Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

شکاف های جنسیتی در جنبش کارگری / گيتی شایان

در روایت های رایج چپ ، بررسی سامانه سلطه مردسالاری در جنبش کارگری به بهانه های متفاوت جرم محسوب می شود. گرایشات متفاوت چپ در اشکال گوناگون - با زبان نرم یا زمخت ، ساده یا پیچیده - بر مدار این محور می چرخند، که تأکید بر شکاف های جنسیتی میان مردان و زنان کارگر مانع وحدت طبقاتی کارگران است .

طرح نوشتار

هدف از این نوشتار، بررسی جنبه هایی از شکاف های جنسیتی در جنبش کارگری است . بررسی این موضوع با پرسش واره هایی در حاشیه ی روایت های رایج چپ از رابطه جنسیت و طبقه ، نقش های جنسیتی در جنبش کارگری، و سازمان اجتماعی کار سرمایه داری آغاز و سپس بر سطله قالب های جنسیتی بر هویت طبقاتی ، که مانع کسب هویت و آگاهی طبقاتی زنان کارگر و عامل شکاف در طبقه و موضوع اصلی بحث است ، متمرکز شده و در پایان نیز به یکی از بدیل های رفع این مانع ، یعنی تشکل های مستقل زنان کارگر ، اشاره می شود.

1- روایت های رایج چپ از رابطه جنسیت و طبقه

در روایت های رایج چپ ، بررسی سامانه سلطه مردسالاری در جنبش کارگری به بهانه های متفاوت جرم محسوب می شود. گرایشات متفاوت چپ در اشکال گوناگون - با زبان نرم یا زمخت ، ساده یا پیچیده - بر مدار این محور می چرخند، که تأکید بر شکاف های جنسیتی میان مردان و زنان کارگر مانع وحدت طبقاتی کارگران است . به عبارتی ، پدیده ی مردسالاری و کارکردهای آن چیزی است مربوط به « بیرون » از جنبش کارگری ، نگاهی به برنامه های آن ها نشان می دهد، که طرح ها مطالبات شان برای رهایی زنان ، جستجوگر تغییراتی عمیق و پایهای نیست . به موازات آن اما در گفتمان و شعارهایی که با خط پر رنگ در حاشیه ی اوراق مطبوعاتی شان دیده می شود، مدام تأکید دارند که در « سوسیالیسم » شان ستم جنسیتی بر طرف خواهد شد. اگر در مثال مناقشه نداشته باشیم ، اوضاع حی و حاضر و چنین تصویرهایی از آینده ، به صحن مسجدی می ماند با پرده ای میان زنان و مردان و واعظی که راز رهایی زن را در بهشت موعود تفسیر می کند.
هدف این نوشتار، اعتراف به این « جرم » است ، که شکاف جنسیتی در میان زنان و مردان کارگر یک پدیده واقعی است و برای برطرف کردن این شکاف و پارگی باید حجاب استتاری را که مردسالاری به عنوان یک سامانه سلطه گر بر زنان جامعه کشیده است ، به کنار زد و نتایج آن را در جنبش کارگری و موقعیت زنان کارگر نشان داد. برکشیدن این حجاب شاید این واقعیت را برملا کند، که روایت هایی که به بهانه « اتحاد طبقه »، بررسی شکاف های جنسیتی درون را به طاق نسیان سپرده و یا در بهترین حالت در حاشیه قرار می دهند ، در مداری وارونه می بینند، و جای پای آنها حتی می تواند ریشه در سامانه سلطه جنسیتی داشته باشد . چرخیدن بر گرد مداری که به بهانه های گوناگون ستم جنسیتی و نتایج اش در جنبش کارگری را به کنار می نهد و یا به آینده های موهوم واگذار می کند، در واقعیت ، مانع حضور زنان کارگر در صحنه ی جدالهای اجتماعی می شود.
سرمایه یک رابطه اجتماعی است. جنبش کارگری و مردان کارگر عرصه های ممنوعه برای کارکردهای این سیستم، که در اشکال گوناگون با سلطه ی مردسالاری در هم آمیخته شده ، نبوده ونیستند. ستم جنسیتی و مردسالاری با ضرورت هایی که این سیتم به آن نیاز داشته ، در جوامع گوناگون ، به اشکال مختلف هم ساز شده و در هم آمیخته اند. این دو سامانه سلطه به هم می آمیزند بر هم اثر می گذارند و از هم تأثیر می پذیرند. جنبش کارگری نیز از حضور آنها برکنار نیست . « جرمی » که « مجرم » را در جایگاه دفاع از خود قرار میدهد، اعتراف به این حقیقت است که برای نزدیکی ، به هم آمیختن و وحدت طبقاتی کارگران ، علاوه بر عوامل مهم دیگر ، باید شکاف های درونی جنبش کارگری و پیامدهای مردسالاری در آن را با هدف برطرف نمودن آنها مورد پژوهش قرار داد. بر خلاف روایت های رایج ، پرداختن به این شکاف ها و تلاش برای آگاهی و کنار زدن این موانع ، وحدت و یگانگی زنان و مردان کارگر را تقویت می کند و راه نقش آفرینی زنان کارگر را برای مشارکت در صحنه های سیاسی و رو در رویی با سامانه های طبقاتی و جنسیتی هموار می کند.
با این پیش فرض ها است ، که اگر قلبی برای جامعه ای آزاد و یک سوسیالیسم خودگردان و فارغ از سلطه های جنسیتی و طبقاتی می طپد ، پرداختن به شکاف جنسیتی در جنبش کارگری و کنار زدن حجاب حقایق قلب شده - هر چند محدود و ناقص و و با انگیزه ی پذیرش نقد - مجرم را از اعتراف به جرم آزرده خاطر نمی کند.

2- نقش های جنسیتی در جنبش کارگری

نقش های جنسیتی بازتاب عوامل در هم آمیخته ای چون مناسبات تولیدی ، ساختارهای فرهنگی، نرم ها ، انتظارات و اخلاقیاتی است ، که نتایج آن زنان را زیر سلطه مردان قرار می دهد. در یک جامعه مردسالار ، مناسبات قدرت و سلطه به گونه ای عمل می کند، که زنان خود را در قالب های از پیش داده شده ی ناشی از این مناسبات ببینند و نقش ها و رفتارهای خود را از آن استنتاج کنند. بازتاب نقش های جنسیتی در جنبش کارگر علاوه بر سلطه ی طبقاتی ، ستم مردسالاری را نیز در محیط کار و زندگی خود تجربه کنند و تحت تأثیر قالب های هویتی داده شده به آن ها قرار گرفته و هویت طبقاتی خود را نادیده بگیرند. بگذارید برخی از نتایج نقش های جنسیتی و پیامدهای آن را با طرح پرسش هایی پیگیری کنیم .
یک لحظه چشمان خود را ببندیم و آن گاه تصاویر رایج از طبقه کارگر را در ذهن مرور کنیم . به احتمال زیاد، اشکال گوناگونی از موقعیت کارگران در روندهای تولیدی ، تصاویر کارگران و یا اسامی کارگران پیش رو و ... از جلوی ذهن ما عبور می کنند. حال اگر در مفاهیم پشت آن ها ، شالوده شکنی جنسیتی داشته باشیم، آیا جز مردان کارگر چیز دیگری مشاهده کرده ایم ؟! آیا در خود مفهوم طبقه ، در مطالبات و خواسته های کارگران ، در طرح های مربوط به تشکل های مستقل کارگری ، جایی برای زنان کارگر دیده می شود؟!
به گفتمان های رایج ، جلسات و مجادله های فکری در مورد طبقه نگاه کنیم ، آیا اساسا" اثری از زنان کارگر مشاهده می شود؟ آیا در تحلیل هایی که وضعیت ابژکتیو کارگران در بخش های صنعت ، فروش ، و خدمات مورد بررسی قرار گرفته، کسانی هم بوده اند که زنان کارگر را فرضا" در کارخانه هایی چون قرقره زیبا، صنایع بهداشتی و دارویی، الکترونیک ، غذایی و غیره دیده باشند و با مشکلات آنها خود را درگیر کرده باشند؟! آیا مردانی که به تحلیل موقعیت طبقه کارگر در عرصه های گوناگون پرداخته اند، به وضعیت زنان کارگر در بخش های خدمات و بهداشت ، آموزش و مراقبت از کودکان و بزرگ سالان - که خود ریشه در پیش زمینه تاریخی تقسیم کار بر اساس جنسیت دارند - دقت کافی داشته اند؟! آیا هنگامی که کارگاه های زیر 10 نفر از شمول قانون کار خارج شدند ، کسی دریافت که بخش زیادی از کارکنان این این کارگاه ها را زنان تشکیل می دهند و در بسیاری از مواقع علاوه بر استثمار طبقاتی، مورد اذیت و آزار جنسیتی - هم از طرف کارفرما و هم همکاران مرد خود - قرار می گیرند و هیچ نهادی نیست که آن ها را مورد حمایت قرار دهد؟! آیا اساسا" به موقعیت هزاران دختر بچه ای که در کنار مادران شان گل های قالی را رج می زنند و در تقسیم کار خانگی در حاشیه موقعیت مردان خانواده قرا رمی گیرند، توجه شده است ؟! آیا کسی به موقعیت زنان کارگری ، که برای تأمین نیازهای زندگی در کنار کار خانگی به شیوه به شدت رایج کار در خانه همانند بسته بندی و غیره مشغول اند، دقت کافی کرده است ؟! و باز هم کسانی وضعیت دختران و زنان تن فروش و این پدیده را از منظر ستم جنسیتی و زنان فرودست در حاشیه بازار کار و پدیده بیکاری مورد بررسی قرار داده است ؟! این ها، تنها نمونه هایی هستند از نقش های جنسیتی و نتایج آن، که به شکاف در جنبش کارگری منجر شده است. اما اشتباه است اگر تصور شود، که این نقش ها در عرصه مبارزات کارگری نمود پیدا نمی کنند. به پوسترهای گزین شده از مبارزات کارگران نگاه کنید، در آن جا مردانی را با بازوهای ورزیده می بینیم، که احتمالا" در پشت آن ها زنانی قرار دارند که به دنبال مردان در حرکت اند. شاید این تصاویر با اتکاء به یک حقیقت ، که ناشی از حضور مردان از نظر تاریخی در تولید است ، توجیه شود؛ اما چنین توجیهاتی تنها مربوط به تاریخی است، که خود به تاریخ پیوسته است و امروزه تنها دنباله روی زنان از مردان کارگر را تداعی می کند. اگر چه این نوع تصاویر و پوسترها کم کم از مد افتاده ، اما بعید به نظر می رسد که بینش های جنسیتی پشت آن از ذهن ها به کنار رفته باشند.
به گفتمان و جلساتی که بر بستر موضوعات مربوط به مبارزات کارگری تشکیل می شود و از پیش روان و نظریه پردازان دعوت به سخن رانی می شود، دقت کنید، اصلا" زنان کارگر را مشاهده کرده اید؟! به انبوه نوشته ها پیرامون جنبش کارگری نگاه کنید، جای پای مشخص زنان کارگر کجاست؟! در کجای برنامه های گرایشات چپ، چیزی در مورد مطالبات مشخص زنان کارگر - مثلا" تشکل مستقل و متکی به هویت طبقاتی زنان کارگر - پیدا خواهید کرد؟! حال اگر از فعالین کارگری علل عدم حضور زنان کارگر در این عرصه ها را جستجو کنیم، در بهترین حالت با این پاسخ از پیش آماده روبرو می شویم ، که : « زنان کارگر خود علاقه چندانی به شرکت در عرصه های مبارزاتی نشان نمی دهند». اما کسی نمی پرسد ، چرا چنین است ؟ یکی از علل مهم بررسی نقش های جنسیتی در جنبش کارگری در بستر درک این چراها نهفته است .
این ها، تنها نمونه های کوچکی هستند از پیامدهای نقش های سلطه گرایانه جنسیتی، که البته جاودانی و ابدی نیستند و بر بستر شکوفایی آگاهی در میان کارگران زن و مرد و مبارزه برای دگرگونی این مناسبات می توانند تغییرکنند. پیش شرط این مهم ، اما به رسمیت شناختن و تلاش برای دگرگونی و برطرف نمودن آن ها است .

3- سازمان اجتماعی کار سرمایه داری ، تقسیم کار جنسیتی و کار خانگی

شکاف های جنسیتی درسازمان اجتماعی متناظر با هر شیوه تولیدی، اشکال متفاوتی داشته اند، به ویژه درعرصه کارکرد خانواده ، رابطه ی آن با تولید و نقش زنان. مردسالاری که قدمت تاریخی اش بسیار پیش تر از سرمایه داری است ، با مختصات این سیستم و تغییرات درونی آن هم ساز شده و خود این سیستم تولید چون از ستم جنسیتی در زمینه های مختلف به ویژه عرصه تولید و باز تولید خود بهره می برد، به تداوم آن کمک می کند. نشانه های شکاف های جنسیتی در سازمان اجتماعی کار را در تقسیم کار متکی بر جنسیت، در تمایز و پایین بودن سطح دست مزدها، و به ویژه در عرصه باز تولید سرمایه و نقش زنان در خانواده و کار خانگی و مسئله ی بازتولید نسلی ( تا آن جا که به بازتولید نیروی کار مربوط می شود) و بازتولید جسمانی نیروی کار، دنبال می کنیم .
تقسیم کا رمبتنی بر جنسیت ، هم زمینه تاریخی دارد و هم بستر اجتماعی مشخص امروزین. به طور مثال ، مراقبت، پرستاری و نگه داری از فرزندان یک بستر تاریخی جنسیتی داشته، که نتیجه آن حضور بیش تر زنان نسبت به مردان در مشاغلی چون پرستاری و مراقبت از کودکان ، بخش های وسیعی از خدمات و ... است. نمونه های دیگر الگوهای تقسیم کار بر اساس جنسیت ، سنجش زمان کار و فرصت های آموزشی بیش تر برای مردان است، که به تخصص در رشته های شغلی و تقسیم کار جنسیتی منجر شده و موقعیت زنان را در سلسله مراتب هیرارشیک تولید تضعیف کرده و در سطح دست مزدها و فرصت های شغلی میان زنان و مردان تمایز ایجاد کرده است. این ها، تنها شواهدی هستند از عواملی که بر اثر کارکردهای شان، زنان کارگر به زیرین ترین بخش های طبقه رانده شده و در موقعیت بدتری نسبت به مردان قرار گرفته اند. کارهای پست تر، کارهایی که برای بهداشت و سلامتی زیان آور است ، دست مزد کمتر که نیازی به توضیح و تشریح آن نیست و ... نتیجه کارکرد همین عوامل در سازمان اجتماعی کار سرمایه داری است . مسئله پایه ای تر و ریشه ای تر تقسیم کار جنسیتی در سرمایه داری، کار خانگی و نقش زنان در خانواده های کارگری و زنان کارگر است . در این جا از بررسی موقعیت زنان در کار خانگی طبقات بالایی و میانی، که خود اهمیت ویژه ای در تداوم سلطه ی مردسالاری دارد، صرفه نظر می کنیم و مشخصا" به جایگاه زنان در خانوارهای کارگری و زنان کارگر، که به موضوع بحث ما را ربط دارد، متمرکز می شویم.

در سرمایه داری ، کار خانگی اساسا" از پروسه محاسبات سیستم خارج نگه داشته می شود. در صورتی که بدون کار خانگی ، پروسه ی بازتولید نسلی و باز تولید جسمانی نیروی کار ( نیروی کار به مثابه کالا) امکان پذیر نیست. در بررسی حرکت سرمایه ، پروسه تولید و بازتولید را باید با هم در نظر گرفت ( کاری که اغلب انجام نمی گیرد)؛ چرا که در پروسه بازتولید است، که علاوه بر مسایلی چون انباشت و تداوم حرکت سرمایه، جایگاه کار خانگی و مسئله بازتولید نسلی ( تا آن جاکه به نیروی کار به مثابه کالا مربوط می شود) و بازتولید قوای جسمانی نیروی کار، اهمیت می یابد.
این نوع از کار، که سرمایه همواره تمایل غریبی درنادیده انگاشتن آن داشته است، در اصطلاح مارکسیست هایی که به اهمیت کار خانگی در بازتولید سرمایه پرداخته اند به «کار مطلقا" پرداخت نشده» مشهور است؛ یعنی کاری که در ابعاد گسترده توسط زنان انجام می شود و بدون این کار، سیستم در بازتولید خود با خلل مواجه می گردد. اگر چه در روند رشد و حرکت سرمایه و با رشد و تکامل تکنولوژی، عرصه هایی از کار خانگی به بازار سرمایه واگذار شده است ؛ اما این عرصه ها تا آن جایی قوام یافته ، که به مسئله مبادله با درآمد کارگران مربوط بوده است. هم چنین با رشد خانواده های تک ولده، جنبه هایی از مسئله کارخانگی ، که به بازتولید جسمانی مردان کارگر مربوط می شده ، به خود آن ها واگذار شده است، اما تردیدی نباید داشت، که مسئله بازتولید نسلی و مراقبت از فرزندان در این نوع از خانوده ها را بیش تر زنان به عهده دارند.
کارکرد مردسالاری در جنبش کارگری ، باعث شده مردان کارگر اغلب در این نوع از کار مشارکت نکرده واز مطالبات مشخص اجتماعی مربوط به این عرصه فاصله بگیرند و در نتیجه، شکاف جنسیتی در سازمان اجتماعی کار سرمایه داری قوام یابد و کل سیستم از وجود آن بهره برد. حال این پرسش مطرح است ، که اگر سرمایه، کار خانگی را به طور کلی از پروسه محاسبات خود خارج می کند و از حضور مردسالاری در جنبش کارگری سود می برد، جنبش آگاهانه ی طبقه کارگر که قاعدتا" باید با این گونه سامانه های سلطه مبارزه کند، چه برنامه و افق هایی برای مقابله با آن دارد و چگونه می تواند بر علیه شکاف های جنسیتی در این جنبش تلاش کند؟ و این یعنی به پیش کشیدن عرصه هایی، که دو جنبش بزرگ اجتماعی ( جنبش زنان و جنبش کارگری) از پائین به هم متصل شوند.

4- سلطه ی قالب های جنسیتی بر هویت طبقاتی زنان کارگر

عوامل متعددی در شکل گیری هویت انسان ها دخیل اند، همانند عوامل اقتصادی و اجتماعی ، سیاسی ، ساختارهای فرهنگی ، بیولوژیکی و غیره ، که گونه های متفاوت هویت نظیر هویت طبقاتی ، جنسیتی و ملی را می سازند. زنان و مردان هنگامی که در عرصه های مختلف جامعه قرار می گیرند، وارد عمل متقابل در جامعه ، در محیط کار، تحصیل ، خانه و ... شده و مستقیم و غیر مستقیم برداشت و تعریف خود را از هویت پیدا می کنند و اغلب نیز این تعاریف را از مناسبات رایج برداشت می کنند؛ یعنی قالب هایی از هویت و نقش های متناظر با آن ، که در جامعه مسلط اند و امروزه از طریق دانش و علوم پزشکی، رسانه ها، هنر، ادبیات و ... به گونه پیچیده تری نیز بازتولید می گردند.
زمانی طبقه کارگر یک پارچگی خود را به دست می آورد، که بخش های متفاوت آن در عمل روزمره و پراتیک اجتماعی خود به علل شکاف های درونی آگاهی یابد و در فعالیت هایش برای رفع آن تلاش کند. شکاف های درونی طبقه می تواند اشکال متفاوتی داشته باشد، نظیر تفاوت در دست مزدها، اختلافات قومی و مذهبی، تمایز در سطح تشکل یابی و ... ، اما شکاف جنسیتی یکی از بنیادی ترین آن ها است، هنگامی که زنان کارگر در محل کار، گونه های متفاوت ستم جنسیتی را لمس می کنند و بعد از آن هم ناچارند علاوه برکار خانگی و نگه داری از فرزندان، نیازهای گوناگونی را که مردان به آن ها تحمیل می کنند، تأمین کنند، نمی توانند از زیر بار قالب های جنسیتی تحمیل شده رها گشته و هویت طبقاتی خود را لمس کنند؛ چرا که به طور روزمره در خانواده و در محیط کار و از در ودیوار مدام به آن ها گوشزد می شود، که آن ها زنانی هستند با وظایف و مسئولیت هایی در چهارچوب نرم های شناخته شده یک جامعه مردسالار، نه هم کار و عضوی از یک طبقه. به همین جهت، در روند فعالیت های اجتماعی در خانواده، محیط کار و جامعه ، آن چه که زنان کارگر حس و تجربه می کنند، قالب های هویتی ای است که سیستم مردسالاری به آن ها تحمیل کرده و از این طریق، هر چه بیش تر درحاشیه قرار می گیرند.
در جوامعی مانند ایران، به علت شرایط اقتصادی و ساختارهای فرهنگی، مرد سالاری و قالب ها ونقش های سلطه گر جنسیتی با غلظت بیش تری تداوم می یابند و زنان کارگر نیز به عنوان زیرین ترین لایه اجتماعی، چون ستم طبقاتی و ستم جنسیتی راتجربه می کنند و دست شان از امکانات، منابع فرهنگی، آموزشی واقتصادی کوتاه تر است، نسبت به آگاهی از موقعیت طبقاتی خود، در موقعیت دشوارتری قرار می گیرند.
زنانی که در محیط های کارگری کارکرده باشند، گونه های متفاوت رفتارهای جنسیتی مردسالارانه را مشاهده و یا خود تجربه کرده اند. اخلاقیات جنسیتی نظیر متلک، نگاه های خریدارانه، انواع خشونت های جسمی، روحی، سمبلیک؛ کارهای سختی، که بر اساس نرم های رایج و به بهانه های مختلف به زنان واگذار می شود؛ و کنار گذاشته شدن از فعالیت اجتماعی حتی توسط پیش روان مرد جنبش کارگری ونظایر این ها. این گونه رفتارهای جنسیتی در محیط خانه و محل کار به این می انجامد، که مردان کارگر، زنان را به صورت یک هم کا رو یک هم بسته جنبش طبقاتی در نظر نگیرند و زنان کارگر هم در بهترین حالت خود را در جایگاه مادر، همسر، خواهر و دختر ببینند و از جایگاه طبقاتی خود فاصله گرفته و در لاک هویت های رایج جنسیتی مسلط باقی بمانند. و به این ترتیب، بخش بزرگی از طبقه از دخالت گری برای تغییر سرنوشت خود کنار گذاشته شود.
برای تغییر این شرایط، جنبش کارگری نیازمند تغییراتی بنیادی در خانواده، محیط کار و در سطح اجتماعی است. زنان کارگر باید زندگی روزمره و تجربیاتی که کسب می کنند، هویت و آگاهی از موقعیت طبقاتی خود را به دست آورند. این، اما کاری است کارستان؛ یعنی درگیر شدن در زندگی روزمره و در افق های آتی با مردسالاری و گشودن عرصه هایی برای برطرف نمودن شکاف های جنسیتی و کسب آگاهی و وحدت طبقاتی. حال این پرسش باقی است، که چگونه می توان این شرایط را تغییر داد و زمینه ی مشارکت زنان کارگردرفعالیت های اجتماعی را گسترش داد؟!
بی تردید راه های گشودن این عرصه و مشارکت زنان کارگر در زمینه های مختلف بسیارند. در این جا، اما به یکی از عرصه ها، یعنی به مسئله تشکل های مستقل زنان کارگر و بستر و افق فعالیت این گونه تشکل ها - تا آن جا که به این نوشتار مربوط می شود- اشاره ای می کنیم.

5- تشکل های مستقل زنان کارگر

تغییر عواملی که منجر به مارژینالیزه شدن زنان کارگر و شکاف جنسیتی در جنبش های کارگری می شود، اما کار ساده ای نیست. آن چه اهمیت دارد، این است که زنان کارگر به عنوان زیرین ترین گروه دو سامانه سلطه، برای تغییر شرایط وتقویت هویت طبقاتی شان، نیازمند مشارکت فعال در جنبش زنان و ساختار شکنی در قالب های سلطه گر جنسیتی هستند. آن ها می توانند با نقش آفرینی در این جنبش و در کنار تغییرات سیاسی، فرهنگی ، حقوقی با طرح مطالباتی که منجر به بهبود شرایط اقتصادی می شود، آن را از پایه غنی تر کنند. جنبش کارگری و به ویژه مردان کارگر نیز برای رفع شکاف های جنسیتی و شالوده شکنی درونی آن، نیاز دارند که مناسبات خود را با جنبش زنان نزدیک تر و محکم تر کنند. یکی از ابزارهای بسترسازی این مسیر، تشکل های مستقل زنان کارگر است؛ یعنی تشکل های مستقل از ساختارهای پدرسالار و مردسالار و از ساختار ایدئولوژیک و قدرت سرمایه داری.
تشکل مستقل زنان کارگر، بستری است که زنان کارگر فرصت می یابند گردهم آیند، از دردها و رنج های مشترک خود سخن بگویند، و در پرتو شناخت از هویت های خود با زمینه های و عواملی که سلطه های جنسیتی و طبقاتی ایجاد می کنند، درگیر شوند.
هنگامی که زنان کارگر فرصت ها و مکان هایی پیدا کنند، که به دور از فضای سلطه ی قالب های مردسالارانه گرد هم آیند و از خشونت های فیزیکی، روحی و سمبلیک که در خانواده و محیط کار ودر سطح جامعه به آن ها روا می شود، حرف بزنند؛ از این که چرا و چگونه از مشارکت در عرصه های اجتماعی و فعالیت های کارگری کنار گذاشته می شوند و از مطالبات و شرایط بهتر کار برای خود و نیز به طور کلی از گونه های ستمی که تحمل می کنند، سخن بگویند؛ و راه کارهای فردی و مشترک را جستجو و تجربه کنند؛ اعتماد به نفس لازم برای گسست از آن چه که به آن ها تحمیل می شود را به دست می آورند. و بدین گونه، سلطه ی قالب های جنسیتی مردسالارانه بر هویت طبقاتی آن ها کم رنگ تر می شود.
با گشودن چنین فضاهایی و ساختار شکنی در پیامدهای مردسالاری است، که زنان کارگر می توانند حرکت مشترک برای رهایی از ستم جنسیتی و کسب هویت طبقاتی را سامان بخشیده، شکاف های جنسیتی در جنبش کارگری را کم رنگ تر کنند. این تشکل ها هم چنین می توانند با طرح مطالبات جنبش کارگری و جنبش زنان، به پیش روترین شکلی دو جنبش اجتماعی را از پائین مفصل بندی کنند.
گفتمان رایج اما بیش تر بر این تأکید دارد، که در ایران طرح این خواسته زودرس است. صرف نظر از این که این گونه تعبیرها تا چه حد نادرست بوده و باید کنار گذاشته شود، شایان ذکر است که میان طرح یک خواسته و پروسه بسترسازی و تحقق آن همواره فاصله است و به عوامل متعددی بستگی دارند، که در این جا مورد بحث نیست. اما استناد به ضرورت طرح این خواسته، آن چنان که برخی تصور می کنند، با شرایط کنونی بی ربط هم نیست. پژواک این نیاز، یعنی تشکل زنان کارگر را در صدایی که از انتهای جامعه برخاسته است و هم چنین تلاش هایی که برای خاموش کردن این صدا برپا شده، را از لا به لای رسانه ها می توان مشاهده کرد.
این که تجربه های جهانی جنبش زنان و جنبش طبقاتی کارگران چگونه به کار گرفته شود و اساسا" راه بسترسازی این گونه ها تشکل ها چیست، موضوعی است که باید در پراتیک اجتماعی دنبال شود. آن چه که همین امروز اهمیت دارد، صدایی است که جستجوگر است. این صدا را بشنویم.

نوامبر 2004

اين نوشتار مدتي قبل از طرف گيتی شایان جهت انتشار در اختيار سايت "شبکه" قرار گرفت. اما از آن جایی که درفرمت PDF بود امکان انتشار آن را نیافتيم. اکنون با مدتی تاخیر و پس از تجدید تایپ آن در فرمت WORD اقدام به انتشار آن نمودیم.
شبکه سراسری همکاری زنان ايرانی