Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

چه بايد کرد؟ / ناهيد رکسان

شبانگاهان فردا، شبکه‌های جهانی سخن‌پراکنی، به نام ملت ایران، هاشمی یا احمدی‌نژاد‌ را، به ریاست قوه مجریه ایران «منصوب» خواهند کرد.

پر واضح است که پیروزی هر یک از این «کاندیداها» در روند حاکمیت تغییری ایجاد نخواهد کرد. شاهد این ادعا اظهارات وزیر امور خارجه حکومت اسلامی در جمع خبرنگاران است که با جسارت می‌فرمایند: «نتیجه انتخابات هیچ تغییری در سیاست خارجی کشور ایجاد نمی‌کند».

هیچ یک از کاندیداها و حتی رئیس جمهور فعلی به خود اجازه ندادند به جناب دکتر حالی کنند که وی وزیر کابینه‌ای است که «قرار است از قدرت کنار برود».
و هنگامی که «هنوز نتیجة انتخابات روشن نشده! نمی‌توان از قول ریاست جمهور نامشخص، اظهارنظر کرد». شیوة برخورد «دولتمردان» حکومت اسلامی با مسائل اساسی کشور تنها نمایانگر یک واقعیت است : نام حقیقی آنچه می‌گذرد، انتخابات نیست، «بازی» است. یک بازی همانند برگزاری جشن‌های شبانه فوتبال، سفره‌های نذری پیروزی وزنه‌برداران و برنامه‌های گاه «مجاز» و گاه «غیرمجاز» ماهواره‌ها.

ایرانیان، در این برهه از تاریخ، با پدیده نوینی رو در رویند : اتحاد شوم رسانه‌های جهانی و عاملان استبداد داخلی در جهت مشروعیت بخشیدن به روندی که گوئی «منتخبین» ملت ایران را در چارچوبی «مردم‌سالار» بر مسند قدرت می‌نشاند. ایرانیانی که طی 26 سال گذشته بر واقعیات چشم فرونبستند؛ حیله حاکمیت: خاتمی و 20 میلیون رای «اهدائی» او را جدی نیانگاشتند؛ بازی «آزادیخواهی» عاملان سرکوب دیروز را از آغاز افشا کردند، در این هیاهوی تبلیغاتی، در این واپسین لحظات که این سرنوشت می‌رود تا «محتوم انگاشته شود»، چه وظیفه‌ای بر عهده دارند‌؟

می‌گویند باید به شکل‌گیری نطفه‌های مردمی در چارچوب مبارزات واقعی برای آزادی کشور یاری رساند. می‌گویند باید به شکل‌گیری اهرم‌های دمکراتیک در تصمیم‌گیری‌های مردمی : اتحادیه‌های کارگری، جنبش‌های منضبط دانشجوئی، انجمن‌های نویسندگان، هنرمندان، خبرنگاران، روزنامه نویسان و ... ، کمک رساند. ولی آن‌هنگام که نویسندگان و شاعرانی که سالهاست از سوی حاکمیت به عنوان شاخص‌های فرهنگ ضد استبداد معرفی شده‌اند، به ناگاه سر از سبد حاج‌بهرمانی در می‌آورند، ولی آنهنگام که از قبل حاکمیت‌ ایران سیاست‌های جهانی بر سفره ملت‌های زجر کشیده منطقه جای پای خود را هر لحظه محکم‌تر می‌کنند، چگونه می‌توان به این مهم پرداخت؟

واقعیت این است که اهرم‌های «مردم فریبی»، این «مردمسالاری هولناک» که هر روز نیرومندتر می‌شود، تمامی موجودیت ملت ایران و منطقه را هدف قرار داده‌. برای صحنه‌گردانان این «شیطان‌سالاری» شوم آنچه مهم است، نه حقانیت موضع‌گیری‌ها است و نه صحت گفته‌ها؛ از این بازی نفرت‌انگیز «بوی‌تعفن» سهم‌طلبی استعمار به مشام می‌رسد. سهم‌طلبی از چهل میلیارد دلار درآمد سالانه نفت ایران، سهم طلبی از تقسیم قدرت راهبردی در کشورهای منطقه و چپاول آنها از قبل تحکیم پایگاه‌ استعمار در ایران. توطئه‌هائی که هر یک می‌تواند منطقه‌ را سالهای سال در جنگ و آشوب نگاه دارد.

با این توطئه‌ها که بیش از یکصدسال است روزمره‌ ما ایرانیان شده، در صور نوین‌شان، چگونه برخورد کنیم؟ چشم فروبندیم و تماشاگرباشیم؟ امروز برای میهن‌پرستان، برای نوع‌دوستان، ‌برای همه آنها که تابش آفتاب زرین‌فام را در آسمان آبی خاورمیانه فراموش نکرده‌اند، یک راه بیشتر باقی نمانده : ستیزه با شبکه عنکبوتی جهانی و منفوری که در ماهیت‌ سیاست‌هایش دیگر نمی‌توان تردید کرد.

ایرانیان امروز باید راهگشای مشکلی باشند که از دو دهه اخیر جهانی شدن آن هر لحظه شدت بیشتری گرفته : حاکمیت مافیاهای نظامی‌ـ‌ مالی که صور مختلف فاشیسم را تحت عنوان «حکومت‌های منتخب» بر ملت‌های جهان تحمیل می‌کند. شاید امروز باردیگر تقدیر وظیفه‌ای تاریخی بر دوش ملت ایران گذارده باشد.

23 ژوئن 2005