صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

کنترل خاورمیانه / برگردان ناهید جعفرپور

مزه تلخ شکست. رئیس جمهور آمریکا جرج دبلیو بوش جنگ را باخته است اما با این وجود قصد دارد جنگ دیگری را آغاز نماید.حمله به عراق برای دولت آمریکا هزینه سنگینی در برداشته است. تا کنون در حدود 1371 سرباز کشته شده اند. 150000
سرباز مشغول جنگند و 10000 نفر زخمی گشته اند. بسیاری از زخمی شدگان در حالت وخیم بسیار بدی بسر میبرند و در حقیقت شانس زنده ماندنشان بسیار ضعیف است. در حدود 15000 سرباز بدلیل رخداد هائی که در عراق شاهدش بوده اند روانی شده و ماه هاست که در مرخصی بسر می برند. د ر آگوست سال 2004 در حدود 2700 بار به نیروهای اشغالگر و لشگر های کمکی حمله شده است. در واقع بطور مرتب ماهانه در حدود 3000 حمله ازسوی مخالفان آمریکا صورت می پذیرد. زمانیکه وزیر دفاع آمریکا رامزفلد در ماه گذشته از لشکر مستقر در عراق دیدن می کرد، از سوی سربازان مورد انتقادات فراوانی قرار گرفت.
تعداد بیشماری از سربازانی که در حال حاضر در عراق می جنگند، کسانی هستند که بعنوان سرباز رزرو محسوب شده و یا از گارد ملی می باشند. این سربازان " آخر هفته ای" با خود حساب می کردند که بعد از دو یا سه ماه اقامت در عراق به سوی خانواده هایشان باز خواهند گشت.بجای دوماه بزودی دوسال میشود که آنها هنوز در عملیات بسر می برند. از آنجا که ارتش آمریکا با کمبود سرباز روبروست بنا بر این به این سربازان رزروی احتیاج مبرم دارد.
اخلاق ارتش سقوط نموده است بسیاری از سربازان روانی شده اند و بسیاری از ترس افتادن به دام پلیس ارتش به کانادا متواری شده اند. گارد ملی بالاخره بعد از 10 سال اهداف خویش را گم کرده است.طبق برنامه قرار بوده است که امسال در حدود 56 هزار نفر خود را به این گارد معرفی نمایند که تنها تا حال 51 هزار نفر آماده به خدمت گشته اند مابقی از ترس اینکه به جنگ عراق فرستاده شوند و در آنجا کشته شوند، غیبت نموده اند.
جمز همل رئیس ارتش ذخیره آمریکا همین چندی قبل گفته است که "لشگر های مستقر در عراق چون قشون خرد شده قدرتی نظامی می باشند. این واقعیت که تمامی دلائلی که با آن این جنگ آغاز گشت ، یعنی وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق و یا رابطه صدام حسین با بن لادن همه خیالی و بهانه بود باعث شده است که اخلاق ارتش بشدت نزول کند". این نقصان در ارتش آمریکا را مردم عراق با قیمت گزافی در مقابل اشغالگران پرداخته اند. طبق تحقیقاتی که توسط نشریه انگلیسی زبان لانست انجام پذیرفته است تا کنون در حدود 100000 عراقی در اثر بمباران ها ،انهدام مراکز مسکونی، انهدام بیمارستانها، مراکز آب رسانی و ... تحت سلطه اشغالگران جان خویش را از دست داده اند.سازمان ملل متحد اخطار نموده است که 400000 کودک در عراق در اثر سوءتغذیه و بیماری های جانبی آن چون اسهال و استفراغ تهدید به مرگند. طبق گزارش این نهاد بین المللی شمار کودکان عراقی که دچار سوء تغذیه می باشند از زمان اشغال عراق دوبرابر گشته است. تنها در اثر بمباران شهر فلوجه توسط ارتش نظامی اشغالگر در نوامبر گذشته 6000 عراقی غیر نظامی جان خود را از دست دادند. فلوجه شهری بود با سکنه ای به شمار 300000 نفر اما امروز فقط چند ده هزار نفر از این شهروندان زنده مانده اند که آنهم در مخروبه های این شهر زندگی می نمایند. در حدود 100000 نفر از سکنه این شهر به مکان های دیگر متواری شده اند و در مقر های پناهندگی زندگی می نمایند. خشونت و بربریت اشغالگران باعث رشد مقاومت در این کشور گشته است. دولت بوش از بدو ورودشان به این کشور ادعا نموده اند که مقاومت مردم توسط گروه کوچکی از تروریست های خارجی که در فلوجه جمع شده اند رهبری می شود.اما بعدا بعد از حمله به فلوجه در اولین روز بین 1600 کشته عراقی تنها 24 نفر غیر عراقی قرار داشتند. حقیقت این است که شورش در عراق از سوی مردم این کشور انجام می پذیرد . رئیس امنیت ملی عراق محمد ال شهوانی از این حرکت می کند که حداقل 200000 عراقی در شورش ها شرکت داشته و مردم بخصوص در بخش سنی نشین از این شورش ها پشتیبانی می نمایند. این گزارش را وی به فرمانده ارتش نظامی ارائه داده است. بنابراین مقاومت های در عراق در پهنه اجتماع بسیار گسترده تر از مبارزه فرانسوی ها در زمان اشغال توسط آلمانی هاست. بسیاری از عراقی ها بعد از سرنگونی صدام حسین منتظر بودند که ببینند آیا آمریکائی ها آن رفاه اجتماعی را که وعده داده بودند برای آنها فراهم خواهد نمود و یا اینکه بعنوان قدرت اشغالگر در صحنه عراق ظاهر می شوند.دقیقا چند هفته بعد از سرنگونی صدام اولین تظاهرات برای دمکراسی از سوی نیروی نظامی آمریکا به گلوله بسته شد. در این زمان بود که عراقی ها از نیروهای اشغالگر روی برگرداندند. حتی اقداماتی را که دولت موقت مامور سابق سیا یعنی ایاد علوی به اجرا در آورد نتوانست وضعیت را بهتر نماید. از این به بعد تمامی نیروی ارتش اشغالگر در مقابل مردمی قرار گرفت که از شورش ها پشتیبانی می نمودند. دقیقا این وضعیت همان وضعیتی را تصویر می نمود که در سال های 60 در ویتنام در جریان بود. با این حال چشم انداز این شکست فاهش برای آمریکا عاملی نشده است که آنان دست از خشونت های خویش بردارند.
روبرت مک نامارا وزیر جنگ آمریکا در زمان جنگ ویتنام در سال گذشته اقرار نمود که بخش بزرگی از رهبری ارتش آمریکا در اواسط سال های 1968 به این نتیجه رسیده بودند که مدتهاست جنگ را باخته اند. در واقع 7 سال طول کشید تا آمریکائی ها این واقعیت را بپذیرند. در این مدت آمریکائی ها در حدود یک میلیون ویتنامی را با بمباران های خود بقتل رساندند. در سال 1971 این جنگ شکست خورده به کامبوج گسترش یافت. این کاملا مشهود است که ارتش شکست خورده آمریکا در عراق دنبال یک چنین فراری به جلو می باشد. در شماره جدید مجله " نیویورک" سیمور هرش از نیروی اختصاصی ارتش آمریکا که از تابستان گذشته مخفیانه به ایران رفته اند تا نقشه هدف های مشخصی را برای بمباران ها تهیه نمایند، گزارش می دهد. هرش در این گزارش از زبان یکی از مشاورین دولت آمریکا می گوید که " غیر نظامیان پنتاگون میخواهند مخفیانه وارد ایران شوند تا مراکز حساس نظامی را تا آنجا که امکان دارد منهدم سازند".
دولت بوش دوسال پیش خیلی روشن اعلام نمود که آنها حمله نظامی به عراق را پیش زمینه یک حمله نظامی طولانی مدت در این منطقه می دانند. دولت ایالات متحده مبارزه می کند تا تنها قدرت جهان بشود. دو روز بعد از حمله بوش به عراق ویلیام کریستول رئیس " پروژه برای عصر آمریکائی نوین" برنامه ای ارائه شده از سوی سیاستمداران کنزرواتیو گفت:" موضوع بر سر این است که جمعی از دشمنان آمریکا کنار زده شوند. زمانی که بوش اوائل سال 2001 رئیس جمهور شد طراحان استراتژی فوق در صدر دولت قرار گرفتند. هدف آنها این است که با استفاده از ارتش آمریکا رقبای اقتصادی و سیاسی خویش را در تمام جهان به زیر سلطه آمریکا در بیاورند. کنترل خاورمیانه به لحاظ وجود ذخایر نفت برای آنان نقشی محوری را بازی می نماید. بوش در سفر خود به آلمان قصد دارد پشتیبانی اروپائی را برای کمک به این اشغالگری ها جلب نماید . البته همه چیز به نفع بوش است و آنطور که پیداست وی از این پشتیبانی ها برخوردار خواهد گشت. اروپائی ها هیچ تمایلی به اخراج اشغالگران از عراق ندارند زیرا اعتراضات شورشگران در عراق و قرار گرفتن همه چیز در دست مردم عراق تهدیدی جدی نه تنها برای منافع آمریکا بلکه منافع اروپا هم می باشد.
همه جا در خاور میانه، چون مصر و سعودی و اردن و ..... حکومت های غیر دمکراتیک و دیکتاتور رهبری این کشور ها را بعهده دارند که منافع غربی ها را با استثمار مردم کشورشان تامین می نمایند. آنها به پشتیبانی غربی ها و بخصوص آمریکائیها وابسته اند. بدون این کمک ها یک لحظه نمی توانند در مقابل اعتراضات ناشی از فقر مردمشان مقاومت نمایند.

خاتمه دادن به این اشغالگری دیکتاتور های محلی را ضعیف نموده و در را برای جنبش های اجتماعی این کشور ها باز خواهد نمود و کنترل ثروت را بدستان شهروندان این کشور ها خواهد انداخت.

این چشم انداز نه تنها آمریکا را نگران می کند بلکه شرویدر نخست وزیرآلمان و فیشر وزیر امور خارجه آلمان از هیچ چیزی بیشتر از تغییرات در این مناطق نمی ترسند. یعنی گرفتن قدرت از دست کنسرن های سرمایه داری که مردم را استثمار می نمایند.
به این دلیل شریودر از این اشغال پشتیبانی می کند و گروه های ارتشی را در عراق تعلیمات نظامی می دهد. ارتش آلمان در افغانستان وظیفه آمریکا را بعهده گرفته و دست آمریکا را برای اشغالگری در عراق آزاد می گذارد. هیچکدام از رهبران اروپا نه موافق پایان اشغال عراق می باشند و نه جلوی جنگ را می خواهند بگیرند. روسای دولت های ارو پا بجای آن تلاش می کنند خود همانند بوش بشوند تا بدین وسیله گوی رقابت را از آمریکا بربایند. سال هاست که تمامی سیاسیون احزاب اروپا از یک اروپای نظامی که به ارتش آمریکا وابسته نباشد ، پشتیبانی می نمایند و با انهدام خدمات اجتماعی کشورهایشان شرایط رقابت صنعت اروپائی را با صنایع آمریکائی فراهم می سازند. این جنگ وحشتناک و جنایتکارانه به تنهائی خاتمه نخواهد یافت تنها زمانی که میلیون ها در مقابلش به اعتراض دست بزنند درست همانطور که در عراق در جریان است. از این رو هر انسان آزاده ای موظف است در این تظاهرات ضد سفر بوش در ماینس شرکت نماید و همچنین با شرکت خود در تظاهرات روز 19 مارس در بروکسل که بطور سراسری از تمامی کشور های اروپا برگزار می گردد ، رهبران اروپائی را بزانو درآورند.
جهانی دیگر ضروریست
روزنامه آلمانی زبان لینکز روک
24.01.2005


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster