Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

در جستجوي حقوق بشري خود / مهستی شاهرخی

ديشب هنگام سياحت بر روي سايت هاي رنگارنگ ايراني، متوجه شدم كه اين بار به چاپ اينترنتي «سنگي بر گوري» دست زده اند و حتما باز كسي از سر دلسوزي، از كيسه ي خليفه خيرات فرموده و كتاب «سنگي بر گوري» را روي شبكه جهاني اينترنت گذاشته تا همگان بهره مند شوند و باز همين واقعه برايم سكويي شد براي مطرح كردن پرسش هاي بي شماري در مورد حق مولفِ زنده و همچنين حق مولفِ مرده.
پيش از هر چيز به خاطر داشته باشيم كه حقوقِ يك اثر هم معنوي است و هم مادي.


ل1ــ ميدانيم كه در ايران قانون كپي رايت وجود ندارد. خب، در ايران خيلي از قانون ها وجود ندارد ولي اين به معناي آن نيست كه آن قانون لزومي ندارد و يا آن قانون بيخود است. به هر حال، من فعلا از حق كپي رايت حرف نميزنم ولي ميبينم كه كتاب نويسنده اي را بدون مجوز قانوني از خودش و يا وارثانش در داخل و خارج از كشور به چاپ رسانده اند و باز هم ميرسانند.
ل2ــ مجوز قانوني حرف و تعارف نيست، بلكه سندي كتبي و قانوني است كه به ناشر اين اجازه را ميدهد تا اثر نويسنده اي را به چاپ برساند. حال از شما ميپرسم آيا گمان ميبريد كه ناشران اول و يا حتي ناشر دوم در خارج از كشور و يا ناشر دلسوز و اينترنتي اين كتاب كه ناشران بعدي محسوب ميشوند هيچكدامشان مجوز كتبي براي چاپ اين اثر جلال آل احمد داشته اند؟
ل3ــ اگر غرض بر سر خدمات فرهنگي است بايست به ناشران خيرخواه و همچنين ناشر اينترنتي «سنگي بر گوري» گوشزد كرد كه نه تنها كاري غيراخلاقي و غيرقانوني در خارج از كشور انجام داده اند و حقوق مادي اثري را پايمال كرده اند، بلكه چاپ اثر پر است از غلط هاي املايي (كه در چاپ اوليه نبود) و حالا هم تكثير شده است. اينجاست كه اين سئوال پيش ميآيد كه اين افراد چه چيز را و با چه هدفي بدين گونه تكثير و بي هويت ميكنند؟ باز توي يكي از سايت هاي اينترنتي خواندم كه شخص گرداننده سايت به عنوان مانيفيست خود مطلبي نوشته است كه هيچ ادب را رعايت نخواهد كرد و «بي اجازه مطلب چاپ ميكند» و باز در سايتي ديگر خواندم كه گرداننده سايت مطلبي را برداشته و با تاكيد بر اين كه «با اجازه خودم» در سايت خود گذاشته است! شخص ديگري مطلبي عليه من نوشته است و با نام و امضاي من روي شبكه جهاني اينترنتي گذاشته است. شخص ديگري با نام من و امضاي من اين طرف و آن طرف اظهارنظر ادبي فرموده است! در حالي كه يك چنين اعمالي در دنياي متمدن غرب، كاري غيرقانوني و قابل تعقيب است. ميدانيم كه «ادبيات» جمع «ادب» است. در فكر اين بودم كه چه وقت اين قلدربازيها و لات بازيها و عربده كشي ها و چاقوكشي هاي قلمي منع خواهد شد؟ چه وقت نويسندگان و گردانندگان مجلات و سايت هاي اينترنتي ايراني «ادب» را رعايت خواهند كرد؟ راستي چه موقع اينها مودب خواهند شد؟ چه زماني اين انديشمندان ايراني از زورگويي و بي احترامي به قانون دست برخواهند داشت؟ چه موقع ما ايرانيان حقوق مدني ايرانيان ديگر را به رسميت خواهيم شناخت؟ چه زماني ما ايرانيان چه در ايران و چه در اروپا به حقوق مدني ايرانيان ديگر احترام خواهيم گذاشت؟ چه زماني «ادبيات = جمع ادب» در ميان ايرانيان رايج خواهد شد؟ چه وقت؟
ل4ــ خبر فرستادن احضاريه براي حداقل شش ناشر كتاب هاي صادق هدايت و جمع شدن كتابهاي مربوطه از بازارهاي كتاب در ايران را خوانده و يا شنيده ايد؟ اين بر اساس شكايت وارثان هدايت بود كه در همان جمهوري اسلامي ميديدند كه كتاب هاي هدايت بدون مجوز و با حذف و سانسور از جانب ناشران رنگ وارنگ تجديد چاپ ميشود. اين از اجر (لطفا كلمه را درست بخوانيد و يك وقت فكر نكنيد كه من نوشته ام آجر) بله ميگفتم اينم از اجر صادق هدايت پدر داستان نويسي ايران! يعني كه در كشوري كه آزادي بيان وجود ندارد و حق كپي رايت هم وجود ندارد، خب نويسنده هيچ حقي ندارد حالا چه زنده باشد و چه مرده و بعد اين سئوال كودكانه در ذهنم آمد كه پس قانون چه ميكند؟ آيا قانوني وجود دارد؟ آيا آن قانون را به كار ميگيريم؟
ل5ــ از قانون حرف زدم، طبق ماده 23 قانون حمايت از پديدآورندگان «هرگونه دخل و تصرف و استفاده غيرمجاز از آثار ادبي و هنري جرم محسوب ميشود» و صاحبان آثار مورد نظر ميتوانند سوءاستفاده كنندگان را مورد پيگرد قانوني قرار دهند و دادگاه ميتواند براي مجرمان از شش ماه تا سه سال حبس در نظر بگيرد. مقالات سطحي و شبه فرهنگي و منحرف كننده ذهني مانند «ما كپي رايت نميخواهيم» كه در جهت حفظ منافع ناشران نوشته شده است را نخوانيد. اين گونه مطالب، شبه مقاله و شبه گزارشاتي است از جانب افراد كم سواد و پر مدعا كه در ايران كم نيستند و عباراتي مانند «ادبيات مهاجرت هنوز براي ما جذاب است» كه بايست از اين بانوي بكر پوشيده روي پرسيد كه مگر ايشان چند كتاب از «ادبيات مهاجرت» خوانده است و از «ادبيات» و «مهاجرت» چه تعريفي دارد كه با اين لحن بامزه كه بوي ترجمه چيزي را ميدهد در مورد «ادبيات مهاجرت» اظهارنظر ميكند؟ مطلب پر است از اطلاعات غلط به خواننده، به طور مثال رمان «شالي به درازاي جاده ي ابريشم» را اثري از سودابه اشرفي ميداند! در حالي كه اين مهستي شاهرخي است كه هيجده ــ نوزده سال پيش مرتكب نوشتن اين كتاب كوچك شد و خودش بارها اعتراف كرده است كه اين كتاب سالها توي كشويش مانده بوده است. بگذريم... از من به شما نصيحت: شما كاري را كه دوست داريد انجام بدهيد و چيزي را كه دوست داريد بخوانيد و اينها را خيلي جدي نگيريد و نگذاريد چيزهايي از اين قبيل اعصابتان را خط خطي كند. ولي مهري جعفري مقاله اي دارد و در سايت اينترنتي «هنر و ادبيات» شماره 45. مقاله مهري جعفري بسيار مفيد است و روشنگرانه. او راجع به حق مولف و قانون كپي رايت توضيحاتي ميدهد و با توجه به قانون حمايت از پديدآورندگان آثار در ايران، قانوني كه فقط تا سي سال پس از مرگ نويسنده معتبر است نكته مهمي را گوشزد ميكند و آن سكوت قانون در مورد ناشران و شيوه كار و مبهم بودن مرزهاي كار ناشر است. يعني در ايران قانون با سكوتش از ناشر حمايت ميكند؟
ل6ــ من از قانون حرف زدم؟ پس چرا فقط حرفش را ميزنيم؟
ل7ــ آيا بايد هر لحظه در راه كلانتري و دادگستري حركت كرد؟ يعني هيچ راه ديگري نيست؟