Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

پروازی در کردستان / مهرنوش معظمی

ناگه در دل تابستان آوازی بگوشم رسید و آنچنان در دلم اثر کرد که دیگر برایم هیچ تحملی نماند . این آوا مرا با خود برد تا دوردست ها،تا شکوه قله های کردستان ،تا کنار خنده های گرم کودکان. گوش دادم و قلبم از صدا ها پر شد و در تاریکی خانه ذهنم چراغی برافروخته شد.




نگاه کردم و زایش عشق و مرگ را دیدم ، در خروش توده عظیم و فشرده مردم کردستان که در فقر ؛ تبعیض قومی ، فرهنگی ، زبان ، اقتصادی با ظلماتها جنگیده اند و لی از درگاه دولت اسلامی پناه نخواسته اند.سالها بر روی زمین خشک خونین خفته اند ولی سر بر بالین " ابریشمی " نظام نگذاشته اند. در تفکر و اعمال خود آزادی هویت خود را از دست نداده اندو از مسیر خار ج نشد ه اند.
ناگه در دل تابستان مهربانی را احساش کردم که در کمین سکوت سحرگاه من نشسته بود با لبخندی گرم از شفق آکنده توفان در کردستان، از آگاهی خلق کرد، از چکه های خون شوان سید قادر ها، از بازار خالی شهر، از کر کر ه های که در روز 16مرداد پایین آمدند، از تلخی ها و ناکامیهای تاریخ؛ از سینه پر ز خشم پدر و مادر ها.... و از شکنجه و اعدام
ناگه فکر من باز شد ؛ چون آن صبح بعد از یک رگبار تند ، قوس و قز ح
در میان احساسم .... ولی باید به خودم یاری دهم و خود را و وضعیت خودم را بشناسم . قدرت تشخیص پیدا کنم یک مهدی بیاید ، از قرآن و یا از زندانهای مرفه دولتی و این بشارت ها می گویند که بوی بهبود اوضاع ایران می آید.این روشنفکران که در سالهای اخیر وجدان خود را از دست داده اند، با خیال خوش می خواهند در رویای من با قلم موی ساخته شده از موهای ولایت فقیه تابلوی از آزادی بکشند .شریک جرم های دولت با چوبه دار پسر همسایه و سنگسار زن دایی برای جهانیان سخن می گویند که اسلام منطبق با دمو کراسی است .که عایشه صلح با اذان در آمریکا والس خواهد رقصید که گم گشته در ضلالت حکم اعدام جوان ها را به امضای بوش هم برساند!
ناگه این اندیشه مرا دربر می گیرد که این آدمیان در جامه غلامی دولت چه دشنه ای برای جگر خونین ملت برنده کرده اند.در رژیمی که از نظر دیدگاه حقوقی ، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار عقب مانده است و بدیهی ترین و عادی ترین حقوق انسانی مردم را پایمال می کند،صحبت از بوروکراسی است ،نه دموکراسی.... از کینه و تحقیر به این مردم رنجیده ، از ذخیره شدن ثروت در جیب های سوداگران از خموشی روشنفکران که ملا شاشش نگیرد!
آری پرندگان کردستان در قفس اسیرند ، ولی سزای آنها اسارت نیست . دولت گوشتخوار آنها را خواهد بلعید .ولی در همه سرزمین ایران پرنده ها در بی هوایی آسمان تیره پشت پنجره ها سر به شیشه های شکسته می زنند . آنها را از بند پوچی آزاد سازیم . پرنده هر لحظه می تواند که پرواز کند و حماسه سازد. هر پرنده ای خود یک
قهرمان است به مهدی ها محتاج نیست .

استکهلم

12 آگوست 2005