Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

چگونه جهانی دیگر ممکن است؟ / برگردان ناهید جعفرپور

جنبش منتقد جهانی سازی نئولیبرالی مبارزات خویش را بر محور چهار اصل اساسی سازماندهی نموده است.
1. عدالت اجتماعی
2. بهره برداری موثرو سودمند از ذخایر جهان
3. پایداری اقتصادی
4. دمکراسی

عدالت اجتماعی در دل خود سه مشخصه مهم را نهفته است:
1. برابری
2. همبستگی
3. آزادی
عدالت اجتماعی به این مفهوم است که تمامی انسانهای کره خاکی باید از تمامی ذخایر و ثروت های طبیعی بهره ور شوند بطوری که انسانها در سایه این نعمات همگانی بتوانند آنطوری که می خواهند راحت زندگی کنند.
بهره برداری سودمند و موثر باعث میشود که ذخایر طبیعی و ثروت های اجتماعی حفظ گردند . از این رو بهره وری یک جانبه و استثمارگرانه از ذخایر طبیعی و منابع ثروت های اجتماعی برای منافع اقلیتی از انسانها، باعث گسترش فقر و از بین رفتن حقوق انسانی شهروندان جهان خواهد شد..

پایداری اقتصادی کمک می کند که ثروت های اجتماعی و تمامی ارزش ها و اشکال زندگی مرفه در دسترس تمامی نسل های کره خاکی قرار بگیرد وبرای آیندگان حفظ گردد . در سایه این پایداری اقتصادی، آموزش، بهداشت، محیط زیست سالم و...... برای همگان فراهم خواهد شد.

مرکزی ترین خواست جنبش منتقد جهانی سازی نئولیبرالی برقراری دمکراسی پایه ای است. دمکراسی که در مقابل دیکتاتوری بازار های مالی قدعلم می نماید. دمکراسی مورد قبول جنبش اجتماعی بدیل جهانی سازی بر پایه اشکال رادیکالی چون حق تعیین سرنوشت و خود گردانی و خودسازمانیابی نهفته است.

حال سیستم سرمایه داری تا آنجائی که امکان داشته و دارد این اصول را پایمال و منافع عموم را خدجه دار نموده است. زیرا که بنیان های اعتقادی سیستم سرمایه داری بر محور رقابت آزاد و دغل بازی و استثمار و غارت ذخایر طبیعی و دسترنج نیروی کار مزدبگیران بنا شده است.
سرمایه داری در سر راه خود همبستگی را منهدم نموده و آزادی را در هاله ای از دروغ و تزویر محصور می نماید و برای رسیدن به منافع بیشتر و تقسیم غیر عادلانه ثروت های طبیعی به نفع ثروتمندان تلاش می کند. آزادی برای این سیستم، آزادی در از بین بردن حصار ها و موانع پیش پای سرمایه وشریان های مالی و جابجائی سرمایه است.

سیستم سرمایه داری در واقع تقسیم غیرعادلانه و سیستماتیک ذخایر مالی و طبیعی را باعث شده و با نام "دفاع از ملت ها" بخش مهمی از این ذخایر را بنابودی کشانده است و شریان های اقتصادی زندگی انسانها را در اختیار کنسرن های بزرگ قرار داده و بدنبال آن قدرت سیاسی و اقتصادی هم در دست های دولت ها و کنسرن ها قرار گرفته است. این سیستم کور تا بدان جائی پیش می رود که در اثر سیستم منهدم کننده اش محیط زیست و زندگی بر روی کره خاکی دچار تهدیدی جدی می گردد.

مسلما جنبش کنونی دچار ضعفی بزرگ است. بدین صورت که تا کنون موفق نشده است در مقابل این واقعیت ها بطور کافی قد علم کند و تنها به نقد و انتقاد نئولیبرالیسم پرداخته و خود را بر روی خواست های مشخصی متمرکز کرده است. البته تمرکز بر روی خواست های مشخص باعث شده تا جنبشی عظیم در سطح جهان شکل گیرد و چون سیل براه افتد. اما اکنون دیگر این جنبش بعد از اتفاقات و بحث های فراوان سالهای گذشته از پختگی لازم برخوردار است که بتواند در باره بدیل های سرمایه داری بحث و گفتگو و چاره اندیشی نماید.

یکی از دلایل مهمی که چرا چاره اندیشی در باره بدیل های سرمایه داری چنین محتاطانه پیش می رود این است که تحت نام سوسیالیسم شکست هائی در جهان رخ داده است . بدین مفهوم که بعد از فرو پاشی جماهیر شوروی بحث در باره سوسیالیسم و چاره جوئی در باره بدیل های مدرن سرمایه داری دچار وقفه و گاها زیر سرپوش قرار گرفت.

اما امروز بعد از بحث های فراوان و گسترده و پخته در جهان دیگر آشکار و مسلم گشته است که تنها بدیل سرمایه داری سوسیالیسم است. مارکس اعتقاد داشت که سوسیالیسم پروسه خودآگاهی و خودبرابری است. هال دراپر مارکسیست آمریکائی این ایده مارکس را سوسیالیسم از پائین و سوسیالیسم پایه ای می نامد. چیزی که با سوسیالیسم های از بالای تا کنونی و استالینیسم و سوسیال دمکراسی کاملا متفاوت است.
مارکس ایده دگرگونی و تغییرشکل سوسیالیستی را " انقلاب بر علیه دولت ها" می نامد.

حال این سئوال باقی می ماند که آیا این تصور از سوسیالیسم می تواند بطوری رادیکال با آنچیزی که در شوروی و بلوک شرق تحت نام سوسیالیسم اتفاق افتاد مرزبندی کند. این مرزبندی مسلما چین و کره شمالی و کوبا را هم شامل می شود.

اولا اینکه سوسیالیسم به مفهوم گسترش رادیکال دمکراسی است. به این مفهوم که پروسه اقتصادی از همان بنیان های دمکراسی برخوردار است و زندگی سیاسی به مفهوم رفتن به عمق دمکراسی است. دمکراسی که از طریق تنها انتخابات و رای برقرار میشود همواره قابل خریداری است و بین دو قشر در حرکت است. قشری که پول دارد همواره موفق است. صاحبان کنسرن های ثروتمند مالی از این طریق سیاستمداران را تعیین می کنندو با قدرت پول تمامی حقوق انتخاب کردن و انتخاب شدن را در اختیار خویش قرار می دهند.
در حالیکه دمکراسی پایه ای از سوی همان کسانی به اجرا در می آید که خود قربانی این سیستم و شرایط موجود هستند. به زبانی ساده تردر این نوع دمکراسی سازماندهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه توسط سازندگان آن اجتماع و تشکیل دولتی از سوی همان سازندگان جامعه یعنی مزدبگیران زن و مرد از طریق شورا های محلی منطقه ای و کشوری و سازماندهی مستقل اجتماعی صورت می گیرد.

برای اینکه یک چنین دمکراسی عمل کند همه احتیاج به آزادی از برخورداری از اطلاعات و امکانات را دارند و باید همگان در بحث های علنی و عمومی شرکت داشته باشند. خوشبختانه تکنوژی مدرن این امر را بسیار ساده نموده است. از سوی دیگر متاسفانه در حال حاضر افکار عمومی جهان توسط رسانه های وابسته به کنسرن های سرمایه داری تحت کنترل و حکومت قرار دارند.

از جنبه اقتصادی برای این دمکراسی اجتماعی شدن ابزار تولید و هم چنین برای رابطه متقابل بین بدنه جامعه، احتیاج به ساختاری جدا از آنچه که حکومت می کند داریم که مسلما به این پروسه یک سیستم دمکراتیک برنامه ریزی و نقشه کشی برای تصمیمات محلی و منطقه ای در باره تقسیم ذخایر وابسته است و بالاخره تقسیم درآمد ها تا آنجائی که امکان دارد باید بر مبنای " در نظر گرفتن توانائی های فردی و علائق و خواسته ها و نیاز های هر انسانی" باشد. ذخایر معدنی و کارخانجات طبیعتا جزء ثروت های اجتماعی می باشند. اما نیروی کار کارگران از این قاعده برخوردار نیست. به این مفهوم که هر انسانی آزاد است شغل خویش را خود انتخاب کند و هر زمان که تشخیص داد آنرا تغییر دهد " آزادی فردی در انتخاب شغل" . البته سرمایه داری همواره این وعده ها را در حرف داده است ولی در عمل هیچگاه به آن عمل نکرده است.

به اعتقاد من تمامی ارزش هائی که جنبش بدیل جهانی سازی برای یک جامعه سوسیالیسم از آن نام می برد و برای آن مبارزه می کند واقعی و درست است. کسانی که کنترل بر ابزارتولید را با هم در دست می گیرند هیچگاه اجازه نخواهند داد که حقوقشان پایمال شود و در سوسیالیسم پایه ای از حقوق و آزادی برابر برخوردار خواهند بود و دیگر اجبار نخواهند داشت تحت شرایط استثماربار، خود را به پای سرمایه داری بیافکنند و دیگر هرگز شریان های زندگی و کار آنها به سیستم سرمایه داری وابسته نخواهد بود. سیستمی که هر روز بیش از روز قبل با سوء استفاده و کشتار و گذشتن از توانائی ها و از بین بردن شانس بهتر برای زندگی بهتر انسانها به تولد بازار های مالی بیشتر، کمک کرده و می نماید.

اگر تمامی این انسانها خود بر زندگی خود و اجتماعشان حکومت کنند مطمئنا همگی خواهند توانست بطوری یکسان از مزایای اجتماعی و ثروت های اجتماعی و عمومی بهره مند شوند..

سوسیالیسم بعنوان یک سیستم اقتصادی سیاسی به مفهوم شکلی پیشرفته از دمکراسی است. دمکراسی که سرمایه داری با آن هیچگونه همخوانی ندارد و هرگز سخنی از آن بمیان نمی آورد. دمکراسی که باعث می شود به بازار های مالی پایانی داده شود و بدین طریق برای اولین بار برای تمامی انسانها این امکان فراهم شود تا متحدا و مشترکا زندگی شرافتمندانه ای را به پیش برده و محیط زیستی قابل زندگی را دوباره از نو به وجود آوردند و در مقابل نابودی محیط زیست مبارزه و تلاش نمایند تا نسل های آینده هم بتوانند از نعمات زندگی در روی کره زمین بر خوردار باشند.


Alex Callinicos
Linksruck