Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

گپی با "شادی امین" - مصاحبه گر: "شادی امین"*

فر صتی دست داد تا گفتگویی با شادی امین داشته باشم، موضوع این گفتگو شاید کمی شخصی و خصوصی به نظر آید. بدیهی است در بعضی مواقع به دلایل امنیتی ملاحظاتی صورت گرفته، اما " شادی " تمام تلاش خود را به کار برد تا به سوالات من در حد امکان کامل پاسخ دهد. این هم گپ این هفته ما !

سئوال : شادی عزیز مدتی است که مسئله برگشت به ایران باز ابعاد گسترده ای به خود گرفته است. آیا اصولا" بحث پیرامون این موضوع را ضروری میدانید ؟

پاسخ : قطعا" ! بحث در مورد چنین مسئله ای ضر وری است . تاثیرات این بازگشتها انعکاس جهانی دارد , در درون اپوزیسیون باعث تحولاتی جدی شده است و بسیاری مناسبات را در بین افراد خارج از کشور دستخوش تحول کرده است . بر سیاست پناهنده پذیری این دولتها ( بخصوص در مورد ایر انیان ) تاثیر منفی گذارده است . مگر میشود چنین مقوله ای ر ا مورد بحث قر ار نداد.

سئوال : بعضی ها این تصمیم را امر ی شخصی قلمداد می کنند , شما در این مورد چه می گوئید ؟

پاسخ : ببینید رابطه مسائل شخصی و اجتماعی بسیار تنگ و پیچیده است , مثلا" شما میتوانید تصمیمی بگیرید که به خودی خود محیط اطراف شما را تحت الشعاع قرار ندهد اما برخی تصمیمات فردی ما مي تواند عواقب اجتماعی داشته باشد . شاید ابعاد این مسئله زمانی روشن شود که ارزیابی مان را از واحدهای تک نفره فراتر ببر یم و به ابعاد کلان و جمعی آن نگاه کنیم .

سئوال : اصولا" آیا شما مخالف چنین تصمیمی هستید ؟

پاسخ : تا جائی که به من و زندگی و اهداف سیاسی ام برمیگردد بله من مخالف این اقدام هستم. اما بدیهی است هر فردی در گرفتن تصمیم برای زندگی خود مختار است . به همین میزان این حق برای دیگران موجود است که براساس این تصمیمات , مناسبات خود را با اشخاص تنظیم کرده و نظر شان را بیان کنند .

سئوال : شما آیا تا بحال به ایران ر فتن فکر کرده اید ؟

پاسخ : رفتن به کدام ایران ؟ و تحت چه شرایطی ؟ معلوم است که من هم دلم بر ای خانواده , محل بازیگوشی های کودکی ام , فامیل و دوستان و تمامی کوچه باغهایی که در آنجا هر روز ساعتها , فوتبال ودوچرخه سواری کرده ام تنگ است . بدیهی است خانواده ودوستانم نیز این دلتنگی و نیاز به دیدار را حس می کنند . بسیاری از این خانمها و آقایان که پناهندگی شان را پس داده و به ایران مراجعت می کنند در توجیه این عملشان از عواطف و احساساتشان به خانواده , خانه , فامیل و ... حرف می زنند و طوری وانمود می کنند گویی کسانی که به این تصمیم یعنی رفتن به سفارت خانه های جمهوری اسلامی و بازگشت به ایران تن نمی دهند فاقد این احساسات , دلتنگیها و نیازهای عاطفی هستند این دیگر نهایت بی انصافی است ! اما شما بر ای یک اقدام سبک , سنگین می کنید و به عواقب تصمیمتان فکر می کنید.

اینها همه یک طرف مسئله است , طرف دیگر استفاده ای است که دشمن شما از این تصمیم می برد. از یاد نبریم که ابتکار این سیاست ( دعوت از ایرانیان مقیم خارج ) به دست رژیم بود و گام به گام در خارج از کشور آن را به پیش برد. این سیاست که برای جلب سرمایه ها در خارج از کشور به میان آمد , کم کم اهداف دیگری را در دستور کارش گذاشت یکی از آنها تضعیف اپوزیسیون خارج از کشور بود. این امر در بسیاری موارد باعث ایجاد شکاف جدی بین پناهندگان سیاسی و تبعیدیان ضد رژیم و آنهایی شد که دیگر حاضر نبودند به دلیل منافع شخصی شان و یا ترس از مشکلات سفر به ایران و یا روابط تجاری شان و یا ... در مقابل جنایات رژیم لب به اعتراض بگشایند . اینان ترجیح میدهند سکوت کنند و بار دیگر خود را به " دردسر " نیندازند.

سیاست رژیم در این رابطه را به بهترین وجهی محمد علی هادی معاون کنسولی وزارت امور خارجه رژیم جمهوری اسلامی فرموله می کند و می گوید : " با تسهیل ورود ایرانیان خارج از کشور به داخل یک " آشتی ملی " با مهاجران ایرانی برقرار شده است . " **

در حقیقت تمام تلاش رژیم این بوده و هست که صدای اپوزیسیون را خاموش کرده و هر چه بیشتر ایرانیان را به این " آشتی ملی " رهنمون کند . چون اکثر کسانی که پاسپورت ایرانی دارند حاضر نیستند آشکارا و علنا" به اعدام دختر 16 ساله , سنگسار , شکنجه , و دهها جنایت دیگر اعتراض کنند. " ترس " بخشی از محاسباتشان میشود، محاسبه ای که قبلا" در کار نبود ( دقت کنید که از متقاضیان پناهندگی حرف نمی زنيم , از کسانی حرف می زنیم که سابقه 10 - 15 و یا 20 سال زندگی در تبعید را دارند ) اینان حق بدیهی و ابتدایی شان یعنی حق تشکل , ابراز آزاد عقیده , حق فعالیتهای سیاسی و ... را از خود سلب می کنند تا بتوانند سفر خود به ایران را هر چه " بی خطر " تر تضمین کنند.

اینها تمام سعی خود را میکنند , آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا رفتنشان را توجیه کرده و آن را امری شخصی و غیرسیاسی جلوه دهند. رژیم جمهوری اسلامی نیز بیکار ننشسته ودر پی سودجویی خود از چنین اوضاعی است , آمار " پناهندگان" به ایران بازگشته را به اداره پناهندگی کشورهای میزبان ارائه میدهد و بدین ترتیب متقاضیان پناهندگی را بی اعتبار میکند. با مصاحبه و بیانیه های مطبوعاتی از باز شدن درهای کشور به روی همه سخن می گوید ودر عین حال هر صدای معترضی را در داخل ایران سرکوب می کند و از بهتر شدن وضعیت جامعه سخن می گوید . معمولا" " بازگشتی ها" را چند روز پس از ورود به کشور مورد بازجویی قرار می دهند و برخی تا سالها جرئت نمی کنند این موارد را حتی در خارج از کشور برای دوستانشان بیان کنند . نمونه هايي چون مجید شریف و زیبا کاظمی به قتل می رسند و باز هم منتظران در صف گرفتن پاسپورت تلاش می کنند همه چیز را مراعات کنند تا " بی خطر " به ایران سفر کنند.

جالب این است که به واقع در بسیاری موارد دیدار خانواده و پدر و مادر در مرکز توجه ایشان نیست چرا که بسیاری از آنها تازه بعد از مرگ پدر و مادر خود یاد دیار افتاده و به این سفر تن می دهند.

سئوال : کسانی که این دوری ها را تحمل کرده اند , جان خود را برداشته اند و پس از سالها تحمل فشار در کشوری سکنی گزیدند , حال به چنین تصمیمی روی می آورند دلیلش را چگونه توضیح می دهید ؟

پاسخ : ببینید به هر شکل دوره سرنگونی رژیم طولانی شده است و بسیاری از این تبعید طولانی خسته اند , بخش مماشات طلب و سازشکار اپوزیسیون هم سالهاست تبلیغ ناسیونالیسم و میهن پرستی و ... می کند . " هویت ایرانی " , " ایرانیت " , " مذهب " در گفتمان سياسي اینان برجسته شده است , به کسانی که در ایران زندگی می کنند ارزش ویژه ای داده میشود و هر چه از آن سو می آید قابل احترام شمرده می شود و بدین ترتیب هویت تبعیدی و مخالفت با یک رژیم سرکوبگر و جنایتکار که کارنامه اش هر روز هم سنگین تر می شود کم کم رنگ می بازد.

موضع مخالفت با رژیم و خواهان سرنگونی آن بودن در کنار طیف رنگارنگ اصلاح طلبان و رفراندوم خواهان و ... تضعیف می شود (به دلايل ديگراين تغييرات در اينجا نميپردازم) . البته موقعیت کشورهای میزبان و بحران اقتصادی , بیکاری , عدم امنیت اقتصادی و نگراني تامين آينده نیز برای بسیاری فاکتوری تعیین کننده بوده تا اقدام به رفتن به ایران کنند. خرید خانه ای در ایران , سرمایه گذاری برای آینده و تقسیم ارث و میراث به انگیزه ای قوی بدل می شود و جمله معروف: " ایران اونجورها هم که شما فکر می کنید بد نیست " قرار است آن اکسیری باشد که همه ما را به " توریستها " ی بی خطر بدل کند .

سئوال : اما واقعا" بسیاری رفته اند و بی مسئله برگشته اند در این مورد چه می گوئید ؟

پاسخ : قطعا" همه اینها برای رژیم عناصر با اهمیتی نیستند اما هر کدام در کنار دیگری مجموعه ای از یک عده آدم مسخ شده را به نمایش می گذارد که برای رژیم هیچگاه خطری جدی محسوب نخواهد شد . باید دقت کرد که نابودی فیزیکی مخالفان همیشه به تنهایی در دستور کار رژیم نبوده است , هدف از کار انداختن و تضعیف اعتراضات و سازمانهای اپوزیسیون رادیکال است و این کار را رژیم به نحو احسن و به موازات سیاست ترور و ایجاد جو رعب و وحشت و جاسوسی در خارج به پیش برده است . ( از ذکر عوامل دیگری که در این روند موثر بوده اند صرفنظر می کنم )

سئوال : آيا ميتوان آنهايي را که مانده اند صرفا به اين دليل انقلابي و مترقي دانست؟

پاسخ : به هيچ وجه! اين امر به خودی خود امتياز ويژه ای نيست بلکه در کنار عملکردهای ديگر است که اهميت پيدا ميکند. بديهي است کساني که به خاطر اهداف انساني شان، آگاهانه از خواسته های شخصي شان که ميتواند به نفع رژيمي ارتجاعي و ضد انسان تمام شود صرف نظر ميکنند و آب به آسياب رژيم نمي ريزند بايستي در ارزيابي های ما به گونه ای ديگر مورد قضاوت قرار گيرند.

سئوال : به نظر شما علت اصرار رژیم برای اینکه ایرانیان با پاسپورت ایرانی خود به ایران بروند چیست ؟

پاسخ : در این رابطه محمد علی هادی پس از آنکه در مصاحبه مذکورتسهیل امر سرمایه گذاری ایرانیان خارج از کشور را توضیح میدهد می گوید : " زهرا کاظمی " نیز با گذرنامه ایرانی وارد کشور شده بود و لذا ما از ابتدا عنوان کرده بودیم که دولت کانادا حق دخالت در این ماجرا را در خصوص ایشان به عنوان یک شهروند کانادایی ندارد . چون ایشان را ایرانی میدانیم و اشتباه هم نکرده ایم . چنانچه ما اشتباها" روی گذرنامه خارجی وی ویزا صادر کرده بودیم , کانادا می توانست ادعای جدی ومستند به حقوق بین الملل علیه ایران اقامه کند ولی به عنوان یک شهروند ایرانی نمی تواند . متاسفانه در ابتدای امر دولت کانادا در این خصوص دخالت کرد و در داخل کشور هم یک مقداری به مسئله بها داده شد , در حالیکه آنها حق دخالت در این پرونده را اصلا" نداشتند. چون خانم زهرا کاظمی بعنوان یک ایرانی اینجا بودند نه بعنوان تبعه کانادا. **

می بینید که چگونه یک پناهنده و فرد تبعیدی مخاف رژیم با در دست داشتن پاسپورت ایرانی از همه حقوق خود محروم می شود و بدل به بره ای می شود که جرات اعتراض هم نباید به خود راه دهد . برخی پاندولهای سیاسی که گاه در " پوزیسیون " و گاه در " اپوزیسیون " , گاه در " داخل " و گاه در " خارج " سخن می گویند نیز مشوق این گونه بازگشتها هستند.

سئوال : آیا مقاومتی هم در مقابل این سیاست رژیم هست ؟ چگونه ؟

پاسخ : به هر شکل بخش وسیعی از ما به میل خود از ایران خارج نشده و پس از تحت تعقیب قرار گرفتن , تهدید جان, زندان و شکنجه و از دست دادن عزیزان خود بالاجبار با پذیرش خطرات بسیار راه تبعید را پیموده ایم . ما حق داریم و می باید به این بی عدالتی که بر نسل ما روا شده اعتراض کنیم و بگوئیم " ما فراموش نخواهیم کرد " و در شرایطی که روند سرکوب ادامه داشته و هنوز اعدام , زندان , شکنجه و سنگسار جزو اخبار معمول روزانه اند و حجاب اجباری و تحقیر و خشونت بر زنان , بی حقوقی کودکان , فقر و فحشاء و اعتیاد , بیکاری , اخراج کارگران و ... از عادیات جامعه مصیبت زده ایران است , ما بایستی که بر پرنسیب های خود بیش از پیش پای فشرده و نگذاریم که رژیم در اجرای این سیاست خود در خارج از کشور موفق شود.

سئوال : شما از انعکاس جهانی و تاثیر منفی این مسئله بر " حق پناهندگی " گفتید در این مورد کمی توضیح دهید؟

پاسخ : کشتار میلیونها انسان پس از قدرت گیری فاشیسم در آلمان و جنگ جهانی دوم باعث شد که کنوانسیون ژنو حق پناهندگی را جهت حفظ حیات انسانهایی که به خاطر عقیده , مذهب و نژاد خود تحت سرکوب دولتهایشان قرار می گیرند تصویب کند .

همه ما از این حق بهره بردیم . همه ما از شنیدن خبر اینکه حق ماندن و زندگی در کشور دیگری را داریم احساس آرامش و شادی را تجربه کرده ایم . با تمام اندوهی که به دلیل دلتنگی و فشارهای روحی و جسمی دوره فرار بر دوشمان بود اما نفسی کشیدیم و آستینها را بالا زدیم تا در فضای تازه همچنان مبارزه مان را به پیش بریم . اما این باز پس دادنهای پاسپورتهای پناهندگی در شرایطی که حقوق بشر در ایران به شدیدترین وجهی نقض می شود و رژیم جمهوری اسلامی دائما" از سوی نهادهای بین المللی "مدافع حقوق بشر" به این خاطر محکوم می گردد ، عملا" زیر سئوال بردن حق پناهندگی و محروم کردن انسانهای دیگر از این حق است. انسانهایی که در شرایطی چون شرایط آن روزهای ما از کشور خار ج شده و با هزاران امید و آرزو پا به این کشورها می گذارند. بی جهت نیست که آمار پذیرش پناهندگی در اروپا به کمتر از 5 % تقلیل یافته است و شرم آورتر اینکه نماینده رژیمی که دستش به خون دهها هزار انسان آزاده آلوده است با استفاده از چنین وضعیتی می گوید : " در این راستا به بیست هزار پناهنده گذرنامه داده ایم مستحضرید که اگر پناهنده ای گذرنامه گرفت و در کشورش تردد کرد دیگر پناهنده محسوب نمی شود خیلی از کشورها فشار آوردند که شما چه جور پناهنده هستید که به کشورتان سفر می کنید و مراجعه می نمائید . در حال حاضر ماجرای پناهندگی به عکس شده اروپائیها در صددند که اینها را اخراج کنند , ما می گوئیم حق اخراج دسته جمعی اینها را ندارید... و یک بحث جدی بین و ما اروپا وجود دارد این است که آنها می گویند این پناهندگان را ببرید و ما حاضر نیستیم به این شکل کسی را بپذیریم . " **

این هم عاقبت این گونه " پناهندگان " سابق و" توریستها " ی فعلی .

هزاران " پناهنده " ای که چشم خود را بر روی جنایات رژیم بستند تا پس از فرود در فرودگاه مهرآباد سوار بر ماشین استقبال کننده گان ناباور خود از مقابل " اوین " بگذرند و به روی خود نیاورند که روزی بر ای " سوزاندن این قفسها " به پا خاستند و امروز شکسته و تحقیر شده برای چند هفته " مرخصی " حافظه تاریخی خود را می شویند و بدین گونه است که فاجعه ای از نو ر قم زده می شود !

بر ماست که نگذاریم دلایل تبعید و پناهندگیمان به فراموشی سپرده شود و عاملین کشتار و شکنجه دوستان و یارانمان از محاکمه و مجازات بگریزند. دلایلی که همچنان به قوت خود باقی است .

شادی امين / آپريل 2005

ShadiAmin@web.de

___________________________________

  • زیرنویس : قصد داشتم برای یادداشت این هفته ديدگاه مقاله ای در همین مورد بنویسم اما متاسفانه گرفتاری و کارهای غیرمنتظره مجالم نداد به همین دلیل با اجازه شما با خودم مصاحبه ای ترتیب دادم! و سئوالاتی را که بارها دیگران از من کرده بودند مطرح کرده و به آنها پاسخ گفتم که از نظرتان می گذرد. بدیهی است تمام زوایای این بحث در پاسخها باز نشده است امیدوارم این مختصر بهانه ای باشد برای دامن زدن به بحثهای مفصل تر و همه جانبه تر در این رابطه .

** از مصاحبه محمد علی هادی معاون کنسولی وزارت امور خارجه رژیم جمهوری اسلامی با سایت استکهلمیان

اين مطلب برای يادداشت هفته سايت" ديدگاه" تنظيم و از اين سايت برگرفته شده است.