صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

آمریکا و جنگ / برگردان ناهید جعفرپور


آمریکائی ها در حالیکه جنگ را رهبری می کنند اما هنوز در موقعیت جنگی کامل قرار نگرفته اند. چشم انداز آینده سیاست آمریکا بیشتر حملات نظامی غیر قابل کنترل است تا برگشت به یک سیاست عقلانی.


در چشم انداز نئو کنزرولاتیو ها ادعائی را که رئیس جمهور آمریکا جرج دبلیو بوش در 11 سپتامبر 2001 بعد از حمله به برج های آمریکا بیان نمود مبنی بر این که :" آمریکا در موقعیتی جنگی قرار گرفته است" هنوز بسیار از واقعیت ها بدور می باشد.
مبلغین جنگ جهانی جهارم با نگاهی انتقاد آمیز به گفته های بوش نگریسته و می گویند که :"با وجود اینکه آمریکا جنگ را رهبری می کند اما کشور آمریکا در موقعیت جنگی قرار ندارد". جنگی که چون آتشی قرار است سریعا دامنه خاورمیانه و شمال آفریقا را در بر گیرد.
نئو کنزرواتیو ها موفق شدند آمریکا را در جنگی بدون خلاصی درگیر نمایند که تا کنون از نظر علائق اقتصادی بیشتر ضرر داشته است تا استفاده.
هم اکنون بعد از سپری شدن سه سال از آغار این جنگ جهانی چهارم اوضاع بنحوی است که ایالات متحده آمریکا در منطقه از مقاصد استراتژی نئوکونزرواتیوها چه بلحاظ روانی و چه مادی فرسنگها فاصله دارد. دولت بوش در انتخابات 2 نوامبر 2004 با این هدف واهی مجددا به ریاست جمهوری رسید که " کار را به پایان برساند". در تبلیغات ریاست جمهوری از هدف گسترش این جنگ به تک تک کشور ها چون ایران و سوریه و یا کشیدن این آتش به تمامی منطقه خاور میانه هیچگاه موردی برای بحث پیش نیامده و اشاره ای به آن نشد.

نیروهای متحد نظامی در پرتگاه

این واقعیت که ایالات متحده آمریکا آن هدفی را که نئوکونزرواتیوها بدنبالش بودند نتوانست به انجام برساند را میتوان از تعداد سربازانش مشاهده نمود: این تعداد سربازان برای وظایف اشغالگرانه فعلی در عراق و افغانستان به هیچ وجه کافی نمی باشند. به همین دلیل هیچگونه فضای کافی برای به انجام رساندن اهداف جنگی نئوکونزرواتیوها در ایران و یا کشور های دیگر باقی نمی ماند. به این مفهوم که از جنگ جهانی دوم تا کنون هیچگاه آمریکائی ها تا این حد با کمبود سرباز روبرو نبوده اند.
در حال حاضر نیروی فعال نظامی آمریکا متشکل از 1،4 میلیون سرباز زن و مرد می باشد. که از این تعداد 512000 این سربازان به لشکر زمینی ارتش تعلق دارد که مسئولیت اصلی در افغانستان و عراق را بر دوش میکشند. علاوه بر این در حدود 500000 وابستگان گارد ملی و 200000 نفر سربازان رزرو هم در این راستا در حال آماده باش می باشند که البته از زمانی که مشخص گشته است که بخش اعظم این نیروی رزرو به صحنه خطرناک جنگ فرستاده میشوند مشکلات بسیاری بر سر راه ارتش قرار گرفته است. به این مفهوم بیشتر این افراد رزرو ، پدران و مادران جوانی هستند که هرگز حاضر نیستند حتی با نام " قهرمان" از خانواده خویش ماه های طولانی جدا گردند.

در حال حاضر نیروی ارتش اشغالگر آمریکا در عراق چیزی در حدود 140000 تا 150000 نفر می باشد. مضاف بر این در حدود 20000 تا 22000 سرباز از دیگر کشور ها به این نیروی نظامی افزوده میشود که 8000 تا 10000 نفر آنها از بریتانیا می باشند. در افغانستان آمریکا در حدود 16000 سرباز و بریتانیا 2000 سرباز را مستقر نموده است. بعلاوه 8000 تا 9000 سرباز از ناتو (لشکر صلح)در کابل مستقرند که البته هیچگونه عملیات نظامی را انجام نمی دهند. از این تعداد سربازان ناتو اکثریت سربازهای آلمانی و کانادائی می باشند.

وسعت افغانستان با وجود اینکه در حدود 50 درصد بیشتر از عراق می باشد اما تعداد جمعییتش کمتر است. سربازان نیروهای نظامی در افغانستان برای کنترل این کشور در آنجا مستقر می باشند.دولت آمریکا سعی نموده است با در نظر گرفتن وضعیت افغانستان نیروهایش را در پهنه افغانستان تقسیم جغرافیائی کند به این صورت که بخش اعظم کشور را کاملا در اختیار بنیاد گرایان قرار داده است. هم اکنون در حدود 80 تا 90 درصد هروئین بدست آمده ازتریاک خالص جهان ازافغانستان می باشد. این خود نشان دهنده این است که تا چه حد آمریکا و ناتو در این کشور نفوذ دارند. البته اگر نخواهیم بگوئیم که آنها کاملا آگاهانه چشم های خویش را بر باز شدن غوزه های خشخاش می بندند.

دولت آمریکا برای سال جدید اعلام نمود که " دست به عملیات جدی برای از بین بردن کشتزار های خشخاش خواهد زد". البته تا چه حد این گفته واقعیت دارد معلوم نیست حتی اگر هم این ادعا به واقعیت بپیوندد معلوم نیست که آیا این آرامش فعلی در افغانستان بر هم خواهد خورد یانه. در هر حال آمریکا در این صورت مجبور خواهد شد نیروهای ارتش خویش را در افغانستان قوی تر نماید و تعداد بیشتری سرباز را در آنجا مستقر سازد. روزنامه مالی تایمز در دوم ژانویه گزارش می دهد که :" اینکه پنتاگون اعلام نموده است که بزودی بطور نظامی بر علیه کشتزارهای خشخاش و تجارت تریاک وارد عملیات خواهد شد با مقاومت های شدید ژنرال های ارتش روبرو شده است. آنها اعتقاد دارند که در این صورت متحدین مهم ارتش آمریکا بخصوص نیروهای متحده از شمال افغانستان به دشمنان ارتش آمریکا تبدیل خواهند شد".

در مجموع تعداد سربازان لشکر اشغالگر( آمریکا و متحدانش) در عراق و افغانستان در حدود 200000 نفر می باشد. در حالیکه در جنگ اول عراق در سال 1991 پنتاگون تنها در حدود 700000 سرباز آمریکائی را بکار گرفته بود و به این تعداد 160000 سرباز دیگر از 33 کشور متحد آنان اضافه میشد. در آنزمان استراتژی ارتش آمریکا به این شکل بود که با این ارتش عظیم بمدت چندین ماه تدارک قدرتی عظیم الجسه را در این منطقه بدهند که بتواند با بمباران های چند هفته ای دشمن را شکست داده و در خاتمه با یک حمله سریع زمینی با حداقل تلفات خودی جنگ را برنده شوند.

جنگ دوم عراق در مارس/آپریل سال 2003 ثابت نمود که نیروی نظامی اشغالگران استراتژی نوینی را انتخاب نموده اند. که به لحاظ دارا بودن دستگاه عظیم و گسترده تکنولوژی ، با وجود عدم زمان کافی برای تدارکات جنگی و تعداد کم سربازانشان، خواهان موفقیت فوری در جنگ می باشند.اما آنچه که بعدا مشاهده شد بیانگر این مسئله بود که آمریکا با این تعداد سرباز نخواهد توانست کشوری را که اشغال نموده است تحت کنترل خویش درآورد. در واقع ارتش آمریکا در عراق در این موقعیت قرار ندارد که مرتبا با توجیه تروریسم وضعیت خویش و وضعیت کشور را امنیت بخشد. تنها کاری که تا کنون انجام داده است تا آنجا که امکان دارد سعی نموده هر چه بیشتر مخالفان خویش را کشته و نابود نماید و مراکز شورش ها و مقاومت ها را بمباران و از سکنه خالی نماید. عملیات های بر علیه شهر فلوجه ثابت نمودند که مخالفت با آمریکا مرگ و نیستی بدنبال خواهد داشت. تاریخی هم که بنگریم استراتژی ترور آمریکائی که در ویتنام هم شاهد آن بودیم هیچگاه در نهایت موفقیت آمیز نبوده است. اگر از واقعیت امروزی حرکت کنیم جنگ اشغالگرانه آمریکا در عراق باعث شده است که روز به روز به تعداد مقاومت ها و شورش ها بر علیه آمریکا افزوده شود. طبق آمار تعداد جنگجویان عراقی بر علیه آمریکا که در آغاز 5000 نفر بود در سال دوم به ده هزار و هم اکنون به 200000 نفر رسیده است.

در سال 1969 در اوج جنگ ویتنام در جنوب شرقی آسیا سربازان آمریکائی 540000 هزار نفر بودند که تقریبا 4 برابر سربازان مستقر در عراق می باشند. در مجموع در طول جنگ ویتنام که دامنه اش از لائوس تا کامبوج بود طبق گزارش های متفاوت بین 4 تا 9 میلیون سرباز آمریکائی به جنوب شرقی آسیا فرستاده شدند. در سال 1950 تا سال 1953 در جنگ کره در مجموع 8/6 میلیون سرباز آمریکائی در جنگ مستقر بودند. بالاترین لشکر آمریکائی در جنگ کره بیش از 5/1 میلیون سرباز داشت.

یک میلیون سرباز در جنگ و مقایسه جنگ ویتنام و کره با امروز به ما نشان می دهد که امروز آمریکا فاصله زیادی با ادعای بودن در جنگ آنهم به وسعت جنگ جهانی چهارم را دارد. در یک تخمینی که توسط خبرگزاری UPI در 9 دسامبر بیان گردید مجموعه سربازان آمریکائی که تا آخر سپتامبر در عراق و در افغانستان مستقر گشته اند در حدود 955000 می باشد. بیش از 300000 نفر از این سربازها بیش از یکبار در عملیات بوده اند. 710000 نفر از این سربازان در واقع مرتبا در عملیات بسر برده و در حقیقت بازوی این جنگ بوده اند. 245000 سربازان ، از گارد ملی و سربازان رزروی می باشند. در این میان طبق گزارش UPI از قول یک دولت مرد آمریکائی از اوائل دسامبر 2004 مجموعه سربازان ارتش اشغالگر که در عملیات بسر می برند ازمرز یک میلیون نفر تجاوز نموده است.

نیروی نظامی آمریکا اکنون در موقعیت کنونیش کاملا تحت فشار است. کنگره آمریکا تصویب نموده است که 4000 سرباز دیگر به منطقه جنگی روانه گردد. شاید با افزایش نیرو و بالا بردن ظرفیت بتوان مثلا بر علیه کشور کوچکی مثل سوریه دست به عملیات جدیدی زد اما برای گسترش این جنگ در منطقه به هیچ وجه این ظرفیت نظامی کافی نخواهد بود.

رساندن تعداد نیروی ارتش آمریکا به سطحی چون 15 سال پیش قبل از فروپاشی شوروی، در شرایط کنونی و با در نظر گرفتن این واقعیت که از سال 1973 قانون نظام وظیفه اجباری در آمریکا لغو گردید، برای جامعه آمریکائی نه تنها مشکل بزرگی است بلکه به لحاظ مالی هم امکان پذیر نمی باشد.

حساب شده است که اگر حتی 10000 سرباز به سربازان کنونی اضافه شوند در حدود 1،2 میلیارد دلار سالانه به خرج دولت اضافه خواهد شد. حال با محاسبه اینکه برای گسترش برنامه نئوکنزرواتیو ها در کل خاورمیانه که طبق تخمینات احتیاج به یک میلیون سرباز اضافی دارد سالانه چیزی در حدود 100 تا 120 میلیارد دلار هزینه بیشتر برای دولت آمریکا خواهد داشت. فراموش نشود که تنها طبق گزارش پنتاگون در سال 2004 تا آنزمان در حدود 420 میلیارد دلار خرج پنتاگون بر علیه "تروریسم" بوده است.
جنگ در فضاهای جدیدی چون ایران که 4 برابر بزرگتر از عراق بوده و جمعیتش سه برابر جمعیت این کشور می باشد، هزینه ای غیر قابل تصور خواهد داشت. همچنین هزینه تکنو لوژی بکار رفته در جنگ های بعدی به هیچ وجه قابل پرداخت از سوی آمریکا نخواهد بود. مجموعه هزینه جنگ ویتنام چیزی در حدود 150 میلیارد دلار تخمین زده شده است. این هزینه در جنگ دوم عراق مدتهاست که از مرزهایش تجاوز نموده است. در جنگ اول عراق در سال 1991 که در حدود 6 ماه طول کشید طبق تخمینات متفاوت بین 61 تا 71 میلیارد دلار بوده است. 53 میلیارد دلار آن را متحدین آمریکا و 36 میلیارد را عمدتا دولت های عربی و 16 میلیارد آلمان و ژاپن پرداختند. در حالت کنونی آمریکا تکرار این واقعه را تنها باید در خواب ببیند.
تا پایان سال 2004 جنگ عراق و افغانستان در حدود 130 میلیارد دلار خرج روی دست اشغالگران گذاشته است. طبق تخمینات و آن گزارشی که به افکار عمومی ارائه شده است ، کاخ سفید آمریکا باید روی 50 تا 60 میلیارد دلار حساب کند. در سال جدید دولت آمریکا از کنگره آمریکا بین 80 تا 100 میلیارد دلار تقاضای کمک نموده است. یعنی بیش از 5 میلیارد ماهانه هزینه که 4 میلیارد آن هزینه ماهانه برای عراق و 1 میلیارد آن هزینه ماهانه برای افغانستان می باشد.

جنگ بر علیه تروریسم اولین جنگ آمریکا در تاریخ است که تا کنون بدون بالا بردن مالیات ها به پیش برده شده است.بر عکس دولت بوش به نفع ثروتمند ترین بخش جامعه مالیات ها را حتی تقلیل هم داده است و آنطور که به نظر می رسد این تقلیل مالیات ها همچنان ادامه خواهد داشت. در واقع این کار شرایطی را در آمریکا به وجود خواهد آورد که آنانی که فکر می کنند آمریکا در جنگ است ولی آمریکائی ها از جنگ دورند کاملا در اشتباهند. زیرا که این جنگ در خود آمریکا قربانیان بسیاری را داده است و مردم این کشور را روز به روز در فقری عظیم تر فرو میبرد.

هزینه و دخل و خرج دولت آمریکا در سال گذشته مرزهای خود را گذر نمود به این صورت که این دخل و خرج چیزی در حدود 413 میلیارد دلار بوده است که در واقع رکورد تا کنونی را در آمریکا شکسته است. یکی از تبلیغات انتخاباتی بوش شکستن این هزینه ها بود و تنظیم این دخل و خرج دولت.

دستگاه بوش برای اینکه بتواند این رویا را به واقعیت بنشاند تمامی هزینه های دولت را تقلیل داده است و از تمامی بخش های وابسته به دولت خواسته شده است هزینه خویش را به نصف برسانند. این منطق شامل حال پنتاگون هم خواهد شد. مثلا قرار شده است که در آینده از هواپیمای جنگی تیپ F/A-22 تعداد کمتری ساخته شود و نیروی دریائی باید سالانه دو زیر دریائی کمتر بسازد و همچنین در سال از تعداد زیر دریائی های اتمی سه عدد کمتر ساخته شود. به این صورت در تمامی قوای سه گانه باید صرفه جوئی گردد.
در مجموع بطور خالص با این صرفه جوئی ها سالانه 30 میلیارد دلار صرفه جوئی خواهد شد. که این خود در مقابل هزینه موجود هیچ است. از زمانی که بوش جنگ بر علیه تروریسم را اعلام نمود هزینه پنتاگون از 291 میلیارد سال 2001 به 420 تا 430 میلیارد پایان سال 2004 رسید.

در انتظار 11 سپتامبر دیگری

اکثریت مردم آمریکا از هزینه بالای جنگ گلایه و اعتراض دارند. اما با این وجود هنوز بسیاری از حرکات ارتش پشتیبانی می نمایند. در واقعیت اقلیتی کمی از مردم آمریکا از آنچه که ارتش اشغالگر در عراق انجام می دهد عصبی و ناراحتند. ضرب المثلی معروف در آمریکا می گوید اگر آمریکائی ها را بزور در آب بیاندازند شروع به شنا کردن می نمایند. مفهوم این ضرب المثل این است که آمریکائی ها اگر زمانی در جنگی وارد شوند سالها به آن جنگ ادامه خواهند داد حتی اگر تمامی شواهد اقتصادی و نظامی بر خلاف منطق این جنگ باشد. اینکه به لحاظ مادی و ایدئولوژیکی و مسائل و مشکلات متفاوت آمریکا در موقعیت" جنگ جهانی چهارم "قرار ندارد نمی تواند مانع این گردد که آنان برای رسیدن به این موقعیت تلاش نکنند. آنچه که مهم است نئوکونزرواتیو ها با کمک اتفاقلاتی چون 11 سپتامبر آن لحظات حیات بخشی را که بدنبالش می گردند بدست خواهند آورد. کسی نمی داند که در آینده چه زمانی آنان مجددا به یک 11 سپتامبر دیگر احتیاج خواهند داشت.

Rainer Matthias
روزنامه دنیای جوان
17.01.2005


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster