Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

در جست وجوی رهایی - طرف تیره تاریخ، خاطرات زندان / مريم نوري

معرفی کتاب

در جستوجوی رهایی
طرف تیره تاریخ، خاطرات زندان

نوشته:مریم نوری
نشر باران، استکهلم، سوئد

خاطرات زندان و زندگی پس از آزادی از زندان، کتابی است که به تازگی از طرف نشر باران منتشر شده است.


نویسنده کتاب مریم نوری است که به مدت 5 سال در زندان جمهوری اسلامی بوده و همسرش از جانباختگان قتل عام زندانیان سیاسی است. مریم نوری در مقدمه کتاب دلایل نوشتن کتاب را توضیح می دهد. مقدمه کتاب تخت عنوان «سخني با شما» به قلم نویسنده بهترین متن برای معرفی کتاب است.

سخني با شما
بيش از دوازده سال است از زندان جمهوري اسلامی آزاد شده ام. در اين چند سال اگرچه چند بار اقدام به نوشتن خاطرات خود كرده ام ولی بعد از چند روز پشيمان شده ام. واقعيت اين بود كه نمي توانستم. گاهي به دليل مشكلات اقتصادي در ابتداي آزادي و گاهي به دليل مشكلات مادري كه تازه بعد از گذشت پنج سال از تولد فرزندش، وظايف خود را برعهده مي گرفت. هماهنگي با همه اين ها ساده نبود. علاوه بر اين مشكلات، كوله باري از پرسش را نيز بر دوش مي كشيدم. با شروع هر نوشتني، در آغاز راه آن قدر متاثر مي شدم كه ساعت ها مي گريستم. گريه، گاه در درونم حبس مي شد؛ چرا كه اوايل حتا فضاي خصوصي هم نداشتم تا دقيقه یي راحت و آسوده باشم. نمي توانستم باور بکنم كه در عرض پنج سال بر من چه گذشته است. در نتيجه در احساسي پر از كينه نسبت به خود، هم هويتي هاي سابقم و نيز جامعه یي كه در آن زندگي مي كردم دست و پا مي¬زدم. سعي مي¬كردم گذشته را فراموش كنم، ولي مگر ممكن بود؟
در زمستان سال 2002 گروه «جشنواره سينماي در تبعيد» از كشور سوئد به آلمان آمدند تا از زندانيان سياسي تبعيدي كه مايل به گفت¬و¬گو هستند، فيلم¬برداري كنند. بعد از هفت الي هشت ساعت گفت¬وگو، احساس كردم کمي آرامش يافته¬ام. آن¬ها مرا تشويق به نگارش خاطراتم كردند. حس كردم از آن كينه فاصله گرفته¬ام و مي¬توانم خاطراتم را جمع¬بندي كنم. اگرچه بسياري از خاطرات و هم¬چنين اثرات تخريبي دوران زندان، هم¬كاران تشكيلاتي¬ام در سازمان و مشكلات بعد از زندان را به فراموشي سپرده¬ام، و يا در ذهنم کم¬رنگ شده¬اند.
من در آن¬چه نوشته¬ام فقط مي¬خواهم بگويم، به عنوان يك زن نخست در نقطه¬یي از جهان کنوني يعني در ايران، سپس در بوليوي و اکنون در آلمان، ابتدا به عنوان يك فرد سياسي با تجربه¬ي زندان¬هاي جمهوري اسلامي، و بعد به عنوان يك مادر چگونه ناچار بودم و هستم كوله¬بار تنهايي را با همه¬ي سختي¬هايش در پيچ و خم¬ها و ناملايمات زندگي، آن هم در شرايط مختلف اجتماعي ـ فرهنگي كشورهاي گوناگون بر دوش بكشم. قصدم از تاكيد بر زن بودنم، نه جلب حمايت و ترحم است كه از آن به شدت گريزانم، بلكه نشان دادن تفاوت اساسي شرايط مردان و زنان در عرصه¬هاي متفاوت زندگي سياسي و نيز در مناسبات گوناگون درون جامعه است؛ و نيز به تصويركشاندن ويژگي هاي مناسبات اجتماعي و چهره كريه قوانين و مقررات ارتجاعي حاكم بر جامعه؛ و اين كه كسب هويت فردي، حفظ و پاسداري آن از سوي يك زن و يك مادر چگونه گاهي او را وامي دارد كه از كوره راه هاي سخت و طولاني عبور كند؛ كوره راه هایی سخت كه مي¬تواند خطر بازگشت به هويت جمعي و فرهنگ مسلط در جامعه را مقابل او قرار دهد و یا او را به انزوا بکشاند.
به اين ترتيب هدف از نوشتن، فقط بيان واقعيات زندگي شخصي خود و تجربياتم است. سعي كرده ام كه از تحليل سياسي و تئوريك، و از در غلتيدن به تئوري هاي عام و كلي گويي اجتناب كنم. چراكه بسياري از افراد به ويژه روشن فكران، تئوري بسيار خوانده اند ولي چه سود که برخي، از بهره گيري آن¬ها در زندگي روزمره خود دريغ مي ورزند و كوچك ترين تاثيري از آن ها نمي گيرند. كتاب مي خوانيم، فيلم تماشا مي كنيم، به تئاتر مي رويم و در حالي كه به تنهايي و يا با همسر و دوستي به تماشاي آن مي پردازيم يك لحظه به خود نمي انديشيم كه من در كجاي نمايش ها، كتاب¬ها و يا در تئوري هاي جامد قرار دارم.

نشان دادن بخشي از چهره فرهنگ سياسي جامعه ايران از ديگر اهداف من بوده است. فرهنگ سياسي، بخشي از فرهنگ جامعه است. فرهنگ سیاسی ما هم، اگرچه به ظاهر متفاوت از فرهنگ حاکم و جمهوري اسلامي، ولي در عمل بازتوليد همان فرهنگ حاکم است. هدفم نشان دادن نبود فرهنگ گفت¬وگو در جامعه و تاثيرات مخرب آن بود که قطعا در تشکيلات و در زندان نيز بازتاب يافته بود. در نبود اين فرهنگ است که «فرهنگ انگ زني» رشد می یابد و ترويج می شود، و به وسيله آن کوشش مي شود تا فرد به تسليم وادار شود. به این ترتیب قدرت تعمق، تصميم گيري و ابتكار عمل شخصي از وي گرفته شود.
درباره ي عمل كرد فاشيستي جمهوري اسلامي چه در جامعه و چه در زندان، طي ساليان طولاني به كرات گفته و نوشته شده است و خواهد شد. حكومتي كه محور اصلي عمل کردش، نابودي هرگونه راه تکامل و امحاي انسان، تخريب، سقوط و به نابودي كشاندن فرهنگ، ايجاد كينه و به تنگنا رساندن فرد، ترويج آدم كشي در جامعه و صدور آن به ديگر کشورهاست، اهدافش جز از طريق نابودي شرايط مناسب اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ايجاد فرهنگ كاذب و دروغيني به¬نام ايجاد «بهشت برين» ميسر نمي شود. در نتيجه مي تواند چنين شعار دهد كه: «هركس با ما نيست عليه ماست.» البته اين شعار در ميان برخي از ما زندانيان و تشکيلات سياسي نيز رايج بود. به همین دلیل بخش اعظمي از سخنان من با دوستان هم رزم و هم بندم در زندان و هم تشكيلاتي هايم است. يعني كساني كه مي¬خواستيم دست در دست هم نخست با پيش برد تاكتيك هاي انقلابي مرحله به مرحله، با استراتژي استقرار انقلاب دمكراتيك، سوسياليسم را در جامعه ايران بر قرار کنیم. ما حاملين و پيش قراولان بخشي از جنبش چپ ايران بوديم (شايد بعضا هنوز هم باشند). من كه با تمامي اميد، آرزو، احساس هم هويتي و اين هماني ام، تا جايي كه همه امكانات مادي و معنوي¬ام اجازه مي¬داد، در يك كلام زندگي ام را قرباني كردم تا درس¬ها بياموزم، لازم مي دانم به آن ها انتقاد کنم. هنگامي كه فردي از سوي دشمن مورد شكنجه هاي جسمي و آزارهاي روحي و رواني دردناك و گاهي غير قابل تحمل قرار مي¬گيرد تنها يك نكته به او آرامش عميق مي¬بخشد: او، دشمن من است، من، دشمن او.
اگرچه جمهوري اسلامي با استفاده از تاكتيك¬ها و نيز ابزارهاي شكنجه قرون وسطايي كه به كار مي¬بندد، اثرات مخربي به¬بار مي¬آورد، اما او، دشمن من است. اما هنگامي که همان روش¬ها از سوي دوست روا مي¬شود، چه؟! يعني از سوی كسي كه مي¬بايستي نقطه اتكاء و هم¬ياري من و ما تلقي شود. در آن صورت آدمي قدرت تحمل صد چنداني نياز دارد. در زندان، برخي از ما، اكثرا از دو سوي مورد شكنجه رواني قرار مي¬گرفتيم: هم از سوي دشمن قرون وسطايي، و هم از سوي برخي از دوستان تشكيلاتي يا غير تشكيلاتي. در چنين فشار دو سويه¬یي، برخي از زندانيان دست به خودكشي مي زدند و يا در وضعيت روحي نامتعادلي قرار مي گرفتند.
يکي ديگر از اهدافي که مرا به نگارش خاطراتم سوق داد، تصورات من و بسياري از آدم ها درباره مبارزين انقلابي است. بسياري از آدم ها تصوري که هميشه از زنداني و يا افراد سياسي دارند، اين است که آن ها را افرادي ماورای ديگر انسان ها مي پندارند. يعني آن ها را داراي قدرت¬هاي جسمي فوق انساني(شايد گاهي چنين باشد)، بدون خطا، نيز فاقد احساسات طبيعي انساني چون درد، اشک، کينه، نفرت، خنده، شادي، عشق و دوست داشتن مي پندارند. به طور کلي گويا او يک ماشين قوي بدون نيازهاي انساني و خطاهاي انساني است. چنين نگاهي به فرد زنداني تصوري کاملا مطلق نسبت به مبارزان انقلابي و سياسي است. اميدوارم در روشن كردن بخشي از تاريخ كشورم، سهمي هر چند ناچيز داشته باشم.

آخرين كلام آن كه: نوشتن خاطرات را از تاريخ 18 ژانويه سال 2003 آغاز كردم. در نتيجه مي بايست به سرعت كارم را انجام مي دادم. روزانه بين 16ـ12 ساعت مي نوشتم. باورم نمي شد که تحمل اين همه تمركز ذهن را دارم. از زماني كه به آلمان آمده بودم، اين گونه با تمركز كار نكرده بودم. گاهي از شدت غم و اندوه دلم مي خواست پسرم در خانه نباشد تا بتوانم احساسات تحريك شده ام را بروز دهم. اغلب اين فرصت براي من نبود. كاري را شروع كرده بودم و مي بايست هرچه سريع تر به پايان مي رساندم. بسياري از لحظات برايم سخت و دردناك بودند.
پسرم اكنون يك نوجوان 17 ساله است و بسياري از مسائل را بهتر از گذشته درك مي کند. او گاه سئوال مي كند: مگر در گذشته ات چه موضوعي اتفاق افتاده كه هنوز تو را آزار مي دهد؟ دلش مي¬خواست نوشته ام را بخواند. مدام امروز و فردا كرده ام. واقعيت اين است كه آرزو مي¬كنم او در آينده هم كتابم را نخواند! و يا اگر خواند، احساسم را در مورد خودش كاملا درك كند. از صميم قلب آرزو مي كنم كه قلب او ظرفيت پذيرش نظرات و احساسم را درباره مادر شدنم داشته باشد و آسيب روحي بيش تري نبيند. من براي خوش بختي او از تمامي نيروهاي مادي و معنوي خود تا آن¬جا كه در حد توانايي ام بود استفاده کرده ام. آرزو مي كنم با افكار منطقي و قلب مهرباني كه دارد مرا ببخشد.
به هر حال نوشتن خاطراتم تا نيمه ماه مارس ادامه يافت. تلاش كردم تا از اسامي واقعي اشخاص در زندان و خارج از زندان استفاده نكنم مگر يك نفر كه به دليل انتشار كتابش از اسم واقعي او استفاده كرده ام.
مريم نوري