صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

جنسيت گرايي فمينيستي ، فوكو و تئوري گفتمان1

نظريه فمينيستي ، عميقاً ريشه در آراء فوكو حول محور گفتمان دارد . اخيراً شمار زيادي از نظريه پردازي هاي فمينيستي ، معطوف به كشف اصطلاح گفتمان است . در اين ارتباط اين نمونه ها قابل ذكر است: (دياموند و كوين بي 1988، اسميت 1990، ميلز 1991، ساويكي 1991، مك ني 1992) .

ممكن است گفتمان فوكويي در تلفيق با نظريه فمينيستي متناقض جلوه كند . همانطور كه ميگان موريس نشان مي دهد ، نمي توان به سهولت آنچه فوكو انجام داده است را با اهداف فمينيست ها مرتبط دانست .

كارهاي او در خصوص جنسيت ، صرفاً اشاره خفيف و فرعي به پرسشي است كه در هستري زنانه مطرح مي شود . طبيعتاً فوكو نظريه پردازي نيست كه بر پارامترهاي جنسي مربوط به زنان صحه بگذارد . به هر جهت ، نظريه گفتمان ، مشخصاً به دليل ارتباطش با تئوريزه كردن قدرت ، مفيد فايده است .

نظريه پردازان فمينيست ، عمدتاً راغب به تحليل روابط مبتني بر قدرت و راه كارهايي بوده اند كه در خلال آن ، زنان به مثابه افراد و اعضاي گروه ها، پيرامون روابط قدرت به گفتگو مينشينند . فمينيست هاي متاخر ، نه تنها از ارائه چشم انداز ساده اي از زنان به مثابه گروهي تحت ستم و قرباني اقتدار نرينه فاصله گرفته اند بلكه در جهت تبيين راه كارهاي تجزيه قدرت به عنوان مانيفست شخصي خود مي كوشند و برمصاديق آن درروابط روزمره زندگي اصرار مي ورزند.تحليل فوكو از قدرت، نقش موثري را در آراء فمينيست ها بازي كرده است2. تاجايي كه به نظر مي رسد گسترش دادن الگويي از روابط پيچيده قدرت و مبادله آن با ساير وجوه متغير نظير نژاد و طبقه بدون تفوق يكي بر ديگري محتمل است.درحالي كه به زعم نظريه پردازان بداقبال ماركسيست، هنوزطبقه،مهمترين عامل ستمديدگي طبقاتي معين است و جنسيت ، به سادگي ، عامل ثانوي بهره كشي قلمداد مي شود تحليل گران فوكوئيست، روابط طبقاتي را درتلفيق با روابط جنسيتي لحاظ می کنند. مردم صرفآ به دليل تمايزهاي طبقاتي تحت ستم نيستند بلكه اين، بواسطه نژاد و جنسيت ‌آنان نیز است . "آن مك كلينتوك" موضوع را اينگونه بيان مي كند :

"درك امپرياليسم ، بدون تئوري قدرت مبتني بر جنسيت ممكن نيست. قدرت جنسيت، لايه سطحي اين امپراطوري نبوده است …" .

تا سال1960م. فمينيستها بر اين اصل پافشاري داشته اند كه "]هرچيز[ شخصي سياسي است". اين شعار هنوز هم كاربرد رايجي دارد . تا امروز به نظر نمي رسد كه روند كلي سياست ، خودش را با موضوعات متعلق به اين حوزه خصوصي مرتبط كرده باشد موضوعاتي مثل(تامين آتيه كودكان ، رنج ناشي از زايمان ، سوءاستفاده هاي جنسي، خشونت هاي خانوادگي ، موضوعات مربوط به حقوق آميزشي و توليدمثل و …) مضافآ اينكه مشاركت بسياري از فمينيست ها در روند كلي امور سياسي نظير (راي دادن ، تشكيل گروه هاي ذي نفوذ ، تشكل هاي سياسي ، ارائه دادخواست ها و …) به اندازه ناتواني آنها در حل مشكلات شخصي شان بي اثر است . بنا به اظهار فوكو :

"گفتن اينكه "همه چيز سياسي است" منوط به تشخيص فراگير بودن روابط قدرت و فطرت سياسي آن است ".

مايلم دراينجا به شيوه اي اشاره كنم كه تئوري گفتمان را براي نظريه پردازان فمينيستي كه درجهت تشريح ساختارهاي زنانه و ناهم جنس گرا (Heterosexuality) ميكوشند مفيد ثابت كرده است . بنابر آراء "دوروتي اسميت" پيرامون گفتمان زنان ، زنها به گونه اي فعال از موقعيت تحت سلطه خود خارج مي شوند و در مراحل مذاكره جبري گفتماني شركت مي كنند . فمينيست هاي متقدم ، زن مداري را ايدئولوژي اي تلقي مي كردند كه به موجب آن ، زنان تحت ستم هستند . آنها مايل بودند كه "زن" را در موقعيتي "همسان" “Homogeneous” تبيين كنند .

بنابراين تجديد نظر فوكو درباره ي الگوهاي روابط قدرت، براي آن دسته از نظريه پردازان فمينيست كه در جهت تلفيق ميان "سياست" و قلمروي شخصي مي كوشند و مايل هستند تا با استفاده از استراتژي هاي ممكن ، تغييري در سيستم پيچيده و رو به افزايش قدرت بوجود آورند ، سودمند بوده است .

دراينجا مايلم برمفاهيم مشخصي كه نظريه پردازان فمينيست از آراء فوكو استخراج كرده اند انگشت بگذارم. بويژه آن تعداد كه به شكل قابل ملاحظه اي مبين تصور ما ازگفتمان است گونه هاي گفتمان كه فوكو آنها را از يكديگر مجزا مي كند و براي اهداف فمينيست ها كاربرد دارد ، عبارت اند "گفتمان اعترافي"3 و "گفتمان زنانه"4 .

دوروتي اسميت(1990)، تصورگفتمان زنانه را به عوض دوري جستن ازنگره ساختاراجتماعي معطوف به زنان منفعل بكار برده است. او براين حقيقت تاكيد ميورزد كه ساختارهاي گفتمان ادامه نمي يابند بلكه در طول زمان، به دليل مقاومت زنان دربرابر آنها و بواسطه دگرگوني ساختارهاي اجتماعي تغيير مي كنند. همچنين تا وقتي كه گفتمان،كاري باشد كه شما انجامش مي دهيد(به جاي اينكه چيزي باشد كه بواسطه آن شما در معرض چيزي قرار مي گيريد) با گفتمان زنانه درگير خواهيد بود .

پانويس ها :

1- Discourse theory

اصطلاح گفتمان در گونه گوني رشته هاي موجود ، تداولي عام يافته است . نظريه انتقادي ، جامعه شناسي ، زبان شناسي ، فلسفه اجتماعي و بسياري زمينه هاي ديگر آنقدر زيادند كه اين اصطلاح تعريف نشده باقي مانده و كاركردآن به مصرف دانش هاي مشتركي رسيده است.گفتمان به شكلي گسترده در خدمت تحليل متون ادبي و غيرادبي قرار مي گيرد و غالباً به منظور صحه گذاشتن بر يك مناظره مشخص نظري از طرقي مبهم بكار مي رود . (از مقدمه كتاب)

2- همچنانكه فوكو اضهار مي كند : " همانطور كه تاريخ قوياً به ما مي آموزد ، گفتمان را نمي توان

صرفاً عرصه كشمكش ها يا سيستم هاي سلطه گر تلقي كرد . بلكه آن چيزي است كه به موجب يا به خاطر آن كشمكش وجود دارد . (همان)

3- Confessional discourse

4- Feminine discourse

فرازهايي از كتاب "گفتمان"
نويسنده : سارا ميلز – 1997
ترجمه " پگاه احمدی "
سايت “زنان ايران جهان ”


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster