Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

آیا قرار است زنان در میان خود اختلافی نداشته باشند؟ / لاله حسین پور

هر چند که چنین فرضی با واقعیت هم خوانی ندارد و آگاهی هیچ گاه، هم زمان و یک دست و کامل بوجود نمی آید. بنابراین در یک شرایط واقعی ، همواره عده ای به مثابه روشنفکر، حاملان ایده نو و آگاهی ناب تری هستند و عده ای هنوز در راه. در چنین شرایطی آن هایی که به لحاظ امکانات مالی، تحصیلی و فرهنگی پیش رفته تر هستند، طبیعتا سریع تر و راحت تر به آگاهی دست رسی می یابند، تا آن هاییکه شبانه روز به دنبال گذران زندگی پر رنج و درد و فقر خود هستند.

بارها و غالبا از جانب مردها، شنیده می شود که این چه همبستگی است که تا زنان کنار هم می نشینند، شروع به دعوا می کنند، یا اختلاف بین زنان بسیار عمیق تر از اختلاف زنان با مردان است و یا عامیانه ترینشان که به گوش می خورد، این که در یک خانواده، زن بیشترین مرافعه را با مادر و خواهر همسر خود دارد و از این قبیل. برخی طرفداران سوسیالیسم نیز معتقدند، مسئله ی"زنان" مقوله ای طبقاتی است و نباید جدا از طبقات به آنان نگریست. در واقع می بایست خواست های زنان را از زاویه درخواست های طبقاتی آنان ارزیابی نمود و از این طریق زنان زحمت کش را سازمان داد.

قبل از آنکه از همبستگی میان زنان و اختلافات و اشتراکاتشان صحبتی به میان آید، باید ابتدا روشن شود که زنان نیز همانند مردان در جامعه مردسالار زیسته، تربیت شده و شخصیت شان شکل گرفته است. در نتیجه زنان نیز از این جامعه تأثیر پذیرفته و با مفاهیم ، ارزش ها و معیارهای مردسالارانه رشد یافته اند. حتی زنانی که با تمام وجود از حق خود دفاع می کنند و فمینیست هستند، باید بدانند که به یک آگاهی تقریبی و نسبی دست یافته اند و تنها با یک بازنگری ریشه ای، همه جانبه و از همه مهم تر، مداوم و لحظه به لحظه با معیارها و موازین موجود در جامعه است که می توانند به آگاهی عمیق تری از فمینیسم دست رسی یابند. بنابراین تصور اینکه هر زنی به صرف اینکه زن هست، خواه ناخواه منافع خود را می شناسد و توان دفاع از حق خود را دارد، اشتباه بزرگی است. آگاهی فمینیستی نیز همانند آگاهی سوسیالیستی، خود به خود به وجود نمی آید و می بایست از جانب روشن فکران فمینیست به میان زنان برده شود. همانطور که تاریخ مبارزات فمینیستی نشان داده است، زنان خود در وهله اول بزرگ ترین دشمنان این آگاهی به شمار می روند. زنان تا رسیدن به یک آگاهی فمینیستی، خود نیز مردسالار هستند و تنها زن بودن، آنان را از بند خصائل عمیق مردسالارانه در افکار، رفتار و هویت خود، رها نمی سازد. خصوصیات و ویژگی های مردسالارانه با قدرت فیزیکی مردان و به دست گرفتن حاکمیت آنان، آغاز شده، در جوامع طبقاتی به اوج خود رسیده و پس از امحای طبقات نیز پا برجا خواهد ماند. وظیفه روشن فکران فمینیست است که با روشنایی افکندن بر این نابرابری ناعادلانه و با سازمان دهی مبارزات مستقل زنان، ذره ذره روزنه ای به سوی آگاهی فمینیستی گشوده و برای تغییر ساختار مردسالارانه مبارزه کنند.

پس همبستگی زنان زمانی تحقق می یابد که یک توازن واقعی و یک رشد نسبی در آگاهی فمینیستی بین آنان بوجود آید و تا زمانی که این آگاهی یک دست و هم آهنگ پیش نمی رود، نمی توان از یک همبستگی جدی و واقعی میان زنان صحبت کرد.

حال اما از زاویه طبقاتی می بایست طور دیگری به منافع و خواست زنان نگریست. ظاهرا منافع و خواست های زنان هر طبقه متفاوت با طبقات دیگر است. گاها شنیده می شود که در رابطه با اقشا ر و طبقات مختلف، دیگر نمی توان از همبستگی زنان به طور کل صحبت کرد و باید درخواست های زنان هر طبقه را به طور مجزا بررسی نمود.

منافع طبقاتی زنان هر چند با منافع مردان هم طبقه خود اشتراکات بسیار مهمی دارد، اما اختلافات برجسته ای نیز دارد. آیا تمام درخواست های یک زن کارگر با یک مرد کارگر یکی است؟ با وجودی که هر دو دشمن مشترک دارند و می بایست مبارزه مشترکی را با آن سازمان دهند، اما زنان تنها به صرف زن بودن، بیشتر استثمار می شوند و شرایط بسیار دشوارتری را تجربه می کنند. مضافا بر اینکه این زن در خانه و محیط کار از جانب همسر و همکار خود نیز تحت ستم قرار گرفته و از تبعیض و نابرابری و از رفتار مردسالارانه بشدت رنج می برد. بنابراین زن کارگر نه تنها به مثابه کارگر، مبارزه طبقاتی خود را ارتقاء می دهد، بلکه بمثابه یک زن، مشکلات و درخواست هایی دارد که نه تنها مردان کارگر ندارند، بلکه گاها در مقابل آن نیز قرار می گیرند.

حال یک زن کارمند و مدرن را درنظر بگیریم. بر او نیز دقیقا هما نابرابری در شرایط کار روا می رود و با وجود درخواست های مشترک با مردان هم کار خود، در وضعیتی بسیار بدتر از هم کار مرد خود خدمت می کند. به علاوه اینکه در خانه و محیط کار نیز تحت ستم مردسالارانه قرار گرفته و از آن به شدت در عذاب است.

زنان خانه دار نیز چه با وضع مالی بد و چه مرفه، چه روستایی و چه شهری، با اینکه در شرایط بسیار متفاوت زندگی می کنند که هرکدام به نوبه خود نیاز به بررسی های جداگانه دارند، اما همه آن ها تحت ستمی مشترک بنام تبعیض و نابرابری جنسیتی قرار دارند.

بنابراین وقتی از اختلاف میان زنان صحبت می کنیم، باید دید این اختلاف از چه زاویه ای مطرح می شود. مسلما می توان اختلافات موجود را از زاویه طبقاتی، تحصیلی، فرهنگی و تربیتی بررسی کرد، اما فمینیسم تلاش می کند تا زنان را از زاویه زن بودن و ستمی که از این زاویه بر آنان می رود، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و مشخصات ساختار عمیقا مردسالارانه موجود در جامعه را به آنان بشناساند. پر واضح است که زبان و گفتمان فمینیستی باید نسبت به زنان هر طبقه و قشری متفاوت باشد، این گفتمان باید بتواند ویژگی های مردسالاری و نمود آن را در هر قشر و طبقه ای بشناسد و متناسب با آن، آگاهی فمینیستی را نشر دهد. اما هیچ کدام از ا ین تفاوت ها و اختلافات باعث نادیده گرفتن اشتراک منافع جنسیتی زنان نمی شود. زن به مثابه "زن" یک مفهوم نه تنها فراطبقاتی، بلکه فراملیتی نیز هست و به یک معنی، مفهومی ست انترناسیونالیستی. زنان در هر گوشه جهان تنها به صرف زن بودن به درجات مختلف تحت ستم مردسالاری قرار می گیرند و شکستن ساختار مردسالارانه موجود در هر جامعه ای هدف نهایی فمینیسم است.

گاهی مطرح می شود، فمینیستها باید نقطه اتکایشان را بر مبارزات زنان زحمت کش و مزد و حقوق بگیر قرار دهند، زیرا آن ها هستند که قاطع تر از هر قشری مبارزه می کنند و بسیار مقاوم هستند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که آگاهی فمینیستی به طور کامل موجود است، آنگاه می توان ادعا کرد که زنان به مثابه "زن"، از هر طبقه و قشری، یک خواست روشن و هم آهنگ دارند: درهم شکستن ساختار مردسالارانه و رفع هر گونه تبعیض.
دقیقا به همین دلیل است که در کشور ما قشر زنانی که فمینیست ها را تشکیل می دهند، اکثرا از میان روشن فکران، تحصیل کرده ها و اقشار میانی جامعه می باشند. و هنوز راه درازی تا پیوند واقعی زنان زحمت کش با فمینیست ها وجود دارد. از طرف دیگر اکثریت جامعه ما را همین اقشار و طبقات زحمت کش و مزد و حقوق بگیر تشکیل م