صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

همه سكوت كرده بودند، حتي ما! / فرزانه راجی


«صبيه چرا وچگونه كشته شده است؟»

«طبق تشخيص پزشكي قانوني قتل در روز يكشنبه 14 ارديبهشت 76 بين ساعت 9-5/7 صبح اتفاق افتاده، اما صبيه تا ساعت 11 صبح زنده بوده است. زن صاحبخانه كه در طبقه بالا مي‌زيسته در همان ساعات صداي مشاجره شديدي را مي‌شنود، پايين مي‌آيد صبيه را مي‌بيند كه در آشپزخانه مشغول شستن ظروف است. علي چگيني با گفتن اين كه دعوايي خانوادگي است و نيازي به دخالت نيست او را وادار به ترك خانه مي‌كند. صاحبخانه پس از دقايقي ديگر سكوت، به خيال آن‌كه دعوا تمام شده است. غافل از آن كه قاتل (شوهر) با چاقوي آشپزخانه از پشت به صبيه حمله كرده است.»

«قانل» فرار مي‌‌كند و پسر كوچكش را همراه خود مي‌برد. «صبيه كه هنوز زنده بوده براي كمك خواستن خود را تا در ورودي خانه برزمين مي‌كشد، لاي در را باز مي‌كند و همان‌جا برزمين مي‌افتد.» براساس اطلاعيه 23/8/83 «تعدادي از زنان فمنيست ايران» مقتوله توسط همسايه كنجكاو كشف مي‌شود. درحالي كه چگيني در اطلاعيه «منطق سركوب شده‌گان و سركوب‌گران را به هم نزديك نكنيد» روايتي ديگر از ماجرا دارد:«در آن روز نحس 14 ارديبهشت من وهمسرم با هم جر و بحث كرديم و پس از آن صاحب‌خانه آمد ما به بحث‌مان خاتمه داديم و من از خانه بيرون رفتم، همسرم هم قرار بود طبق معمول با پسرم برود سركار. من بعد از يك‌ساعت قدم زدن برگشتم خانه، وقتي رفتم داخل اتاق با كمال تعجب ديدم كه پسرم در رختخوابش خوابيده، همسرم را صدا زدم كه مگر نمي‌خواهي بروي سركار، جوابي نشنيدم، رفتم آشپزخانه و ديدم همسرم غرق در خون است، گرفتم‌اش بغل هرچه تكان‌اش دادم صدايي ازش در نمي‌آمد نبض‌اش را گرفتم دستم را گرفتم جلوي دهانش ديدم هيچ نفسي‌ ازش درنمي‌آد ترس برم داشت نمي‌دانستم چه بايد بكنم، كي همسرم را كشته؟ چرا؟ با صداي گريه من پسرم از خواب بيدار شد و من را صدا زد، سريع رفتم بيرون قبل از آن كه بياد داخل آشپزخانه. چون از مرگش مطمئن بودم و فكر مي‌كردم همين حالا مرا به اتهام قتل دستگير مي‌كنند تنها كاري كه به نظرم رسيد فرار بود.»

درست است كه اطلاعاتي كه چگيني مي‌دهد با اطلاعاتي كه دوستان فمنيست براساس مشاهدات پليس مي‌دهند متفاوت است ولي هنوز اتهام آقاي چگيني اثبات نشده و او هنوز «مجرم » نيست. متهم است و همچنان متهم باقي خواهد ماند تا جرمش ثابت شود و يا خود اعتراف به قتل كند. بنابراين متهم به قتل است نه قاتل.

وقتي چگيني خبر كشته شدن همسرش را به يكي از دوستانش اطلاع مي‌دهد آن دوست سوال مي‌كند:«فكر نمي‌كني كار رژيم باشه؟»

البته آقاي چگيني نمي‌گويد پاسخشان به اين سوال چه بوده است ولي به نظر مي‌رسد دوستان ايشان با احتساب اين‌كه كار، كار رژيم بوده با ايشان همراهي كرده و ايشان را از كشور خارج كرده‌اند. چه بسا اين دوستان تصور مي‌كرده‌اند هدف خود چگيني بوده و همسرش در واقع پيشمرگ او شده است. و قصدشان نه حمايت از «قاتل» آن‌طوري كه اين دوستان ادعا مي‌كنند بلكه حمايت از يك رفيق سياسي بوده كه در خطر مثله شد‌ن توسط« رژيم» بوده است. پس اين دوستان نه تنها همدست «قاتل» نيستند بلكه اساسا روحشان از آن‌«قتل» خبر نداشته و زماني كه به كل ماجرا شك مي‌كنند، آن طور كه خود چگيني مي‌گويد، راي به منزوي كردن چگيني مي‌دهند.

چگيني مي‌گويد در تمامي اين هشت سال متحمل دربدري و انزوا بوده است. مي‌گويد:« من بايد به صراحت بگويم اكثر كساني كه اين خبر و توضيح مرا شنيده‌اند، مرا قاتل فرض كرده و با من قطع رابطه كرده و تا جايي كه مي‌توانسته‌اند مرا منزوي ساخته‌اند. اما چون مرا متهم مي‌پنداشتند و نه مجرم و مهم‌تر آن كه دادگاه ذي‌صلاحي هم در ايران براي بررسي اتهام من به رسميت نمي‌شناختند، فعلا به راي وجدان بيدار خود به انزوا و قطع رابطه با من اكتفا كرده‌اند.»

بنابر آن‌چه كه چگيني مي‌گويد دوستان وي براساس اعتقاد و وجدان خود نه تنها از او حمايت نكرده‌اند بلكه او را ترك كرده و منزوي ساخته‌اند و به قول چگيني «نه سكوتي در كار بوده و نه توجيهي».

به هرحال نه رفتار آقاي چگيني در آن روز و نه گفتارشان در امروز قابل دفاع و قابل توجيه نيست. ولي ايشان هنوز هم «متهم» هستند و نه «مجرم».

اينكه ايشان همسرغرقه به خونش را كه به زعم دوستان فمنيست ما، هنوز زنده بوده و به زعم خود چگيني مرده، آن‌طور با خونسردي رها كرده واز ترس دستگيري به جرم قتل (؟!) فرار مي‌كنند، نهايت خشونت يك انسان در قبال يك انسان ديگر است، بويژه كه اين انسان همسر او بوده است. حتي اگر اختلافي هم بوده اين رفتار به هيچ‌وجه انساني نيست.

اينكه آقاي چگيني در اطلاعيه خود به صراحت مي‌گويد:«من و زنده‌ياد همسرم اختلاف داشتيم اما نه از آن گونه اختلافاتي كه مرا به قتل همسرم وادارد.» خود اعتراف به اين است كه اگر لازم مي‌آمد حتي مي‌توانست همسرش را بكشد. و مهمتر اينكه آقاي چگيني كه ادعا دارد خود همسرش را نكشته، درطي اين همه سال- بويژه وقتي كه از خطر جسته بود- حتي يك بار هم تلاش نكرد قاتل يا قاتلين همسرش را پيدا و يا افشا كند.

و اينجا حتما بايد اين را به آقاي چگيني گفت كه براي خفه كردن فريادهاي كسي كه مورد ضربات چاقو قرار مي‌گيرد و «آن‌هم نه از پشت، بلكه از سينه وشكم» خيلي راحت مي‌توان دهانش را محكم با دست گرفت. بنابراين همسايه هرچقدر هم «فضول» باشد صدايي نخواهد شنيد!

ولي اين ماجرا دوطرف دارد آنان كه متهم مي‌شوند و آنان كه متهم مي‌كنند. متهم شوندگان چگيني‌ها هستند و آنان كه سكوت كرده‌بودند و يا سعي مي‌كردند اين «قتل» را لاپوشاني كنند، و متهم كنندگان كساني هستند كه حالا و امروز(ونه ديروز)، نمي‌دانيم به كدامين دلايل سكوت را شكسته‌اند. و نمي‌دانيم آن زمان كه سكوت كرده‌بودند (مثل همان متهمان) از دوستان چگيني بودند يا دوستان دوستان چگيني؟

سكوت خانواده همسر چگيني وحتي سكوت پسران چگيني با توجه به اعتقادات آن‌ها وجو و فرهنگي كه در آن زندگي مي‌كنند قابل درك است و براساس آن‌چه كه خانم خراساني در اطلاعيه خود «فاش كردن قتل صبيه و ماچراهاي پس از آن تا امروز» آورده‌اند، ترس از تهديدهاي علي چگيني در افشاي اسرار ناموسي صبيه بوده است . ولي سكوت دوستان صبيه كه امروز به خونخواهي او برخاسته‌اند اصلا قابل توجيه و قابل درك نيست. دوستان فمنيست در اطلاعيه خود ادعا مي‌كنند كه« پس از فاجعه قتل صبيه فاجعه ديگري اتفاقي مي‌افتد كه تا امروز (بخوانيم ديروز!) ادامه دارد: سكوت جامعه مردانه وجامعه روشنفكري و سازش كاري‌هاي تفكرات زن ستيزانه در قبال اين جنايت‌! از خروارها توجيه و ايجاد پوشش «موجه» تا انكارها و دروغ‌ها و غيره و غيره! شبكه‌اي از هم‌بستگي‌هاي دروغين و غيرانساني از سال 76 تا كنون! نتيجه آن كه جريان قتل و علل واقعي آن مسكوت ماند، حتي يك مراسم بزرگداشت براي صبيه برگزار نشده و خبرها وتحليل‌هاي مربوط به اين واقعه در هيچ رسانه‌ي آلترناتيوي (؟!) در داخل و خارج منعكس نشده است، گويي اصلا چنين جنايتي اتفاق نيفتاده. اما همان‌طور كه هيچ حقيقتي پنهان نمي‌ماند، «سركوب شده» مجددا بازگشته است...»

سكوت زن ستيزان و جانيان و دوستان و حاميان «قاتل» و «قاتلين»‌ مشخص شد، ولي سكوت اين دوستان هنوز پاسخي ندارد. يا اين دوستان هم همچون خانواده صبيه مرعوب تهديدات چگيني و دوستان وي شده بودند، يا فريب آن‌ها را خورده بودند، يا امروز متحول شده‌اند و يا خود از دوستان چگيني و يا از دوستان دوستان چگيني بوده‌اند وحالا نيستند. اين كه مراسمي براي صبيه برگزار نشده است و يا در آن همه سمينار، سخنراني، ميتينگ، كارگاه و غيره ، كه طي اين سال‌ها در داخل و خارج برگزار شده، يادي از صبيه نمي‌شود و هيچكدام از اين دوستاني كه حال به خونخواهي صبيه برخاسته‌اند تلاشي در جهت افشاي راز قتل صبيه نمي‌كنند، سوالي بدون پاسخ است- برآناني كه اساسا از اين ماجرا خبري نداشته‌اند حرجي نيست. حال امروز چه شده است؟ اين نه تنها سوال من، بلكه سوال بسياري از كساني بود كه در پالتاك اتحاديه سوسياليست‌ها با مديريت و برنامه‌ريزي عزيزه شاه‌مرداي، برگزار شده بود.

تاخير دوستان صبيه در برملا كردن راز خشونت عليه صبيه، تمامي مباحث بجايي را كه در اين رابطه مطرح مي‌شود، تحت تاثير قرار داده است. بسياري با اين بهانه – به جا- كه عده‌اي به خاطر اختلافات سياسي اين مسائل را پيش كشيده‌اند، مي‌توانند مسئله خشونت چگيني و چگيني‌ها عليه همسرانشان، لاپوشاني‌هاي سازمان‌هاي سياسي- كه اصلا جديد نيست- و بسياري مسائل ديگر را كمرنگ كرده و در درجه دوم اهميت قرار دهند. بنابراين بجاست كه بازيچه دست سياست‌بازان نشويم- نه آن روز كه سكوت كرديم و نه امروز كه حرف مي‌زنيم- و به مسئله اصلي كه همانا خشونت در جامعه، خشونت‌هاي خانگي، خشونت در جامعه روشنفكري، لاپوشاني و پنهان‌كاري سازمان‌هاي سياسي و حتي به وجه‌الضمان قراردادن ارزش‌هاي انساني براي پيروزي در بازي‌هاي سياسي، بپردازيم.
سايت “زنان ايران جهان ”


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster