ويرجينيا ولف / تنظيم منيژه فروزنده
ويرجينيا ولف : " { تنها كاری كه از عهده ي من بر مي آيد اين است كه عقيده ی خود را درباره ي نكته ي كوچكي متذكر شوم . زني كه مي خواهد بنويسد بايد پول و اتاقي ازآنِ خود داشته باشد . "} ادلين ويرجينيا استيون ، سومين فرزند از ميان چهار فرزند جوليا و لسلي استيون است . او در سال 1882 ميلادي در شهر لندن متولد شد .
و نسا ، توبي و آدرين سه فرزند ديگر خانواده اند .سر لسلي استيون پدر ويرجينيا يكي از مؤلفين بزرگ انگلستان در زمينه ي انتشار زندگي نامه ي بزرگان ادبي است . جرالد داكوت؛ برادر ناتني ويرجينيا در سن 24 سالگي به ويرجينياي 7 ساله تعرض مي كند . مادر ويرجينيا زماني كه او 13 سال بيشتر نداشت فوت مي كند. اولين علائم بيماري افسردگي در اين زمان در ويرجينيا ظاهر مي شود . پايان گذران تعطيلات در "سنت ايوز ساحل كورئوآي " كه خانواده ي استيون هر ساله به آن جا مي رفتند و ويرجينيا اولين نوول خود به نام " سفر خروح " را مربوط به اين دوره نوشته است . " جرج داكورت " برادر ناتني ديگر او تعرضش را در همين ايام شروع مي كند . در سال 1904 ، پدر ويرجينيا كه بعد از مرگ همسرش بدخو و مستبد شده بود از دنيا مي رود . ويرجينيا در خاطرات خود از 9 سال زندگي سخت در كنار پدر،از اين ايام مي گويد . دومين دوره ي افسردگي ويرجينيا از همين سال شروع مي شود و او در طي اقدام به يك خودكشي خود را از پنجره بيرون مي اندازد ولي نجات مي يابد . بعد از چند ماه اولين مقاله ي او به نام " زيارت هاورث " براي چاپ پذيرفته مي شود . مقاله اي بدون امضاء كه در " كاروين " به چاپ مي رسد . در سال 1905 ويريجينيا در كالجي مشغول به تدريس مي شود و همزمان با برادرش توبي انجمن " نيمه شب ها " را در خانه خودشان به راه مي اندازند . در اين نشست هاي شبانه اديباني مانند ام.فوستر ، تي.اس ، اليوت ، و نقاشان و مورخان مشهوري شركت داشتند . توبي برادر محبوب ويرجينيا در سال 1906 در اثر بيماري تيفوييد جان مي سپارد . در سال 1907 خواهر او با منتقد معروف " كلايول " ازدواج مي كند و ويرجينيا و آدريان تنهامي مانند . در اين سال او نگارش اولين رمانش " سفر خروج " را آغاز مي كند.سال1911 اوج فعاليّت اجتماعي اوست .ويرجينيادر” women,s suffrage “برايِ استيفاي حق رأي زنان فعاليت مي كند . در ميتينگ ها، سخنراني هاي متعددي انجام مي دهد. در سال 1912 لئونارد وولف و ويرجينيا با هم ازدواج مي كنند .لئونارد در تهييج ويرجينيا به نوشتن نقش به سزايي داشت و تا حدودي توانست او را وادار به كار خلاقانه بكند . دومين اقدام به خودكشي در سال 1913 صورت گرفت . پزشكان او را نجات دادند و توصيه كردند كه او هرگز بچه دار نشود . كتاب " سفر خروج " در همين سال زير چاپ مي رود و براي غلط گيري به او برگردانده مي شود .1914 شروع دوره ي جديد افسردگي ويرجينياست . او به " جنون حرفي " مبتلا مي شود . دو روز قبل از انتشار " سفر خروج " در بيمارستان بستري مي شود . در ماه هاي تابستان اطلاع مي يابد كه از رمانش استقبال شده و آبزرور نوشته است : " چيزي فراتر از استعداد هنري در رنگ آميزي و انسجام كتاب به كار گرفته شده است . " بعد از بهبود نسبي فعاليت خود را در عرصه ي زنان از سر مي گيرد . درباره ي " اصول تعاون زنان " چند سخنراني مي كند . در منزلش كنفرانس هايي درباره ي بيماري سفليس و آموزش هاي جنسي براي زنان كارگر ترتيب مي دهد كه باعث تعجب آنان مي شود . ويرجينيا و همسرش يك ماشين چاپ را به تصادف در مغازه اي مي بينند ، آن را مي خرند ، و در نهارخوري منزلشان به كار مي گيرند . آنان هرگز تصور نمي كيردند يكي از بزرگترين سازمان هاي انتشاراتي انگلستان را بنا نهاده باشند . كتاب " شب و روز " ويرجينيا در سال 1919 چاپ شد كه به نظر او كتابي پخته تر و رضايت بخش تر از كتاب قبلي او بود . كتابي كه به لحاظ مضمون و ساختار ، بحث هاي متعددي را در سطح جامعه به همراه داشت . كتاب " اتاق ژاكوب " او در همين ايام منتشر شد كه با استقبال عمومي رو به رو گشت . در همين سال با ويتا اسكويل وست آشنا شد . زني كه به داشتن روابط زنانه مشهور بود و خيلي زود به بهترين دوست ويرجينيا تبديل شد . دوستيي كه همواره با رقابت و عشق همراه بود . در سال 1925 ويرجينيا مقالات بلند بحث انگيز را مي نويسد به نام " آثار حيرت انگيز درخشان هنر " . فرانسو از دو فرومون مي نويسد : " ويرجينيا در اين قلمرو نيز مانند ساير شاخه ها آثاري مي نويسد و اين استعداد نقادي ادبي اوست كه چنين موفقيتي را نصيبش مي كند و ضمناً استقلال مالي اورا نيز تأمين مي نمايد " در همين سال كتاب مشهور ويرجينيا با نام " خانم دالووي " منتشر مي شود . آندره مورو مي نويسد : " موضوع كتاب بسيار ساده است . كلارسيا دالووي 52 سال دارد . زني كه در جواني زيبا بوده و هنوز هم از آن بهره دارد . او فكر مي كند خدايان كه هرگز از هيچ فرصتي در رنجاندن و آزار و مخالفت كردن و تباه ساختن زندگي بشري غافل نمي مانند ، جداً متعجب خواهند شد علي رغم اين محظورات كسي مانند يك بزرگ بانو بخرامد و رفتار كند . ويرجينيا به خانم دالووي بسيار شباهت دارد . او در تلاطم زندگي آرام آرام خرد و له مي شود . اما در زير ظاهري اين چنين يكدست و هماهنگ، قوياً احساس مي كند كه زندگي امري زيبا و خطير است . كتاب روايت يك روز زندگي خانم دالووي و در عين حال توصيف يك روز زندگي لندن است . كتاب " فانوس دريايي " را شروع به نوشتن مي كند . در ماه دسامبر سال 1925 به لانگ برن دعوت مي شود . شب هاي زيادي را در آن جا مي گذراند . آغاز روابط او با " ويتا " كه با نهايت راز داري پنهان مي ماند. اين رابطه در سال 1926 گسترش مي يابد . ويتا به او توله سگ شكاري به نام وينكر هديه مي كندكه الگويِ شخصيت flush دركتاب بعدي قرار مي گيرد. 1927- كتاب " فانوس دريايي " منتشر مي شود كه از شخصيت پدر و مادر ويرجينيا هيچ چيز از قلم نيافتاده بود . همين طور از خانه ي كودكي و سال هاي اوليه ي زندگي او . 1928- ويتا به ماري كمپبل مي پيوندد و همين باعث رنجش و حسادت ويرجينيا مي شود . ويرجينيا " اورلاندو " را شروع مي كند كه در آن از شخصيت ويتا الگو برداري شده است . اين مسئله مجدداً ان دو را به هم نزديك مي كند . دو زن تا زمان مرگ ويرجينيا به دوستي با هم ادامه مي دهند . در سال 1929 كتاب " اتاقي از آن خود " را منتشر مي كند كه خود فكر مي كند اين كتاب سرنوشت نگران كننده اي دارد . در سال 1930 با اتل اسميت آهنگساز فميبت ملاقاتي رضايت بخش دارد . رمان " خيزاب ها " را در همين سال به پايان مي برد . و سال 1932- ويرجينيا پنچاه ساله مي شود . ويرجينيا خسته از نظم دادن به flush “ “ و بافكاري كه مصرانه براي نوشتن رمان جديدش les paragiter “ “ در سر مي پروراند چند روزي به sienne “ “مي گريزد ؛ " هنوز چيزي نشده احساس مي كنم مثل حبابي از عمق يك بطري به بالا صعود مي كنم . " سال 1937- از ژانويه تا اكتبر يعني تمام سال وقف نوشتن مي شود : " نوشتن مرا به هيجان مي آورد . سه ساعت مثل ده دقيقه مي گذرد . " انتشار كتاب " سالها " براي او موفقيت بزرگي به همراه دارد . كتاب او پرفروش ترين كتاب آمريكاست . سال -1938 هيتلر اتريش را تصرف مي كند . " سه گيني " منتشر مي شود. انتشار كتاب رسوايي به بار مي آورد .بله نفسشان بند آمده . ويرجينيا خطاب به مردان مي نويسد " مادران شما با همان دستاني مي جنگند كه شما مي جنگيد و به همان دلايل . مادران شما عليه سلطه ي پدر سالاري مبارزه كردند ، همان طور كه شما در مقابل سلطه ي فاشيستها ... و امروز با آزادي هاي شما مخالف هستند و آن ها مي خواهند براي شما در زندگي تعيين تكليف كنند . آن ها اكنون فقط بين زن و مرد تفاوت قائل نيستند بلكه بين نژادها تفاوت قائل مي شوند . شما در درونتات جيزي را احساس مي كنيد كه مادرانتان وقتي حذف شدند احساس مي كردند . وقتي به عنوان زن بودن مجبور به سكوت شدند . در سال 1939 انگليس به رهبري چرچيل وارد جنگ با آلمان مي شود . لئونارد يهودي بود . او تصميم گرفت اگر لندن تسليم بشود به همراه ويرجينيا خودكشي كند. او تصميمش را با ويرجينيا مطرح كرد ، ويرجينيا نپذيرفت . آدرين برادرويرجينيا براي او مرفين تهيه كرد . لئونارد آن ستو ن محكم با زني كه هميشه وسوسه خودكشي داشته از خودكشي صحبت مي كند . بحران بيماري در ويرجينيا عود مي كند . نگارش " ميان پرده ها " ادامه مي يابد . 28 مارس در حالي كه جيب هايش را پر از سنگ بزرگ كرده خود را در رودخانه ي اوژ مي اندازد و خودكشي مي كند . توضيح : استيفن دالدري فيلمي به نام " ساعت ها " را كارگرداني كرد كه نامزد چندين جايزه ي اسكار گرديد . اين فيلم بر اساس رماني به همين نام به قلم مايكل كانيگهام تهيه شده . هم رمان و هم فيلم " ساعت ها " متأثر از رمان " خانم دالووي " مي باشند . در رمان كانيگهام ، هم چنان كه در رمان ويريجينا ولف ، اين مردها هستند كه ضعيفند و زن ها قوي . در كتاب " اتاقي از آن خود " نيز ولف به اين نكته اشاره مي كند و مي گويد : " به خاطر اقتصاد پدر سالاري ، آفرينش زن ها اغلب به بچه داري و زندگي خانوادگي محدود مي شود . اما اگر امكانات فراهم باشد زن ها مي توانند خلاقيت هنري نيز داشته باشند . مسئله اينجاست كه هيچ كس درباره ي قدرت زنان و توان خلاقيت آن ها چيزي ننوشته . " وولف در رمان " خانم دالووي " وكانيگهام در رمان ساعتها دقيقأ اين كار را مي كنند.خواندن رمان ؛خانم دالوي؛ و ديدن فيلم ساعت ها ما را به دنيايي سراسر از حس و ادبيات زنانه نزديك مي كند .
برگرفته از "سمرقند"
سايت “زنان ايران جهان ”
|