صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

بزرگترین معامله قرن حاضر با ایران / برگردان ناهید جعفرپور

اقتصاد جمهوری خلق چین بیشتر از دو دهه است که با رشدی سالانه در حدود 7% گسترش می یابد. اگر اقتصاد داخلی کشوری به وسعت یک قاره با جمعیتی 3/1 میلیارد نفر با چنین شتابی رشد نماید در این صورت ذخیره هنگفتی مواد سوختی و انرژی زا از مهمترین ضروریات بلاواسطه برای این کشور است. مشکل انرژی در چین دقیقا با رشد جمعیت این کشور در رابطه است از این رو برای رهبریت پکن همواره دست یابی به ذخایر و منابع انرژی در جهت تامین نیاز های کشورش آنهم بطور طولانی مدت از اهمیت حیاتی بر خوردار است. در این راستا چین همواره در مقابل هژمونی آمریکا با آمریکا سرشاخ میشود.

از سوی دیگر طراحان استراتژی پنتاگون هم مدتهای طولانی است که به توان نظامی عظیم و الجثه چین بخوبی واقفند. پنتاگون خطر اصلی برای طرح های هژمونی طلبانه آمریکا را نه در کشور روسیه بلکه در کشور چین می داند.

چینی ها در باره اهداف واشنگتن هیچ گونه توهمی ندارند. William Kristol نئو لیبرال که در واقع مغز متفکر و ایدئولوگ رهبریت آمریکا در جنگ های نوین می باشد و شعله مشعل جنگ را در دولت بوش روشن نگه می دارد می گوید:" باید روی سرنگونی حزب کمونیست چین دقیقا کار نمود". همزمان چین با پیاده نمودن استراتژی تامین انرژی اش با واشنگتن که در تمام جهان تلاش می نماید کنترل ذخایر مهم را در دست داشته باشد در گیر و سر شاخ میشود.

هم اکنون به صورت جدی علایق و منافع چین و آمریکا در آمریکای لاتین بخصوص ونزئولا ، آفریقا مخصوصا سودان، در مناطق خلیج فارس تا آسیای مرکزی و بخصوص ایران و در نهایت منطقه مورد دعوا یعنی Spratley Islands در دریای جنوبی چین ، برای دستیابی به ذخایر و منابع انرژی زای چون نفت و ....با یکدیگر در تصادم قرار گرفته است.

اما پکن بر عکس واشنگتن در حالت فعلی در این موقعیت قرار ندارد که قدرت نظامی اش را از مرزهایش به بیرون گسترش دهد. هنوز سال ها احتیاج است تا چین بتواند در فضای پاسفیک و حتی نه بطور جهانی خطری جدی برای ارتش آمریکا باشد.

وابستگی به واردات

از آنجا که قرار دادهای وارداتی تا کنونی چین تنها شامل ذغال سنگ بوده است، به این لحاظ این کشور برای تامین ذخیره نفتی و گازی اش نیاز فوری به وارد نمودن نفت و گاز فراوان از کشور های صادر کننده این منابع طبیعی در سرتاسر جهان که غالبا هم مناطق بحرانی و مناطق جنگی می باشند، دارد. اما واردات چین تنها به نفت و گاز فراوان هم خلاصه نمی شود بلکه مواد اولیه دیگر هم مورد احتیاج این کشور می باشد و با وجود اینکه بسیاری از این مواد در خود چین وجود دارد اما این کشور به وارد کردن این مواد وابسته است. ذخایر طبیعی چین غالبا در نقاط غربی چین که در حقیقت دورافتاده ، غیر قابل سکونت و هزاران کیلومتر از مراکز صنعتی دور واقع شده است قرار دارد. استخراج این معادن در حقیقت بسیار مشکل بوده و هزینه سنگینی را می طلبد. به این لحاظ چین مجبور به وارد نمودن این مواد اولیه از دیگر کشور ها است. از سوی دیگر از آنجا که مناطق صنعتی چین یا نزدیک به صحرا است ویا از راه های صحرائی آسان میتوان به این مراکز رفت و آمد نمود لذا برای چین بهتر است که مواد خام و اولیه را از راه های دریائی وارد نماید و در هزینه فراوان برای اسخراج منابع طبیعی خویش صرفه جوئی نماید.

از آنجا که پکن به لحاظ بازار موفق صادرات صنایع کوچک مقدار قابل توجه ای ذخیره های ارزی در اختیار دارد، از این امکان برخوردار است که مواد اولیه را از خارج به قیمت بازار جهانی خریداری و به کشور وارد نماید. در حال حاضر در منطقه پاسفیک دولتی وجود ندارد که نمایندگان اقتصادی چین برای رسیدن به مواد اولیه ( از نفت و گاز گرفته تا سایر مشتقات نفتی و مواد اولیه دیگر صنعتی و....) بی واسطه و با واسطه قراردادی نبسته باشند. در حالیکه کشور هائی چون استرالیا و یا اندونزی در باره معامله با چین نامطمئن می باشند، چینی ها از سوی کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه با آغوش باز پذیرفته میشوند.


روزنامه روسی پراودا در تاریخ 17 نوامبر گذشته در سرمقاله اش به بررسی موقعیت اقتصادی چینی ها در این منطقه پرداخته و می نویسد که :" چین موفق شده است در کشور های آمریکای لاتین گوی سبقت را از آمریکا برباید". در حالیکه رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا جرج دبلیو بوش در خاور میانه میخ کوب شده است و به آمریکای لاتین جائی که جدیدا قدرت های چپ موفق شده اند دولت های سالهای نود و یار آمریکا را از قدرت پائین بکشند، توجه ای ندارد،چین به عنوان قدرت برتر در این منطقه این کشور ها را بعنوان یاران استراتژی اش کشف نموده است. کشور هائی که در رساندن مهمترین مواد اولیه ( نفت و مشتقاتش) به چین نقش اساسی را بازی می نمایند . در سال 2003 برزیل در حدود 6 میلیارد دلار به چین مواد اولیه صادر نموده است که در واقع در جدول صادرات جهان در سال 2003 برزیل مقام سوم را دارا بوده است. در سپتامبر سال 2004 صادرات مواد اولیه و خام از برزیل به چین رکورد صادرات این کشور را شکسته است یعنی صادراتی به ارزش 6/6 میلیارد دلار. در دسامبر 2004 زمانی که رئیس جمهور ونزوئلا هگو چاوس سومین سفر خویش را از زمان رسیدن به حکومتش در سال 1999 ، به چین نمود، بحث انرژی ونزوئلا و تکنولوژی چینی بحث محوری این دیدار بود.

چین بمانند یک ناجی نجات در آمریکای لاتین ظاهر شده و تقریبا 70% قرار دادهای برزیل را بخود اختصاص داده است که بطور مشخص شعبه های مختلف مواد اولیه طبیعی و معدنی را در بر می گیرد. در مقابل برزیل هم در 300 طرح تولیدی مختلف چینی سرمایه گذاری نموده است. یک چنین توسعه تجاری هم میان چین و آرژانتین و سایر کشور های آمریکای لاتین به وقوع پیوسته است. سال گذشته هنگامی که رئیس جمهور چین Hu Jintao به برزیل و آرژانتین و شیلی سفر نمود از وی بعنوان نجات دهنده آمریکای لاتین قدردانی گردید. بخصوص زمانی که وی در جمع تجار برزیلی اعلام نمود که پکن نقشه دارد با بستن قرار داد ها ی جدید در طول 10 سال آینده در حدود 100 میلیارد دلار به خزانه کشور های آمریکای لاتین جاری نماید، مورد استقبال شدید قرار گرفت. وجود اقتصادی چین و رابطه اقتصادی چین با مهمترین کشور های آمریکای لاتین غیر مستقیم برگ برنده ایست برای امنیت کوبا در مقابل خشونت های آمریکا.

معاملات چین با آفریقا

تا کنون در حدود 40 کشور در آفریقا جائی که 25% احتیاجات نفتی چین را تامین می نماید با پکن وارد معامله گشته اند. در حالیکه در سال های گذشته بستن معاملات تجاری کشور های غربی با آفریقا روز بروز دچار مشکلات فراوان شده است ،جابه جائی کالا از چین به این قاره فراموش شده و بر عکس هر چه بیشتر گسترش یافته است.

در میان این کشور ها سودان نقشی محوری را بازی می نماید. کشوری که چین با امید های فراوان بیشترین سرمایه گذاری را نموده است. به این مفهوم که چین قصد دارد آنقدر نفت از این کشور وارد چین نماید که خود به جمع صادر کنندگان نفت بپیوندد.

طبق گزارش خبرگزاری دولتی Xinhua در تاریخ 17.11.2004 چین در نظر دارد تا سال 2020 در رابطه با پیدا کردن ذخایر مهم جهان در حدود 100 ماهواره مشاهده و تحقیق را در فضا نصب نماید. آنطور که پیداست این زاتیلیت ها ( ماهواره ها) در کنار وظایف نظامی می باید تمامی مراکز مهم ذخایر معدنی جهان را ثبت و پیدا نمایند.


ابعاد معاملات غول آسا و غیر قابل تصور با ایران

سیاست رهبری پکن برای رسیدن به ذخایر انرژی زا آنطور که پیداست سیاستی مستقیم و سریع است. اواسط سال 2004 میان چین و قزاقستان قرار دادی به حجم 5/3 میلیارد دلار( پیمان Pipeline) بسته شد. قرار دادی که دیوار های میان چین و آسیای مرکزی تا خلیج فارس را برای بهره گرفتن از نفت و گاز این منطقه توسط چین فرو ریخت.

در ابتدا قرار بود که کشور های غربی به بستن این پیمان مبادرت ورزند اما حجم بزرگ مالی که در اولین قدم از سوی چین جاری گشت برای همه غیر قابل پیش بینی بوده و باعث شد که روزنامه های اقتصادی جهان در این باره بنویسند که چین قانون شکنی کرده و دست روی منافع غربی ها گذاشته است.

معامله غول آسای میان چین و تهران بر سر نفت و گازبا ارزشی به قیمت 100 میلیارد دلار آمریکائی در میان رسانه های غربی بعنوان " مهمترین پیمان عصر حاضر" نام گرفته است. افزون بر این طبق یک پیمان گازی دیگر بین دو کشور ایران و چین در آینده به حجم این قرار داد بین 50 الا 100 میلیارد دلار دیگرافزوده خواهد شد.

طبق گزارش های بخش های کارشناسی در حال حاضر میان ایران و چین پیمان دیگر نفتی در حال معامله می باشد. حجم قرار داد های بسته شده میان ایران و چین حتی برای آمریکائی ها هم بعنوان "بعد تجاری غول آسا" شمرده می شود.

در حالیکه واشنگتن قصد دارد ایران را بعنوان "کشوری شرور" طبق پیمان Iran-Libya Sanctions Act در لیست تحریم اقتصادی قرار داده و ایزوله و تضعیف نماید، طبق پیمان گاز ایران/چین به مدت 25 سال چیزی در حدود سالانه 10 میلیون تن گاز از لوله های ایران به مخاذن گاز چینی جاری خواهد شد. همزمان چین هم بدون ترسیدن از رقبای غربی و یا آمریکائی قرار دادهای طولانی مدت برای صادر کردن تولیدات مختلف صنعتی به ایران بسته است.

طبق قانون ILSAبرای تحریم اقتصادی که توسط کنگره آمریکا تصویب گشته است باید دولت آمریکا تمامی سرمایه گذاران خارجی را که بیش از 20 میلیون دلار در بخش صنعت نفت و گاز ایران سرمایه گذاری می کنند مجازات نماید. آنچه مسلم است با توجه به اینکه آمریکائی ها از مقدار معاملات چین و ایران با خبرند و هم چنین چین هم از این قانون قبل از بستن پیمان ها با ایران آگاهی داشته است وبا وجود اینکه این معاملات مرزهای تحریم اقتصادی کنگره آمریکا را بشدت شکسته است، چنین تصور میشود که چین با بستن این حجم بالای معاملات با ایران گذشته از منافع خود در واقع شاخ های خود را هم به آمریکا نشان داده است.

پیمان غول آسای بسته شده میان پکن و تهران، دست های کنسرن نفتی وابسته به دولت چین را در آینده در سهیم شدن کشور چین در بخش های مختلف و گسترده ای از جمله در تحقیقات بدنبال منابع جدید نفت در ایران ، ساختمان چاه های جدید ، امر استخراج نفت، صنعت پتروشیمی، صنعت گاز و حمل آن و بخش های دیگر مشتقات گازی و نفتی و .... باز می گذارد.

از آنجا که صدور LNG تانکر های مخصوص می خواهد، در حال حاضر ایران میلیارد ها دلار آمریکائی برای ساختن کشتی های کوچک نفت کش خود سرمایه گذاری نموده است. طبق گزارش محمد سوری رئیس کنسرن Iranian-Tanker ، ایران مجبور است به لیست 10 کشتی نفت کشی( LNG-Tankern )که همین اواخر سفارش داده است تا سال 2010 در حدود 87 کشتی نفت کش بزرگ دیگر اضافه نماید تا بتواند حمل و نقل حجم قرار داد های صادراتی اش را به موقع انجام دهد.

ذخایر گازی ایران که در حدود نیمی از آن در بخش نفت خیز نزدیک کویر قرار دارد از سوی کارشناسان با حجمی در حدود 6/26 بیلیون کوبیک متر تخمین زده شده است که در این صورت دومین منبع بزرگ گاز جهان می باشد. طبق پیمان نامبرده چین در استخراج منطقه نفت خیز یادآوران که تخمینا در حدود 17 میلیارد بشکه نفت خواهد داد سهیم می باشد. همزمان این قاعده برای منطقه گاز پارس جنوب که ایران با قطر شریک است و در حدود 8% منابع گاز جهان را تامین می کند صادق است.

چینی ها با معاملات انرژی خود با ایران نشان دادند که تصمیم ندارند از قواعد امپریالیستی واشنگتن پیروی کنند . دست گذاشتن پکن بر روی منطقه ای چون ایران که تحت سیاست تحریم اقتصادی آمریکاست و مکررا از سوی دولت های بر روی کار آمده تا کنونی ایالات متحده آمریکا ، اهمیت فوق العاده آن برای "امنیت ملی آمریکا" تاکید گشته است، بیانگر این است که چین به سیاست تحریم اقتصادی بر علیه ایران اهمیت نمی دهد.

همزمان ایران هم از طریق بستن بزرگترین پیمان عصر حاضر با چین بدون اینکه رسما پیمان نظامی بسته باشد، پشتیبانی بزرگ و قدرتمند را برای خود بدست آورده است. از این رو واشنگتن باید از هم اکنون ترس داشته باشد که دولت های کشور های دیگر هم که تا کنون در تهران افراد مورد اعتمادی نداشتند و یا اینکه موقعیت این کشور را نا مطمئن می دانستند، از مثال چین پیروی نمایند و با ایران قرار داده های عظیم الجثه ببندند. برای واشنگتن این تصور که معامله ایران/ چین دولت های اروپائی، ژاپن ، هند و روسیه را به این فکر بیاندازد که ریسک سرمایه گذاری در ایران را بجان بخرند، ترس آور است. برای مثال میتواند این سرمایه گذاری ها به اینجا ختم شود که قرار دادی را که در سال 1993 بین هندوستان و ایران برای ساختمان 2670 کیلومتر طول Pipeline بسته شد دوباره به جریان بیافتد. همچنین ترکیه که با ایران قرار دادی به حجم 25 میلیارد دلار برای انتقال گاز از ایران به این کشور بسته است میتواند بفکر بستن قرارداد های دیگری بیافتد.

نقش روسیه

آنچنان که پیداست حجم پیمان بسته شده بین چین و ایران بر روی روسیه تاثیر گذاشته و رابطه ایران با روسیه را بهبود بخشیده است. روسیه که در سال گذشته در رابطه با غنی سازی اورانیوم نشان داده است که به رابطه با ایران علاقمند است و با این کارش در مقابل آمریکا و اروپا قد علم نموده است، نمی خواهد به این ریسک دست بزند که منابع و تکنولوژی ایران تنها در انحصار چین باشد. به همین دلیل امکان دارد که تلاش کند مقاومتی را که کنسرن های گاز روسی برای همکاری با ایران می نمایند را بفراموشی بسپارد و مجددا وارد عمل گردد. البته برای روسیه بودن در بازار ایران میتواند مشکل ساز باشد. از زمانیکه مسکو دراوائل سال های 90 شروع نمود به ساختن اولین رآکتور اتمی در نزدیکی بوشهر با ظرفیتی به مقدار 000-Megawatt-AKW1 ، سرمایه داران روسی امیدوار بودند که بتوانند بعنوان منوپلی در بازار ایران برای استفاده غیر نظامی از تکنولوژی اتمی ابراز وجود نمایند. تا کنون مسکو با وجود تمامی اخطار های آمریکائی ها و اروپائی ها مبنی بر رها کردن طرح صادرات تکنولوژی هسته ای به ایران ( چون گفته میشود که تهران می خواهد از این تکنولوژی برای ساختن تسلیحات هسته ای استفاده نماید) ، همواره پاسخ داده است که هیچگونه مدرکی دال بر اثبات این ادعا وجود ندارد. حال بنظر می رسد که روسیه از سوی چین و از جانب کشور های اروپائی در تنگنا قرار گرفته است. از سوی چین برای اینکه مبادا روسیه به تحریم اقتصادی ایران از سوی آمریکا جواب مثبت دهد و از جانب بریتانیا و فرانسه و آلمان به دلیل اینکه مبادا کمک های روسیه به ایران ،ساخت تسلیحات هسته ای را باعث گردد.

"بازی بزرگ"

در حال حاضر ایران علاقمندی نشان می دهد وارد پیمانی مبنی بر همکاری های چند جانبه با Schanghai بشود. به این صورت که در کنار تاجیکستان ، قزاقستان،قرقیزستان و ازبکستان و چین و روسیه سیاست امنیتی مشترکی را ادامه دهد. بخصوص همکاری با دو کشور چین و روسیه برای تمامی کشور های منطقه بعنوان محوری برای مبارزه با خودسری ها و بیحقوقی ها و شرارت های ایالات متحده آمریکا از اهمیت بسزائی برخوردار است. حتی با وجود اینکه در حال حاضر تصور پیمانی متحد میان روسیه و چین و ایران غیر قابل تصور است اما نقش تهدید کننده آمریکا در منطقه روز بروز به لحاظ تجزیه و تحلیل از اوضاع هم که شده این کشور ها را به هم نزدیک تر می نماید.

چین ، روسیه و ایران به سیاست واشنگتن بعد از واقعه 11 سپتامبر 2001 و تحمیل آمریکا به فضای مهم نفت و گاز خیز آسیای مرکزی با شک و تردیدی عمیق می نگرند . مسکو و تهران منطقه آسیای مرکزی را بعنوان حیات خلوت بسیار قدیمی خود دانسته و چین را بعنوان خریدار قابل اطمینان و کسی که هژمونیش سوای هژمونی آمریکا است ارزیابی می نمایند. پکن هم این منطقه را بعنوان سرچشمه مهم ذخایر نفتی و غیر نفتی در خدمت امنیت بخشیدن طولانی مدت به نیاز های انرژی زای خویش دانسته و به این دلیل نگران ثبات و امنیت این منطقه می باشد.

و اما واشنگتن هم با یک سری از کشور های آسیای مرکزی چون آذربایجان ، تاجیکستان ، قرقیزستان و ازبکستان پیمان نظامی و امنیتی یک جانبه خویش را بسته است. همزمان واشنگتن به تقویت گروه کشور های Guuam پرداخته که آذربایجان و جورجین به آن تعلق دارند و تا Baku-Tbilissi-Ceyhan-Pipeline ادامه داشته و بعنوان وزنه ای در مقابل نفوذ روسیه در آسیای مرکزی عمل می نماید.


تهران تلاش می کند نفوذ خویش را در منطقه بهبود بخشد تا بتواند بدین صورت در مقابل تهدیدات Pax Americana بهتر خود را محافظت نماید. پیمان نظامی ایران با ترکمنستان در سال 1994 یکی از این تلاش هاست. باز هم طبق ادعا های بسیار دولت جرج بوش این کشور در منطقه خاورمیانه قصد دارد با متوصل شدن به نیروی نظامی "صلح و دمکراسی" را به ارمغان بیاورد و این منطقه را با خواست های بازار آمریکا توازن بخشد. David Tucker معاون رئیس دفتر وزارت دفاع آمریکا و مامور عملیات اختصاصی در منطقه جنگی در تابستان 1998 آشکارا نشان داد که منطقه اطراف خلیج فارس از شمال تا دریای خزر و شرق تا آسیای مرکزی تنها منطقه ای است که برای آمریکا منافع دارد و جنگ کردن برای آن مقرون بصرفه می باشد. زیرا که در این منطقه در حدود 75% درصد منبع گاز جهان نهفته است.

چین با پیمان بسته شده با قزاقستان برای استخراج منابع انرژی چاه های دریای خزر و پیمان با ایران برای استخراج منابع انرژی خلیج فارس آشکارا نشان داد که هرگز بدون مقاومت این مناطق را در اختیار آمریکا نخواهد گذاشت. آنچه که مهم است اکنون دیگر موضوع تنها بر سر کنترل منابع انرژی آسیای مرکزی نیست بلکه موضوع کنترل کل منطقه خلیج فارس تا دریای خزر است که در این میان از سوی آمریکا بعنوان Greater Middle East ( خاورمیانه بزرگ) نامیده میشود. همزمان هر روز بیشتر روشن می شود که چین و روسیه ، "جبهه دولت" جمهوری اسلامی ایران را به عنوان مهمترین حصار بر علیه گسترش هژمونی ایالات متحده آمریکا می دانند. مسکو و پکن بنظر می رسد که بر علیه آمریکا در جبهه مشترکی قرار دارند.

در 27 دسامبر سال گذشته Sergei Iwanow وزیر دفاع روسیه همه را متعجب نمود و اعلام داشت که روسیه با چین در پائیز سال 2005 مانوری مشترک را در چین برگزار خواهند نمود.

Rainer Rupp

دنیای جوان 29.01.2005


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster