميت نفس - «من قتل نفسا ... فكانما قتل الناس جميعا» - هيچ فرقي بين زن و مرد وجود ندارد.»

در ادامه اين مطلب آمده است: «اما از جنبه‌ي مالي بين زن و مرد اختلاف وجود دارد؛ چون براي مرد يك امتياز مالي قرار داده شده است؛ اين امتياز مالي كه براي مرد قرار داده شده، در مقابل تكليف مالي‌يي است كه بر دوش مرد وجود دارد؛ نه فقط در امر خانواده، بلكه چون توليد مال و ثروت عمدتا به وسيله‌ي مرد انجام مي‌گيرد؛ اين ربطي به ارزش انساني ندارد. فرض بفرماييد شما مي‌خواهيد برويد براي كار بنايي در منزلتان عمله‌اي را انتخاب بكنيد؛ مي‌رويد مي‌بينيد ده نفر آماده به كار ايستاده‌اند كه در بين آنها آدم قوي و آدم باسواد نسبي ديده مي‌شود. شما در اين جا به آن قوي كارآمد پول مي‌دهيد و او را به خانه مي‌آوريد. اما اگر خواستيد بچه‌تان را درس بدهيد يا در اين يك ساعت بيكاري، بچه‌تان را سرگرم كنيد، ديگر آن جوان گردن كلفت را نمي‌آوريد؛ به همان فرد زرد و نزار پول بيشتري مي‌دهيد و او را مي‌آوريد؛ بنابراين آدم‌ها را متناسب با كار انتخاب مي‌كنيد. مرد براي ورود در ميدان‌هاي اقتصادي و مالي است؛ نه اين كه زن حق ندارد؛ چرا، ولي زن گرفتاري دارد؛ زن زايمان دارد، شير دادن دارد، ظرافت جسماني دارد، ظرافت روحي دارد، ظرافت احساسي دارد، در هر ميداني نمي‌تواند وارد بشود، طاقت هر برخوردي را ندارد؛ اين‌ها در ناحيه‌ي مالي و اقتصادي و فعاليت‌هاي مربوط به اين‌ها، براي زن محدوديت‌هايي را ايجاد مي‌كند؛ اما مرد اين محدوديت‌ها را ندارد؛ اصلا براي اين است كه بار مسائل اقتصادي را بر دوش بكشد. طبق آن مثال، در اين زمينه اين امتياز را به آن مرد قوي مي‌دهند؛ يعني اگر بنا شد كه به آن مرد ضعيف مثلا روزي هزار تومان بدهند، به مرد قوي هزار و پانصد تومان مي‌دهند. معناي پرداخت اين هزار و پانصد تومان اين نيست كه ارزش واقعي مرد قوي بيشتر از ضعيف است؛ بلكه به اين معناست كه ارزشش براي اين كار بيشتر از اوست. اگر مثلا خواستند براي نگهداري بچه امتيازي قائل بشوند، براي زن امتياز قائل مي‌شوند؛ و هلم جرا. بنابراين در امر ديه، بين ديه‌ي مرد و ديه‌ي زن تفاوت وجود دارد؛ اما نه به خاطر اين كه قيمت مرد بيشتر از زن است؛ نه، قصاص در مورد همه هست – نفس در مقابل نفس – اما چون در ميدان مسائل مالي، مرد عمدتا فعال و منشأ مال و ثروت توليد است، ديه‌ي او با زن متفاوت است. البته همه‌ي اين‌ها مبني بر غلبه است؛ والا ممكن است زني هم پيدا بشود كه از چند نفر مرد هم گردن كلفت‌تر باشد؛ مثل آن خانم محترمي كه در صدر اسلام به آن شاعر گفت بلند شود اين يهودي را بكش؛ اما شاعر ترسيد و به گوشه‌اي رفت؛ ولي خود آن خانم بلند شد و عمود را در دست گرفت و زد يهودي را از بين برد و آن شاعر بيچاره در آن جا داشت از ترس مي‌لرزيد! از اين قبيل هم داشته‌ايم و داريم؛ در زمان ما و در گذشته هم بوده؛ اما اين‌ها موارد غالبي نيست. احكام عمومي بر اساس موارد نادر وضع نمي‌شود،‌ بر اساس غلبه و موارد غالب وضع مي‌شود. بنابراين از لحاظ جنبه‌ي انساني قضيه – كه ارزش نفس است – زن و مرد يكسانند؛ اما از جهت ارزش مالي و مادي – كه به نقش عمومي مرد در زمينه‌ي توليد ثروت مربوط مي‌شود – اين‌ها با هم متفاوتند.»

«البته بعضي از اين وظايفي كه در فقه مسلم دانسته شده – مثل مسأله‌ي افتاء – قابل خدشه است. ما نمي‌توانيم خيلي تصديق كنيم كه شرط مفتي، مرد بودن است؛ شايد در بعضي از مسائل اصلا بايستي زن فتوا بدهد. بعضي از مسائل وجود دارد كه موضوع آن را من و شما كه مرديم، قادر به فهميدنش نيستيم؛ هرچند هم كه تشريح كنند، موضوع براي ما روشن نمي‌شود؛ موضوع را زن مي‌تواند تشخيص بدهد. شايد انسان قائل بشود كه در اين موارد متعين است كه در مسائل مربوط به زنان، زن فتوا بدهد.»

منبع: پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت‌ آیت‌الله العظمي سيد علي خامنه‌اي(بخشي از جلسه‌ي 124 تدريس درس خارج فقه و اصول در تاريخ 7/12/1379 ).