صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

زنان‌ پرستار، روزبه‌روز از سلامتي‌ دور می شوند / معصومه‌ چاوشي‌

در حالي‌كه‌80 درصد از نيروي‌ پرستاري‌ كشور ما را زنان‌ تشكيل‌ مي‌دهند، توجه‌ به‌ مشكلات‌ كاري‌ پرستاران‌، عموما بايد حول‌ محور زنان‌ شاغل‌ در اين‌ قشر بگردد و نكته‌ جالب‌ اين‌ است‌ كه‌ مسوولان‌ و دست‌اندركاران‌ واعضاي‌ مديريتي‌ در حوزه‌ قانونگذاري‌ و اجرايي‌ را آقايان‌ تشكيل‌ داده‌اند. با اين‌ وجود اكنون‌ اراده‌يي‌ محكم‌ در جامعه‌ پرستاري‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ مطالبات‌ به‌وجودآمده‌ كه‌ نتيجه‌اش‌ مي‌تواند، بدون‌ در نظر گرفتن‌ جنسيت‌ شاغلان‌ اين‌ حرفه‌، براي‌ تمام‌ پرستاران‌ كارساز باشد. چرا كه‌ وضعيت‌ شغلي‌ پرستاران‌ اكنون‌ چنان‌ نامطلوب‌ است‌ كه‌ چاره‌يي‌ جز پيگيري‌ مطالبات‌ براي‌ پرستاران‌ باقي‌ نمانده‌ است‌.
در اين‌ گزارش‌ سعي‌ نداريم‌ به‌ گلايه‌هاي‌ مالي‌ پرستاران‌ بپردازيم‌ كه‌ بي‌شك‌ هر روزنامه‌خواني‌ تا به‌ حال‌ ديگر مي‌داند كه‌ چه‌ خبرهايي‌ مربوط‌ به‌ طرح‌هاي‌ پولي‌ و مالي‌ پرستاران‌ و نشست‌هاي‌ خياباني‌ آنها در رفت‌ وآمد در دالان‌هاي‌ مجلس‌، درگذرزمان‌ از آسياب‌ وعده‌ وعيدها چگونه‌ گذشته‌، چقدر به‌ تاييد رسيده‌، چگونه‌ در رسانه‌ها اعلام‌ شده‌ و... اما موضوع‌ اصلي‌، مشكلات‌ زنان‌ شاغل‌ در اين‌ حرفه‌ است‌ نه‌ مجموعه‌ پرستاران‌أ شايد تا به‌حال‌ كمتر كسي‌ به‌ اين‌ فكر افتاده‌ باشد كه‌ چرا پرستار را در قالب‌ يك‌ زن‌ مي‌توان‌ ديد نه‌ يك‌ مرد* آيا زنان‌ از سر تفنن‌ و علاقه‌مندي‌ اين‌ شغل‌ سخت‌ و طاقت‌فرسا را انتخاب‌ مي‌كنند*(كه‌ چندان‌ هم‌ معقولانه‌ به‌ نظر نمي‌رسد) و اگر اينطور باشد چرا از محروميت‌هايش‌ رنج‌ مي‌كشند* در حال‌ حاضر هيچ‌نوع‌ تحقيق‌ و پژوهشي‌ در زمينه‌ گرايش‌ زنان‌ ايراني‌ به‌ شغل‌ پرستاري‌ با وجود آمار 80 درصدي‌ زنان‌ پرستار وجود ندارد اما مي‌توان‌ از وضعيت‌ به‌وجودآمده‌ گريزي‌ بر اين‌ موضوع‌ زد شايد دريچه‌تازه‌يي‌ بر روي‌ آن‌ گشوده‌ شود.
پرستاري‌ شغل‌ تازه‌يي‌ نيست‌ ميان‌ مشاغل‌ بلكه‌ قدمت‌ آن‌ به‌ قدمت‌ انسان‌ برمي‌گردد.
شايد نسل‌ اول‌ اين‌ شغل‌ مادري‌ باشد.تيمارداري‌ از كودك‌ و همسر،در سلامت‌ وبيماري‌ كه‌ اصلا جزو ذات‌ مادرانه‌ و فطرت‌ انساني‌ زن‌ است‌ به‌ مدد پيشرفت‌هاي‌ بشري‌ در طول‌ زمان‌، به‌ علم‌ و صنعت‌ و تكنيك‌ هم‌ مزين‌ شده‌ و اين‌ است‌ كه‌ اكنون‌ مي‌بينيم‌ با برترين‌ دستاوردهاي‌ تخصصي‌، دوشادوش‌ ساير علوم‌ پزشكي‌ به‌ جنگ‌ با اهريمن‌ بيماري‌ مي‌شتابد.متخصصين‌ امروزه‌ در انستيتوهاي‌ پرستاري‌ دنيا خصوصا در انگليس‌ و امريكا خط‌ مشي‌ علمي‌ پرستاري‌ در جهان‌ را تعريف‌ و تبيين‌ مي‌كنند.
اما در ايران‌ دانشجوي‌ اين‌ رشته‌ با كمترين‌ نمره‌ در كنكور سراسري‌ اذن‌ دخول‌ به‌ دانشگاه‌ را مي‌يابد.در دورافتاده‌ترين‌ و محروم‌ترين‌ نقاط‌ كشور، بدون‌ امكانات‌ زيستي‌، رفاهي‌ و فرهنگي‌ مناسب‌ تنها با يك‌ رشته‌ پرستاري‌ يك‌ دانشكده‌ تاسيس‌ مي‌شود.دانشجوي‌ اين‌ رشته‌ دوران‌ شبانه‌روزي‌ كار و تحصيلش‌ را نه‌ به‌ ازاي‌ درآمد كه‌ به‌ ازاي‌ آموزش‌ آن‌ هم‌ با سختي‌ و مرارت‌ مي‌گذراند و از اين‌ رهگذر هم‌ تمام‌ سيستم‌هاي‌ بيمارستاني‌ را از جذب‌ و اشتغال‌ و استخدام‌ نيرو بي‌نياز و خودكفا! مي‌سازد.ديگر وزارت‌ بهداشت‌ نياز به‌ نيروهاي‌ طرحي‌ هم‌ ندارد.
به‌ اين‌ ترتيب‌ دانشجوي‌ پرستاري‌ بعد از چهار سال‌ پرزحمت‌ تازه‌ اول‌ راه‌ است‌ و بازار داغ‌ بيكاري‌ روبرويش‌ و انگيزه‌هاي‌ انسان‌دوستانه‌اش‌ را اگر به‌ بادنداده‌باشد دست‌كم‌ بسياري‌ از آنها را از دست‌ مي‌دهد.
اما چرخه‌ معيوب‌ »دانشجو به‌ جاي‌ پرسنل‌«، همچنان‌ سالهااست‌ كه‌ چرخ‌ كليه‌ مراكز بيمارستاني‌ و دانشگاهي‌ را مي‌چرخاند و موضوع‌ بيكاري‌ پزشك‌ وماما و پرستار،ديگر كسي‌ را آزار نمي‌دهد.
زماني‌ در مجلس‌ عده‌ قليلي‌ به‌ ياد اين‌ معضل‌ افتادند (در سال‌هاي‌ دور) اما پيشكسوتان‌ علم‌ پزشكي‌ و آمار نويسان‌ مملكتي‌ ما خاموش‌ نشستند و نگاه‌ كردند تا مبادا روزي‌ پاسخگو باشند كه‌ امان‌ از آن‌ روز!
معلوم‌ نيست‌ علت‌ پيدايش‌ علم‌ آمار در همه‌جاي‌ جهان‌ با ايران‌ يكي‌ است‌ يا خير* ولي‌ اصولا بايد ترسيم‌ احتمالات‌ آينده‌ و هشدار بموقع‌ براي‌ جلوگيري‌ از وقوع‌ چنين‌ پيشامدهاي‌ مخربي‌ باشد.
حالا بايد از نماينده‌ يونسكو در كشورمان‌ بشنويم‌ كه‌ مي‌گويد:»ايران‌ بهترين‌ صادركننده‌ مغز متفكر در جهان‌ است‌!!«
تعرفه‌هاي‌ پزشكي‌ در گيرودار زورآزمايي‌ شركت‌هاي‌ بيمه‌، نظام‌ پزشكي‌ و وزارتخانه‌، ناتوان‌تر و تحليل‌رفته‌تر مي‌شوند.پزشك‌، ماما، پرستار »به‌ كجاي‌ اين‌ شب‌ تيره‌ بياويزد قباي‌ ژنده‌ خود را*!«
حالا دست‌ كم‌ در هر هفته‌ با يك‌ خبر شاهد تجمع‌، تحصن‌ و تهديد و اعتصاب‌هاي‌ اين‌ گروه‌ محروم‌ مانده‌ از حقوق‌ طبيعي‌ خود هستيم‌، آن‌ هم‌ در سكوت‌. شايد اين‌ تنها اعتراضي‌ در سالهاي‌ پس‌ از انقلاب‌ است‌ كه‌ از بالاترين‌ مقام‌ مسوول‌ مملكتي‌ تا پايين‌ترين‌ رده‌ نظام‌ بر حقانيتش‌ مهر تاييد زده‌ و حقوق‌ خواسته‌اش‌ را به‌ رسميت‌ شناخته‌. حتي‌ اين‌ هم‌ در نوع‌ خود بسيار جاي‌ تعجب‌ دارد كه‌ تمام‌ تجمعات‌ اخير پرستاري‌ بدون‌ مجوز وزارت‌ كشور در آرامش‌ و امنيت‌ كامل‌ به‌ آخر رسيده‌. واقعاص عجيب‌ نيست‌*
در واقع‌ از بس‌ اين‌ بن‌ بست‌ حقوقي‌ بي‌گره‌گشا و بي‌توجه‌ مانده‌ كه‌ حتي‌ احتمال‌ پيدا شدن‌ گرايش‌ سياسي‌ و چسباندن‌ برچسب‌هاي‌ جناحي‌ بر پيشاني‌ پرستاران‌ نيز به‌ وجود آمده‌.
پليس‌ سلامت‌، خود بيمار است‌
چه‌ بخواهيم‌ چه‌ نخواهيم‌ پرستاري‌ اينك‌ پليس‌ سلامت‌ جامعه‌ است‌، كليد بهداشت‌ سلامت‌ و پيشگيري‌ را در دست‌ دارد و نه‌ در پزشكي‌ كه‌ در جامعه‌شناسي‌، روانشناسي‌، كار، صنايع‌ و معادن‌، كشاورزي‌، صنعت‌ حمل‌ و نقل‌ جاده‌يي‌، هوايي‌، دريايي‌ و امدادرساني‌ ضرورت‌ حضورش‌ را به‌ اؤبات‌ رسانده‌. ديگر در دنياي‌ امروز فقط‌ زنان‌ نيستند كه‌ به‌ اين‌ رشته‌ گرايش‌ دارند اما در ايران‌ البته‌ وضع‌ طور ديگري‌ است‌ اينجا زنان‌ براي‌ اين‌ شغل‌ در اولويتند، زيرا مردان‌ ما به‌ سبب‌ نتايج‌ فرهنگ‌ مردسالاري‌ يا هر علت‌ ديگري‌ چندان‌ رغبتي‌ به‌ فعاليت‌هاي‌ خدماتي‌ و سرويس‌دهي‌ نشان‌ نمي‌دهند. زنان‌ بر حسب‌ عادت‌ چه‌ در خانه‌ پدري‌ و چه‌ در خانه‌ همسر بطور خودكار وظيفه‌ خدمت‌رساني‌ را مي‌پذيرند و برايش‌ چانه‌ نمي‌زنند. زنان‌ اين‌ شغل‌ را هم‌راستاي‌ وظايف‌ منزل‌ به‌ دوش‌ مي‌كشند.
اما مردان‌ جامعه‌ ما چون‌ فقط‌ نان‌آور محسوب‌ مي‌شوند خواسته‌ يا ناخواسته‌ شغلي‌ كه‌ هم‌ كفه‌ با وظايف‌ طبيعي‌ زنان‌ است‌ را نمي‌پذيرند، مگر در سمت‌هاي‌ مديريتي‌ اداري‌ و دفتري‌ و حدود آماري‌ 2010 درصدي‌ مردان‌ شاغل‌ هم‌ گوياي‌ وضعيت‌ بحراني‌ كمبود نيروي‌ مردپرستار در ايران‌ است‌.
يك‌ زن‌ پرستار مي‌گويد: بودن‌ يك‌ مرد در بخش‌هاي‌ سختي‌ مثل‌ بيماران‌ سرطاني‌ كه‌ نياز به‌ بازپروري‌ روحي‌ بيمار حس‌ مي‌شود بسيار حياتي‌ است‌ زيرا ما كنار بيمار مي‌گرييم‌ در حالي‌ كه‌ مردان‌ كمتر گريه‌ مي‌كنند. ما همراه‌ آنها به‌ داخل‌ زندگي‌هاي‌ شان‌ مي‌رويم‌ و اندوه‌ كمبود دارو، پول‌ و آذوقه‌ بيمار را به‌ خانه‌هامان‌ مي‌بريم‌ و سر سفره‌ با بچه‌هايمان‌ تقسيم‌ مي‌كنيم‌ اما مردان‌ بيشتر، توانايي‌ كنترل‌ چنين‌ احساساتي‌ را دارند. براي‌ مردان‌ در پايان‌ روز، كار هم‌ پايان‌ مي‌يابد و توجه‌ و تمركز بر بهتر كردن‌ معيشت‌ خانواده‌شان‌ امكان‌ ادامه‌دار شدن‌ درگيري‌ حسي‌ را از آنان‌ مي‌گيرد.
اين‌ احساس‌ بسيار فراتر از مشكلات‌ خاص‌ زنان‌ اعم‌ از بارداري‌، شيردهي‌ و يائسگي‌ است‌ كه‌ اكثر زنان‌ شاغل‌ (در تمام‌ حرفه‌ها) به‌ تنهايي‌ بار آن‌ را به‌ دوش‌ مي‌كشند. بودن‌ مردان‌ در كنار زنان‌ تعديل‌كننده‌ گره‌هاي‌ عصبي‌ و تنش‌هاي‌ رواني‌ هر دو گروه‌ آنان‌ است‌.
در بخش‌هاي‌ ديگري‌ مثل‌ C.C.Uو I.C.Uكه‌ روزي‌ يك‌بار حداقل‌ در برابر اشعه‌ ضدعفوني‌ كننده‌ قرار مي‌گيرد يا بخش‌هاي‌ راديولوژي‌ و سي‌تي‌اسكن‌ كه‌ پرستار ناخواسته‌ بايد آماج‌ پرتوهاي‌ يونيزه‌ باشد چه‌ ضريب‌ اطميناني‌ براي‌ مخاطرات‌ اين‌ شغل‌ در نظر گرفته‌ شده‌ است‌*
در بخش‌ دياليز و پيوند كليه‌ يا بخش‌هاي‌ بيماران‌ عفوني‌ كه‌ خطر سرايت‌ بيماري‌ خطرناكي‌ چون‌ ايدز و هپاتيت‌ وجود دارد، چه‌ راهكار آينده‌ نگرانه‌يي‌ براي‌ اين‌ حرفه‌ انديشيده‌ شده‌*
اينكه‌ زنان‌ سال‌هاي‌ بهره‌وري‌ مطلوب‌ كارشان‌ توام‌ است‌ با دوران‌ باروري‌شان‌ ريسك‌ اين‌ شغل‌ را در برابر مردان‌ دو چندان‌ مي‌كند.
پرستار بارداري‌ كه‌ در برابر اشعه‌ قرار دارد يا بايد به‌ تنهايي‌ بيماري‌ را بر روي‌ تخت‌ جا به‌ جا كند يا شيفت‌ شبانه‌يي‌ را با 40 30 مريض‌ بگذراند! بويژه‌ در اورژانس‌ كه‌ احتمال‌ برآورد مريض‌هايش‌ با احتمال‌ حوادث‌ همراه‌ است‌. پرستاري‌ كه‌ شيفت‌هاي‌ عصر و شب‌ پيوسته‌ دارد، براي‌ كمبود نيروي‌ بخش‌ و كمبود انرژي‌ خود به‌ زمان‌ بيشتري‌ براي‌ بازدهي‌ و ساماندهي‌ توانش‌ نياز دارد كه‌ ديگر جاي‌ آن‌ در برنامه‌هاي‌ كاري‌ خالي‌ است‌ و اين‌ يعني‌: »استراحت‌ كافي‌«
كاهش‌ توان‌ جسمي‌ بتدريج‌ برخود او، خانواده‌ و محيط‌ كارش‌ تاؤير مي‌گذارد. شايد يكي‌ از دلايل‌ مهمي‌ كه‌ پرستاران‌ (عموماص زن‌) كمتر در عرصه‌هاي‌ اجتماعي‌ به‌ دنبال‌ چاره‌جويي‌ از مشكلات‌ صنفي‌ خود ظاهر مي‌شوند همين‌ ناتواني‌ و تحليل‌ وقت‌ و انرژي‌ ايشان‌ باشد.
ديگر بعد از 8 ساعت‌ ايستادن‌ و دويدن‌ در بيمارستان‌ ، در مترو و خيابان‌ در خانه‌ مگر چقدر زمان‌ مي‌ماند كه‌ آن‌ هم‌ البته‌ به‌ رتق‌ و فتق‌ امور منزل‌ تعلق‌ خواهد داشت‌.
عملاص برنامه‌ريزي‌ براي‌ مسائل‌ عمقي‌تر و چالشي‌ در يك‌ حيطه‌ پر مسووليت‌ نياز به‌ دقت‌، سازماندهي‌ و مديريت‌ و انسجام‌ گروهي‌ دارد كه‌ به‌ دلايل‌ بالا براي‌ اين‌ قشر مقدور نيست‌.در هر حال‌ چالش‌هاي‌ پرستاري‌ درست‌ مثل‌ رشد يك‌ غده‌ بدخيم‌ كند و آهسته‌ و بدون‌ درد آغاز مي‌شود و ناگهان‌ يك‌ روز به‌ ياد ما مي‌آورد كه‌ غفلت‌ چه‌ سزاي‌ سنگيني‌ دارد. ممكن‌ است‌ هرگز به‌ عضو سالم‌ خود نينديشيده‌ باشيم‌ ولي‌ عضو قطع‌ شده‌ هميشه‌ ما را درگير خود مي‌كند. نگذاريم‌ بيش‌ از اين‌، اين‌ عضو رنج‌ كشيده‌ پيكر اجتماع‌، در سكوت‌ دردهايش‌ فرو رود، ديگر تمام‌ راهكارها بعد از آن‌ نوشدارويي‌ است‌ پس‌ از مرگ‌ سهراب‌!
اعتماد 6 اسفند 83

گروه‌ اجتماعي


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster