Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

شانزدهمين کنفرانس بنياد پژوهشهاي زنان ايران / گزارش: پروين کوه گيلاني*

اين كنفرانس هر چند به دليل مشكلات فراواني كه در جريان تدارک آن در ماههاي آخر پيش آمد با نواقص جدی روبرو بود، اما توانست كار خود را به پايان برساند. در پايان اين گزارش به گوشه اي از اختلافات و نظرهاي موافق و مخالف خواهم پرداخت.



شانزدهمين كنفرانس بنياد پژوهشهاي زنان ايران امسال از 8 تا 10 جولاي 2005 (17 تا 19 تير 1384) در محل Austria Center در وين ــ اتريش برگزار شد.
محور کنفرانس جايگاه زن ايراني در بيست و پنج سال گذشته بود که در سخنرانيهايي با موضوع هاي:
"زن در عرصه مديريت"، " استثمار جنسيتي ــ فقر و فحشا"، " براي زنان ايراني غير ممکني وجود ندارد"، "تاثير انقلاب بر دستاوردهاي زنان ايراني"، "شکل گيري آگاهي جنسيتي در بين زنان ايراني پس از انقلاب ۱٣٥٧"، "استثمار جنسيتي و توسعه"، "زيبا، روايتي ديگر"، "عدالت، نه تنها براي مادرم "قرار بود بازتاب يابد.
اعضای شرکت کننده عبارت بودند از :
شهرزاد ارشدی، شمس السادات زاهدی، اديت شلافر، شهين عليائی زند، هاله قريشی، نجمه موسوی، مهشيد افتخار جوادی، آناهيتا شعاعيان، پويا ناصری، زهره جويا، گروه رقص خورشيد خانوم، گروه ارکستر زنان اتريش، اردوان طاهری، تها عابديان، مهرداد پاکزاد، ايما زاده، رقيه گالوفسکی، ليدا مشايخی، بدری خادمی

اين كنفرانس هر چند به دليل مشكلات فراواني كه در جريان تدارک آن در ماههاي آخر پيش آمد با نواقص جدی روبرو بود، اما توانست كار خود را به پايان برساند. در پايان اين گزارش به گوشه اي از اختلافات و نظرهاي موافق و مخالف خواهم پرداخت.

روز جمعه 8 جولاي كنفرانس با پيام كميته محلي برگزاري که خانم فيروزه مشرفي آن را خواند، آغاز شد. پيام به مشكلاتي كه کميته برگزاری طي يك سال گذشته با آن روبرو بود اشاراتی داشت و در نهايت آن را ناشي از اختلاف سليقه براي انجام كار دانست..
اولين سخنران خانم اديت شلافر Dr. Edit Shahlaffer از اتريش بود. خانم دكتر شلافر نويسنده و متخصص علوم اجتماعي سالها مديريت مركز تحقيقات Ludwing Boltzmann Institute در امور سياسي و روابط اجتماعي را عهده دار بوده است. موضوع سخنراني او مسايل مشترك و استراتژي هاي رو به پيش بود. اديت شلافر در تحقيقات زيادي كه راجع به زنان در سياست بين المللي دارد به اين نتيجه رسيد كه بزرگترين مانع براي پيشرفت زنان سدي است كه خودشان براي خود ميسازند. سه سال پيش خانم شلافر جنبش جهاني "زنان بدون مرز" كه سازماني بين المللي جهت پشتيباني از زنان و طرح مسائل زنان در سطح جهاني است را پايه گذاري كرد.
دکتر شلافر در بخشي از سخنانش گفت: . . . در ايران و در سراسر خاورميانه تغييرات هيجان انگيزي در جريان است. مجموعه اي از زنان پر انرژي، موثر، تحصيل كرده و مرتبط با هم دارند به عنوان نيروي مثبت تجدد سر برميآورند. زنان منطقه، از مديران مسئول گرفته تا پرفسورها، وزيران و پزشكان به حركت درآمده اند.
حمايت از اين زنان تنها يك ضرورت نيست، بلكه اهميت اقتصادي و امنيتي دارد. به قول نيكلاس استران، رئيس سابق اقتصاد بانك جهاني، وقتی زنها در امور"آموزش، بهداشت، ظرفيت توليد، اعتبار مالي و مديريت امور وارد عرصه شوند عملكرد بهتر و بالاتري پيدا ميكند." به واقع معيارهاي پيشرفت زنان، يعني سواد و کاهش نرخ توالد،‌ مدتهاست كه شاخصهاي سلامت يك كشور هم بوده اند.
. . . ما زنها در همه ي مراحل با مانع مواجهيم و به شيوه هاي زيركانه از ورود به صحنه محروم ميشويم. كمتر حقوق ميگيريم، شانس كمتري در ارتقاء شغلي داريم، در مشاغلمان كمتر به حساب ميآييم و بيشتر در معرض بيكارسازي هستيم.
. . . در كشور شما جوانان درصد مهمي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند و بايد براي چالش هاي آينده آماده شوند. اولويت را بايد به جوانان داد و آنان را به عنوان عوامل استراتژيك در توسعه ي كشور و استحكام دمكراتيك آن در نظر گرفت. در عين حال جوانان بايد براي احتراز از بازتوليد انتظارات جا افتاده و سنتي مدلهاي متفاوتي از زنان را پيش رو داشته باشند.

سنت هر ساله اين کنفرانس، اعلام زن برگزيده سال است. زن برگزيده امسال بنياد پژوهشهاي زنان، خانم بدري خادمي بود.
ياسمين درويش کار معرفي زن برگزيده را برعهده داشت.
بدري خادمي در 22 اسفند 1309 در شهر شاهرود متولد شد، بعد از گرفتن ديپلم وارد مدرسه پرستاري شد، در سن 25 سالگي به تحصيل خود در دانشگاه تهران در رشته فيزيك و رياضي ادامه داد. خانم خادمي در دانشگاه بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، تحقيقات خود را روي راديو اكتيو محيط زيست متمركز نمود و به عنوان اولين زن در اين رشته كارهاي صحرايي را شروع كرد و در نتيجه موفق به شناسايي يك منطقه راديو اكتيو در رامسر شد كه مقالات و اسناد آن در مجله هاي علمي آن زمان چاپ شد. بعد ‌از شناسايي اين منطقه رامسر تبديل به يك منطقه تحقيقات بين المللي شد. خانم خادمي دكتراي خود را در همين زمينه د‌ريافت کرد.
خانم خادمي در سال 1983 به اتريش مهاجرت كرد و در مركز تحقيقات مشغول به كار شد. او در كنار كار علمي به عنوان يك كوهنورد حرفه اي نيز در ايران شناخته شده بود و در سال 1335 به عنوان اولين زن ايراني كوهنورد به قله هاي علم كوه و كوههاي اطرافش صعود كرد.
دكتر خادمي بعد از سه سال اقامت در اتريش به آمريكا رفت و در دانشكده پزشكي دانشگاه نيويورك به عنوان محقق متخصص Professional Researcher به تحقيق در مورد آلودگي ساختمانها به گاز Radon ادامه داد. سپس به وين برگشت و در دانشگاه وين به عنوان محقق مشغول به كار شد. او در سن 65 سالگي بازنشسته شد.

پايان بخش روز اول كنفرانس، نمايش دو فيلم از ناهيد پرشون به نام فحشا زير حجاب و اتوپيا از مسلم منصوري بود كه مورد استقبال حاضران قرار گرفت.

روز شنبه کنفرانس با پيام گلناز امين مسئول بنياد پژوهشهاي زنان ادامه يافت.
گلناز در آغاز از كميته وين و كساني كه در برگزاري كنفرانس امسال همكاري كردند قدرداني كرد.
او در گوشه هايي از سخنراني اش گفت: زن ايراني در آستانه فصل تازه اي قرار گرفته است. احساس ميكنم كه حالا حقوق خود را بهتر از پيش ميشناسيم. به استقلال خود بيشتر فكر ميكنيم و نميخواهيم آن را از دست بدهيم. آگاه شديم كه براي به دست آوردن حقوق و پاسداري از استقلالمان دست در دست هم مبارزه كنيم. اما احساس ميكنم كه هنوز راه و روش مبارزه دسته جمعي را پيدا نكرده ايم. آنچنان كه بايد و شايد به تنوع و چندگانگي فكر و سليقه كه در جنبش ما وجود دارد احترام لازم را نميگذاريم. برخي صداها را نميشنويم. اين كه اين صدا ــ اگرچه مخالف با صداي ما ــ نبايد خاموش شود و بايد انعكاس پيدا كند، دغدغه ما نيست. به دنبال راه حل همگاني نيستيم. به جاي راه حل راه حذف را انتخاب ميكنيم. در جريان تدارك اين كنفرانس نحوه برخورد با موضوع اجرا و يا عدم اجراي برنامه زهرا كاظمي ــ كه جان خود را براي آگاه كردن ما از واقعيتهاي جامعه ي ايران در زندان اوين گذاشت ــ نكته اوج روشنش بود. برايم آشكار شد كه هنوز در كار دسته جمعي داوطلبانه و دمكراتيك جا نيفتاده ايم. متوجه نيستيم كه اولين شرط كار جمعي توجه به منافع جمع است. اگر بخواهيم منافع فردي، سليقه فردي و عقيده فردي را به جمع تحميل كنيم، جمع را دچار آشفتگي و اختلال ميكنيم و دست انداز در مسير حركت جمعي به وجود ميآوريم. توجه نداريم كه شرط اول كار دسته جمعي فاش گويي و شكيبايي است. اين شكيبايي از اصول دمكراسي است. دمكراسي كه هدفش همزيستي گرايشهاي مختلف و تعميم حقوق اقليت است و ما زنان كه هميشه در اقليت قرار گرفتيم و هميشه به بهانه راي اكثريت حق مان پايمال شده است بيش از همه بايد به دنبال راهها و روشهايي باشيم كه بتوانيم در كنار هم با محبت، دوستي و شکيبايي كار كنيم و به تفاوت نظرها و ديدگاهها احترام بگذاريم و صدايي را خاموش نكنيم. خلاف اين، كار دسته جمعي را غيردمكراتيك و غير دوستانه و خالي از لطف ميكند و رفتارهاي نادرست و خشن را به همراه ميآورد. فراموش نكنيم كه خشونت شكل ساده شكنجه است. يكي ديگر از اصول كار دسته جمعي پايبندي به اصول و ضوابط است. ما اصول و ضوابط روشن و تدوين شده اي داريم كه در نظام نامه بنياد آمده. اين ضوابط از دل سالها تجربه به وجود آمده است. تجربه به ما نشان داده كه هر وقت ضوابط را زير پا گذاشته ايم دچار آشفتگي و بحران شده ايم. نميتوانم بگويم كه اگر ضوابط كار و اصول دمكراسي را رعايت كنيم ديگر دچار بحران نميشويم. روشن است كه هر تجربه اي مسائل و مشكلات خاص خودش را دارد. بعضي مواقع كار را بسيار دشوار ميسازد و از طرف ديگر هميشه هم امكان اشتباه وجود دارد. ولي به نظر من مهم آن است كه اشتباه را تشخيص بدهيم و به دنبال درست كردن آن باشيم. اگر اشتباه از طرف خودمان سر زده باشد چه بهتر به روشني اشتباهاتمان را با يارانمان در ميان بگذاريم و هر چه زودتر آن را برطرف كنيم. اگر فكر كنيم كه هيچ ايرادي نداريم، اگر نتوانيم به خود نگاه كنيم و كمبودها و اشكالات خودمان را درك كنيم، چگونه ميتوانيم پيشرفت كنيم و موقعيت زن در اجتماع را بهبود بخشيم! جنبش زنان بايد بتواند مسئوليت اشتباهاتي كه خود مرتكب ميشود را به گردن بگيرد. در غير اين صورت نخواهد توانست از اين فصل تازه كه در آستانه آن قرار گرفته است سربلند بيرون آيد و به طرف آزادي و رهايي گامهاي بلندتري بردارد. هر كلمه، هر كاري كه ميكنيم و هر قدمي كه برميداريم نه تنها در شكل و محتواي حركت امروزمان تاثير ميگذارد كه در تاريخچه جنبش زنان ايراني باقي ميماند.

پس از سخنان خانم امين، نوبت به سخنران اول روز دوم رسيد.
خانم هاله قريشي از هلند استاد مديريت ميان فرهنگي در بخش فرهنگ، سازماندهي و مديريت در دانشگاه آزاد آمستردام در هلند است. او در سال 1988 فوق ليسانس خود را در رشته مردم شناسي فرهنگي از دانشگاه آزاد آمستردام دريافت كرد و در سال 2001 موفق به اخذ دكترا شد.
كتاب "راههاي بقا، چالشهاي پيش روی زنان ايراني تبعيدي در هلند و آمريكا"رساله دكتراي او در سال 2002 در آمريكا توسط انتشارات نوا چاپ شده است.
هاله قريشي هم چنين مقالات متعددي در زمينه هويت در مهاجرت و جنبش زنان در ايران منتشر كرده است و در مطبوعات هلند نيز مقالاتي در زمينه هاي فوق به چاپ رسانده و براي بحث وگفت وگو بارها به راديو و تلويزيون هلند دعوت شده است.
هاله قريشي در حال حاضر استاد دانشگاه در رشته تفاوت ها و هم پيوندی در مهاجرت است. دكتر قريشي در گوشه اي از سخنانش اشاره كرد:
زنان ما چه در ايران و چه در مهاجرت نشان دادند كه هيچ چيز مانع راهشان نيست. سئوالي كه مطرح است اين است که چه فرقي بين زنان ايراني مهاجر و زنان مهاجر ديگر است؟ جواب من همانا تجربه انقلاب ايران است. تجربه انقلاب باعث شد که زنان ما به حق و حقوق اجتماعيشان واقف شوند و سالها طول كشيد كه اين آگاهي متبلور شد.
انقلاب با ما چه كرد؟ شركت در انقلاب ، اولين سال پس از انقلاب و فضاي باز سياسي و سياسي شدن زندگي، ما زنان را دگرگون كرد. زندگي در آن زمان كاملا سياسي بود و سياست تاثير زيادي بر هويت ما داشت. زناني كه پيش از انقلاب وارد اجتماع و بازار كار شده بودند پس از انقلاب با فضايی روبرو شدند که هيچ چيز غيرممکن نبود. در آن دوران تقريبا همه سنتها زير سئوال رفته بود. و اين مسئله حتی در مورد افراد مذهبي سياسي نيز صدق ميكرد. يكي از دگرگونيهاي آن دوران آزادي ارتباط اجتماعي با جنس مخالف بود. همانطور كه ميدانيد در اكثر سازمانهاي سياسي فعاليت مختلط بود. سياسي بودن در آن دوران تفاوت جنسي را تحت شعاع قرار داده بود. در آن دوران تعدادي از دختران به نقد تفاوت بين زن و مرد پرداخته و فرهنگ زن ستيز را به زير سئوال بردند. اگر چه فضاي صرفا سياسي آن دوران امكان طرح مسائل جنسي را تا حدودي محدود ميكرد، ولي اين تغييرات در دختران جوان شكل ميگرفت.
يكي ديگر از تغييرات دوران انقلاب شكست تابوهاي قدرت بود. از يك طرف جوانان آتوريته و قدرت پدر و مادر را در خانه به چالش كشيده بودند و از طرف ديگر سلطه بي چون و چراي صاحب نظران با تجربه و سالمند را در حيطه اجتماعي به زير سئوال بردند. شور انقلابي به اين جوانان مشروعيتي داد كه خود را فراتر از حيطه قدرت بزرگان خانواده و اجتماع قرار دهند. در اين دوران حركت و شور انقلابي، نخبه گرايي فكري را به شدت محكوم كرده و تنها تمثيل قدرت در آن دوران انقلابي بودن بود؛ يعني شهامت اين را داشتند كه سنتها و چارچوب هاي اجتماعي و سياسي را به مبارزه فرا خوانند. اين گسست و جدا شدن از نسل گذشته آزادي بسيار تعيين كننده اي بود. براي خيلي از زنان، دوران انقلاب نقش بسيار تعيين كننده اي در زندگي آينده آنان داشت، زيرا به آنان اجازه داد كه در تمام عرصه هاي اجتماعي شركت كرده و نظر خود را بدهند.
اين انقلاب در آن واحد زنان را قدرتمند و همچنين به بدترين شكل سركوب كرد. اين تضاد انقلاب ايران است كه به ميزان بسياري جهت دهنده حركات و انتخاب های ما در زندگي است. به همين دليل ويژگيهاي خاصی زنان فعال دوران انقلاب را ــ بخصوص آنهايي كه خارج از ايران زندگي ميكنند ــ با ديگران متمايز ميكند.
تجربه زنان خارج‌ از ايران چه خصوصياتي دارد؟
ــ اين زنان هيچ دستاوردي را بعيد نميدانند؛
ــ كوچكترين موقعيت اجتماعي براي آنها ارزشمند ولي كافي نيست؛
ــ براي آنها ته خط وجود ندارد؛
ــ زندگي مبارزه اي است براي رسيدن به هدف؛ اين هدف كه در دوران انقلاب آرمان انقلابي و آرمان شهري بود، اكنون واقع گرايانه شده. هدف ديگر تغيير كل جهان نيست، با اين حال سعي بر اين است كه دنياي اطراف را تا جاي ممكن تغيير داد.
تبلور اين آرمان گرايي نوين از طرفي در پشتكار بيکران زنان در پيشرفت فردي، و از طرفی ديگر شركت فعالانه آنها در سازمانهاي حقوق بشر، جنبش زنان مهاجر و پناهنده در كشور محل اقامت و يا دفاع از حقوق كودكان است.
به خاطر تجربه گذشته، اين زنان به كم راضي نيستند؛ يك خانه يا ماشين يا يك زندگي مرفه براي آنها كافي نيست. آنها كه عادت كردند ايده آلهاي بزرگ داشته باشند نميتوانند با خوشی شخصي راضي شوند.
بي عدالتي در دنيا اين زنان را مشغول ميدارد و خاطر عزيزاني كه در ايران از دست دادند و يا پشت سر گذاشته اند، آنها را تنها نميگذارد. آنها همواره در تلاشند تا پيش از هر چيز به خود ثابت كنند كه بيشترين استفاده را از هر موقعيتي ميكنند و زمان را هدر نميدهند. آنها در اين حركت خستگي ناپذيرند و مثل اين است كه با خود در مسابقه هستند.
ــ اين زنان به حقوق جنسيتي خود بسيار واقفند و براي دفاع از اين حقوق بيشترين تلاش را ميكنند و يكي از تبلورهاي اين مسئله درصد بالاي طلاق زنان ايران در خارج‌ از كشور است. مثلا در هلند تعداد زيادي از زنان ايراني با مردان غيرايراني رابطه دارند و با دوست خود بدون ازدواج زندگي ميكنند و اين نشان دهنده اين است كه سنتها چگونه زير سئوال رفته است.
ــ اين زنان به حقوق فردي خود بسيار واقفند و افرادي مستقل هستند كه به قدرت و توانايي خود اعتماد دارند. اعتماد به نفس اين زنان اغلب حتي بالاتر از زنان كشوري است كه در آن زندگي ميكنند. اينها كه انقلاب را تجربه كردند احساس ميكنند كه هيچ چيز نشدني نيست.

در ادامه برنامه مهشيد افتخار جوادي سخنران نسل دوم، پويا ناصري، را معرفی کرد.
موضوع سخنراني پويا، جايگاه زن ايراني در 25 سال گذشته در بازار كار بود. پويا ناصري مهندس عمران، طراح و مدير تبليغات شركت سراميك بهرنگ، همکار در گروه معماري برج دماوند، مشاور املاك جام جم (تنها مشاور زن)، همكار تحقيقاتي دانشگاه صنعتي شريف در پروژه هاي تاريخ مهندسي عمران در ايران و جايگاه زنان در مهندسي، موسس كارگاه ويتراي (نقاشي روي شيشه)، بازسازي، نوسازي و طراحي دكوراسيون داخلي هنرهاي تجسمي.
پويا در سخنرانی اش به درصد بالاي دانشجويان زن و عدم امكان كار براي آنها اشاره كرد. او آمار اشتغال زنان را در سال 1375، 1/12 درصد عنوان کرد که در سال 1384 به 24/14 درصد افزايش يافته و پيش بيني ميشود در سالهاي 1385 به 76/16 درصد برسد، كه نشان دهنده رشد مختصري است، اما كماكان قابل مقايسه با پيش از انقلاب نيست.
او همچنين دلايل حضور زنان در بازار كار را وضع معيشتي خانواده و خراب شدن وضع اقتصادي، ازدياد زنان تحصيل كرده و تمايل به استقلال فردي، بالا رفتن سن ازدواج در دهه اخير و افزايش طلاق و همچنين جنگ و كشته شدن بسياری از مردان در جنگ 8 ساله عنوان کرد. پويا گفت، اين دلايل زنان را وادار كرده كه مشاركت فعال تري در عرصه ي كار و اجتماع داشته باشند.

سخنران بعدي خانم شمس السادات زاهدي از ايران و موضوع سخنراني اش "زن در عرصه ي مديريت" بود. خانم زاهدي بحث خود را اين گونه آغاز كرد: ما بايد لنز دوربين هايمان را بازتر كنيم و مسائل را از دريچه ديد بازتري نگاه كنيم.
او مشكلات زنان را ناشي از يك روند جهاني ميدانست و اضافه كرد كه مسائل را بايد در ارتباط و با هم ديد يعنيSystem Approach يعني ما زماني اطلاعات درست تري داريم كه به واقعيت نزديك هستيم؛ كه سيستمي برخورد كنيم؛ يعني نگرش جهاني؛ يعني مشكلات زنان مشكلات جهاني است و مختص به ايران نيست و بايد لنزهاي دوربين مان را از روي ايران به جهان باز كنيم.
خانم زاهدي در ادامه سخنانش يك سري آمار ارائه داد از جمله: 36/72 درصد زنان شاغل در وزارت آموزش و پرورش، 6/16 درصد در وزارت بهداشت و 11 درصد در ساير وزارتخانه ها. و اين که زنان از تنوع شغلي برخوردار نيستند.
خانم زاهدی ادامه داد که مشکلات زنان را مشکل جهانی می بيند و مختص به ايران نيست. و اينکه ما بايد دايره ديده مان را وسيع تر کنيم و روی ايران متمرکز نکنيم. چون زنان در همه دنيا استثمار ميشوند نه فقط در ايران.
سخنان خانم زاهدي با اعتراضات بسياري مواجه شد و اعتراضات چنان بالا گرفت كه برگزاركنندگان مجبور به دادن تنفس شدند تا از شدت اعتراض بكاهند. اعتراض کنندگان هم به محتوای بحث و هم شيوه آن که خطابی و معلم و شاگردی بود معترض بودند و سخنان ايشان را در جهت حمايت از اقدامات جمهوری اسلامی خواندند.
بعد از سخنراني خانم زاهدي، استفان هاشمي پسر زنده ياد زهرا كاظمي پشت ميكروفن رفت و با اعتراض به كميته محلي براي انتخاب سخنران اضافه كرد، افرادی مثل اين سخنران كمك به حكومتي ميكنند كه باعث قتل مادر او و همچنين زندانيان سياسي ديگر ميشوند.

سخنران بعدي خانم نجمه موسوي از فرانسه بود.
خانم موسوي داراي مدرك ليسانس جامعه شناسي و مدرك مهندسي توسعه متخصص در پروژه هاي اروپايي از فرانسه است. دانشنامه او تحقيق درباره شركت زنان در ارگانهاي تصميم گيري و نقش آنان در دمكراسي مشاركتي است. او اكنون مسئول هماهنگي در زمينه توسعه ميان سه شهر در كشور فرانسه با پروژه هاي اروپايي است.
موضوع سخنراني او"تبعيض جنسيتي منبع فقر و استثمار زنان" بود.
او گفت، Gender به عنوان يك پديده اجتماعي برآورد ميشود زيرا متاثر از مسائل اجتماعي و بر زير بناهاي اجتماعي تكيه دارد. به عبارت ديگر سکس به بيولوژي اشاره دارد ولي Gender زاييده ساختمان اجتماعي، تاريخي، جامعه شناسي است. او سپس به رابطه مستقيم تبعيض جنسي و فقر در زنان پرداخت.

سخنران بعدی شهين عليايي زند استاد دانشگاه از ايران بود.
خانم عليايی زند بعد از پايان دوره دبيرستان عازم آمريكا شد و در آنجا موفق به دريافت دكترا و گذراندن چند دوره تخصصي ميشود و طي اين سالها بورسيه تحصيلي آمريكا بوده است.
سلسله مقالات او پيرامون "رشد و تحول كودكان و نوجوانان"،"گفتاري در مسايل زناشويي"،"بحرانهاي زن از تولد تا مرگ"، او را در تعامل تنگاتنگ با مردم ايران قرار داده است. آگاهي از وضعيت مردم او را بر آن داشت كه اولين مدرسه پيشگيري از آزار جنسي كودكان و نوجوانان را در خاورميانه تاسيس كند.
او طی سخنانش گفت: عوامل زمينه ساز تن دادن زن ايراني به روسپيگري و روسپيگری زنان، مردان و كودكان صفحات حجيمي از تاريخ چند هزار ساله نوشتاري را به خود اختصاص داده است. اما تا اين لحظه از تاريخ، تن فروشي زنان حضوري به مراتب ملموس تر و عيان تر از سايرين داشته است. زيرا كه زايش و فرزندپروري و بنابر اين تحرك زن در پهنه اجتماعي همواره او را به لحاظ اقتصادي وابسته و دست نشانده كرده و زمينه را براي آسيب پذيري بيشتر وي فراهم آورده است. گرچه نتايج اين تحقيق در بسياري از مواقع قابل تامل است اما شايد ‌يكي از دردناك ترين يافته هاي آن اين است كه تعداد قابل توجهي از زنان روسپي مورد‌ مطالعه به هنگام كودكي و در چارچوب خانواده مورد سوءاستفاده جنسي محارم و اطرافيان خود واقع شده و بدين ترتيب "قبح شكني" را در اوج خود تجربه كرده اند. اغلب آنها از اين رويداد به عنوان غم انگيزترين تجربه زندگي خود ياد ميكنند. علاوه بر فقر اقتصادي، تبعيض و كمبود مهر و محبت و اعتياد در خانواده از مهمترين عواملي است كه دست به دست هم داده و بسياري از زنان روسپي را به هنگام نوجواني به فرار از خانواده و يا ازدواج هاي نامناسب و دردسر زا واداشته است.
تحقيقات سالهاي اخير عليايي زند متمركز بر آسيب ها و مسائل جنسي در ايران است. عوامل زمينه ساز تن دادن زن ايراني به روسپيگري حجيم ترين تحقيق وي در اين زمينه است.
خانم عليايي زند سخنان خود‌ را با گريه و احساس همدردي با ايرانيان خارج كشور آغاز كرد. او پس از گريه و ذکر اين نکته که" من ميدانم كه تك تك شما آرزوي رفتن به ايران را داريد و من هم خودم چون سالها در خارج‌ از ايران زندگي كردم با درد شما آشنا هستم" سخنانش را آغاز كرد.
خانم عليايي زند با اشاره به اينكه هر سال هفتصد هزار زن و كودك وارد بازار جنسي ميشوند مشكل روسپي گري را يك مشكل جهاني دانست كه در قديم شغلی مقدس محسوب ميشد. سخنران در ادامه با دادن آمار زير به دلايل كشيده شدن زنان به روسپي گري پرداخت. از 147 نفر 87 درصد در سنين نوجواني وارد بازار شدند،‌11 درصد بعد‌ از سن 25 سالگي، 2 درصد بعد از سن 29 سالگي. همچنين وي افزود 6/9 درصد از طرف پدر و مادر به اين كار كشيده شده، 2/12 درصد به وسيله همسر، 5/58 درصد به وسيله دوستان و 7/19 درصد خودشان مستقيم وارد بازار روسپي گري شدند. وي افزود با وجود اينكه آمار درستي در مورد فحشا در ايران وجود ندارد ولي آنچه مسلم است رابطه ي مستقيمي ميان اعتياد و فحشا هست؛ 4/3 درصد روسپي ها معتاد هستند و يا در توزيع مواد‌ دست دارند. روسپي گري كودكان به عنوان يك مافياي عظيم در دنيا وجود دارد.
نكته مورد توجه در صحبتهاي خانم عليايي زند آن بود كه ما بايد متقاضي روسپيگري را به عنوان جرم تحت تعقيب قانوني قرار دهيم كما اينكه در سوئد از سال 1990 مشتری سکس مجرم محسوب ميشود و بايد اين را در جهان ترويج كرد.

برنامه هنري امسال با گروه اركستر زنان اتريش آغاز شد. اين گروه در سال 1982 توسط Brigitte Ratz براي ايجاد امكان فعاليت بيشتر در رشته موسيقي برای زنان نوازنده با استعداد اتريشي كه هميشه شانس كمتري نسبت به مردان هم تراز خود داشته اند، تاسيس گرديد.
به دنبال اجرای ارکستر زنان اتريش، خانم زهره جويا روي صحنه رفت. زهره جويا فارغ التحصيل مدرسه موسيقي وين در رشته آواز ميباشد. او در چندين اپرا و راديو و تلويزيونهاي اروپا اجرا داشته است. زهره با لطفي خاص موسيقي افغان را با اجراي شاد به شكل نوين ارائه داد.

گروه رقص خورشيد‌ خانوم به سرپرستي و طراحي آرام بيات از مونتريال كانادا با ارائه رقصهاي سنگسار و ختنه زنان زيبايي خاصي به اين شب داد. رقصندگان عبارت بودند از مهرنوش، كاترين، آرام، مارتا، نيما، كيارش و يلدا.
اردوان طاهري ، تها عابديان و مهرداد پاكزاد نيز با نواي سازهايشان گرمي بخش شب دوم کنفرانس بودند. اردوان طاهري در سال 1975 در مشهد به دنيا آمده و از كودكي به فراگيري سه تار پرداخته است. او از سال 2003 در وين زندگي ميكند و در دانشگاه موسيقي و هنرهاي نمايشي وين و انستيتو شرق شناسي دانشگاه وين به عنوان دانشجوي دكتراي علوم موسيقي پذيرفته شده است.
تها عابديان نوازنده ويلن متولد 1977 در تهران است و از سال 1994ــ1984 تحت نظر پروفسور Valodia Tarkanian در كنسرواتور تهران تحصيل كرده است. او در سال 1996 جايزه اول International Viola Competition را از اسپانيا دريافت كرد و در سال 2000 كنسرتهاي متعددي در سراسر جهان با رهبران اركسترهاي معروف برگزار كرد. او هم اكنون عضو فيلارمونيك وين در دانشگاه موسيقي است.
مهرداد پاكزاد متولد 1973 تهران و فارغ التحصيل دانشگاه موسيقي وين و عضو بنياد “Live Music Now” است.
در طي اين سه روز شرکت کنندگان در کنفرانس شاهد برگزاري نمايشگاه نقاشيهايي از ايمازاده، رقيه گالوفسكي و ليدا مشايخي نيز بودند.

در بخش ميزگرد ‌نسل دوم، پويا ناصري و آناهيتا شعاعيان بحث را آغاز كردند.
آناهيتا شعاعيان متولد 16 آذر 1341 در تهران است و از سال 1985 در شهر وين اقامت دارد. او فارغ التحصيل رشته فرهنگ شناسي با تخصص در زمينه نسل دوم مهاجر ايراني در وين ميباشد. دوره ميانجيگري و مشاورت ميان فرهنگي را نيز در وين به پايان رسانده است.
آناهيتا اكنون كارشناس ارشد مهاجرت و تلفيق صليب سرخ اتريش ميباشد.
آناهيتا در مورد تحقيقات علمي هويت نوين نسل دوم مهاجرين در عصر جهاني شدن ــ بويژه كساني كه متولد اتريش ميباشند و يا در سنين كودكي به اين كشور آمده اند ــ سخن گفت. او طي تحقيق بر روي نسل دوم جوانان ايراني که در اتريش زندگي ميكنند، به بررسي هويت از ديدگاه نسل دوم پرداخت و اين كه ايراني بودن و فرهنگ ايراني براي اين نسل چه مفهومي دارد. او در پي مشاهدات خود به اين نتيجه ميرسد كه براي بخشي از آنها ايراني بودن در دور هم جمع شدن و به رستوران ايراني رفتن و غذاي ايراني خوردن و يا به ديسكوي ايراني رفتن، مفهوم پيدا ميكند.

سخنران آخر كنفرانس شهرزاد ارشدي از مونتريال کانادا بود. شهرزاد با تشكر از بنياد سخنان خود را با اشاره به سخنراني خانم زاهدي و اينكه چقدر باعث رنجش همه شد آغاز كرد، و گفت ما از كشوري ميآييم كه دو تا جاني كانديداي رياست جمهوري بودند و اينكه خانم زاهدي تمام مشكلاتشان جهاني است و مختص به ايران نيست و اينكه ما چون در خارج از ايران هستيم حق نظر نداريم جای تعمق دارد. ارشدی اضافه كرد كه زيبا عضو هيچ گروه و دسته سياسي نبود و به عنوان يك خبرنگار و عكاس مستقل كار ميكرد.
پس از سخنان شهرزاد ارشدی، فيلمي از دكتر اعظم دكتر معالج زهرا کاظمي پخش شد. سپس استفان هاشمي از تجربه خود در پروسه بعد از به قتل رسيدن مادرش سخن گفت و اينکه تاکنون کار چنداني براي محاكمه مجرمان انجام نشده است. و اضافه كرد كه دولت كانادا تلاش ميكند كه اين پرونده به عنوان پرونده قتل يک شهروند ايراني كه در ايران رخ داده، مورد‌بررسي قرار گيرد.
زيبا مثل خيلي از قربانيان رژيم ايران يك روشنفكر بود. او سمبل دفاع از حقانيت بود. او مثل هر آدم ديگر در جهان داراي حق بود و براي آن مبارزه ميكرد و حاضر به سازش نبود. او در مورد حق آزادي و حق زندگي حاضر به سازش نبود. 24 جولاي 2003 كساني كه نمايندگان جمهوري اسلامي بودند بار ديگر مرتکب جنايت عليه بشريت شدند. نمايندگان آنها خشونتي را مرتكب شدند كه باعث مرگ مادرم شد. طي 72 ساعت بازداشت و بازجويي كاري با او كردند كه دكتر شهرام اعظم به آن اشاره كرد. طبق قوانين بين المللی كساني كه در ايران روي كار هستند هنوز انسان ناميده ميشوند، در حالي كه بايد آنها را ضد بشر خواند و دير يا زود بايد جوابگوي اين جنايت باشند.
تمام تلاش زيبا در زندگي اين بود تغييراتی كه همه ما خواهان آن هستيم، در ايران انجام شود. و الان بيش از دو سال است كه من براي اجراي عدالت مبارزه ميكنم. امروز دومين سالگرد مرگ مادرم است و من از همه شما ميخواهم كه يک دقيقه براي زيبا و تمام كساني كه در اين راه جانشان را از دست دادند، دست بزنيم. با وجود پوشش مداوم و خيلي مفصل رسانه هاي جمعي دولت كانادا قدمي براي محاكمه عاملان آن برنداشته است.
در راستاي اين هدف من شايد بيش از 1000 مصاحبه با رسانه ها داشتم و ساعتها با مقامات بين المللي كانادايي تماس گرفتم و مسافتهاي زيادي در جهان براي رساندن صداي مادرم طي كردم. امروز ديگر براي حقوق مادرم نمي جنگم بلكه براي تمام كساني كه احساس نزديكي به آنها ميكنم ميجنگم چون درد آنها را حس ميكنم. ما عدالت و آزادي ميخواهيم.

جمع بندي كنفرانس:
بخش پاياني به طرح پيشنهادات اختصاص داشت که در اين بخش پيشنهادات زير براي كار آينده مطرح شد:
1ــ پيشنهاد شد كه از دو سال قبل محل كنفرانس مشخص شود تا زمان كافي به كميته هاي محلي داده شود.
2ــ‌ در انتخاب سخنرانان از ايران دقت بيشتري شود.
3ــ سخنرانان بايد به حقوق بشر باور داشته باشند.
4ــ تجديدنظر در اساسنامه بنياد.
5ــ پيشنهاد براي ايجاد كميته هاي دائم از قبيل كميته سخنراني، كميته هنري و...

در حاشيه كنفرانس
كنفرانس امسال در شرايطي برگزار شد كه 27 نفر از 33 نفر اعضا كميته محلي آن استعفا داده بودند. اين استعفاها با انگيزه هاي متفاوتي انجام گرفته بود.
از طرف گروه مستعفي در اطلاعيه اي كه طي كنفرانس در بين حاضران پخش شده بود، از جمله دلايلی که آورده شده بود پيشنهاد سخنراني خانم شهرزاد ارشدي و استفان هاشمي (پسر زهرا كاظمي) از طرف هيئت مديره بنياد به كميته محلي بود که اين كميته با اكثريت آرا اين پيشنهاد را رد كرده بود و چون بنياد به اين راي اكثريت تمكين نكرده بود پس ادامه همكاري با آن امكان پذير نبود. در اي ميل هايي كه از طرف كميته محلي به گلناز امين فرستاده شده بود مشخصا يكي از دلايل آورده شده آن بود كه تعدادي از افراد كميته محلي كه به ايران سفر ميكنند احساس ميكنند با اضافه كردن اين بخش به برنامه ممكن است دچار مشكلاتي شوند و براي ملاحظه اين افراد اين كميته ترجيح ميدهد‌ كه برنامه مستقل ديگري خارج‌ از برنامه بنياد، به زهرا كاظمي اختصاص داده شود تا مشكلي براي اين دوستان پيش نيايد. هيئت مديره بنياد با اين پيشنهاد مخالفت ميكند و با اصرار تمام بر گنجاندن اين برنامه در كنفرانس تاکيد مي ورزد و كار به جايي ميرسد كه منجر به استعفاي اين گروه ميگردد.
هيچ كس نميگويد كار اجتماعي آسان است. چه بسا در خيلي از موارد منافع و باورهاي شخصي با جمع در تضاد باشد، ولي راه حل چيست؟ چگونه ميتوان اين را توجيه كرد كه كنفرانس زنان ايراني که در سالگرد قتل يك زن خبرنگار عكاس ايراني برگزار ميشود، هيچ اشاره اي به اين موضوع نداشته باشد؟ زني كه براي رساندن صداي خانواده هاي زندانيان سياسي ــ كه جايي براي انعکاس صداي خود ندارند ــ تا بدان جا تلاش ميكند كه جان خود را براي اين هدف ميگذارد و در اين راه شكنجه شده و به جسم و جان او تجاوز ميشود.
نه باور ندارم كه كساني به دليل اينكه اين برنامه در ليست برنامه هاي بنياد نبوده و يا اينكه ممكن است باعث دردسر تعداد معدودي كه به ايران سفر ميكنند شود، از پذيرش موضوع زهرا کاظمي خودداري کرده باشند. به راستي چه منطقي اين را توجيه ميكند؟ ايران از آن همه ماست و حق رفتن به ايران حق مسلم هر شهروند ايراني است ولي اگر اين حق از ما سلب ميشود مقصر زهرا كاظمي ها نيستند كه بايد فراموش شوند بلكه اين حق از طرف رژيمي از ما گرفته شده است كه حقي براي مردمش قائل نيست و ما نبايد فراموش كنيم عزيزاني كه جان خود را در زندانهاي اين رژيم از دست دادند به صدا و وجدانهاي بيدار ما نياز دارند.
بسياري از قربانيان اين رژيم، چه كساني كه جان خود را در زير شكنجه هاي اين رژيم از دست دادند و چه آنها كه با پيكر نيم جان و روح خسته و بيمار از زندانها بيرون آمدند و بخشا خود را به خارج از ايران رساندند و هم اكنون در بين ما زندگي ميكنند زنان هستند كه بايد جاي خود را در اين گونه كنفرانس ها داشته باشند، چرا كه اينها شاهدان زنده جنايت جمهوري اسلامي هستند و ما بايد از تريبون اين كنفرانس براي رساندن صداي آنها به جهان استفاده كنيم.

من از گلناز امين و كليه كساني كه امسال تلاش كردند تا صداي زهرا كاظمي و ياد او جايي در اين كنفرانس داشته باشد قدرداني ميكنم. به گمان من در مقابل دوست و همكار ايستادن و از پرنسيپ و اصول کوتاه نيامدن و در كنار اكثريت كه منافع فردي را ميپايد قرار نگرفتن، كار آساني نيست ولي درست ديدن و همه را با يك چوب نزدن و محافظه كاري را با دست در دست رژيم دادن يكي ندانستن نيز، شرط ديگر كار اجتماعي است. جنبش ما از فقدان صداي مشترك براي مبارزه با دشمن مشترك رنج ميبرد. ما زنان بايد تلاش كنيم كه اين صداها را به هم نزديكتر كنيم كاري كه در پايان گلناز امين با دراز كردن دست دوستي به سوي جمع و درخواست اينكه تلاشهاي دوستان مستعفي در برگزاري اين كنفرانس ناديده گرفته نشود، كرد.

  • پروين کوه گيلاني مدير شهروند دالاس است.