صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

بيگاری مدرن و وحشت انتظار اجرای قانون هارتز 4 در آلمان / فريده ثابتي

بحران بیکارسازی ها، کاهش دستمزد همراه با افزایش قیمت ها و افزایش ساعات کار، بدون دریافت مزد معروف شده به بیگاری مدرن و وحشت انتظار اجرای قانون هارتز 4، کاراجباری برای رقابت با جنوب و هرچه جنوبی ترکردن کارگران شمال، کماکان ادامه دارد.
بعد از توافق اتحادیه متال(فلز) با کنسرن عظیم زیمنس و کرایسلرو امضای قرارداد جدید تعرفه درمورد آن ها، که دربردارنده ی اضافه کردن ساعات کار، بدون دریافت مزد و حقوق، کاهش دریافتی های سالیانه مربوط به مرخصی و عیدی بود و رضایت کارفرمایان را تامین کرد و کارگران را تنها امنیتی چندساله برای حفظ کار با استثماری بیش تر داد، طرح این مساله توسط کارفرمایان فزونی گرفته و برخلاف نظراتحادیه که آن ها را توافق های موردی، ذکرکرده بود، به خواست عمومی سرمایه داران تبدیل گردیده است و صحبت از 40، 42 و حتی 50 ساعت کارهفتگی می شود. کارگران می گویند:
- طولانی ترکارکردن بدون دریافت مزد، مساله ما نیست.
- تطویل ساعات کار، پاسخ گوی بیکاری توده ای نیست و قبول آن دریک کارگاه سبب فشار روی همه ی کارگاه ها ی دیگر می شود و آن ها هم به دام اش می افتند.
- اگربا تخریب سیستم اجتماعی می شد بحران افتصادی را حل کرد، می بایستی امروز کشورهای افریقایی، قوی ترین کشورهای جهان باشند.

پروفسور هلموت اشپیلتزلگ از انستیو کارو اقتصاد دانشگاه برمن (IAW) می گوید: تطویل ساعات کار، یک سیاست برنامه ای ی، ضد کارو ضد خانواده است. این که آلمانی ها ازنظراوقات فراغت درجهان اول هستند، ادعای خبرگانی چون رئیس جمهور بایرن"اشتویبر" است. وی ادامه می دهد: متوسط ساعات کاردرآلمان 39،5 ساعت است که 2،5 ساعت از ساعات کارتعرفه آلمان، بیش تراست. متوسط ساعات کارهفتگی برای اتحادیه اروپا، 40 ساعت است.
کل ساعات کارسالانه درآلمان 1760، دربریتانیا 1962، درهلند 1716، درایتالیا 1659، و فرانسه 1689 ساعت است. اقتصاد فرانسه اززمان پذیرش 35 ساعت کارهفتگی، قوی ترشده است، هم چنین ازسال 1999 تا 2002 با وجود 35 ساعت کارهفتگی ، تعداد شاغلین افزایش یافته است. آن ها 30 درصد اشتغال جدید را با کاهش ساعات کارتامین کردند.
انستیتو برای تحقیق در بازار کار و اشتغال(IAB)، پیش بینی می کند که با افزایش ساعات کار، تنها 3 دهم تاثیر مثبت در شرکت ها ایجاد شود. با افزایش ساعات کار، بارآوری کارپایین می آید و شاغلان محرک کم تری برای کارخواهند داشت و بیش ترمرخصی بیماری خواهند گرفت. شاید دربعضی جاها، افزایش ساعات کارمعنی دهد، اما درکل جامعه اثرمنفی می گذارد. وقتی ساعات کار از 35 ساعت درهفته به 40 ساعت افزایش یابد، توان کار، 15 درصد افزایش می یابد درنتیجه 7/1 مکان های کار، دچارخطر می شوند، به این صورت که اکنون 7 کارگر، به اندازه 8 کارگر کارخواهند کرد، درنتیجه یک کارگراز 8 کارگر کارش را ازدست خواهد داد. به طورمثال کارگاهی که 4200 کارگردارد که فعلا درمجموع 14700 ساعت کارهفتگی تحویل می دهند با 40 ساعت کارهفتگی، مجموع کار به 16800 ساعت می رسد. ساعات کاراضافی برابر با 2100 = 14700- 16800 است که مساوی با کارهفتگی 60 کارگر می باشد، بنا براین به انداره کار60 کارگراحتمال اخراج وجود خواهد داشت.
از یک تحقیق انجام یافته توسط Citybank ، درباره افزایش ساعات کار، که اولین کارازاین دست است. بعد ازاین که زیمنس دردو کارگاهش با اتحادیه متال، روی زمان کارطولانی ترو بدون مزد به توافق رسید، بعضی ازاقتصاد دانان نیز برگشت به ساعات کارطولانی ترعمومی را برای بهبود اوضاع اقتصادی مطالبه می کنند. میشائیل هوتر، ازانستیتوی اقتصاد آلمان و هانس ورنر زین، رئیس انستیو اینفوی مونیخ ادعا می کنند که چنین افزایش ساعات کاری، فورا مشاغل جدید ایجاد خواهد کرد، برعکس آن ها سیتی بانگ گزارش می کند که با تغیر وافزایش ساعات کارهفتگی از میانگین 37،8 به 40،4 ساعت، اقتصاد به طورسالانه فقط 6 دهم درصد رشد خواهد کرد. اما این که محل های جدید کارایجاد خواهد کرد، بستگی به این دارد که چگونه مصرف با کارطولانی ترهفتگی، هماهنگ خواهد شد. اگرمصرف کنندگان، مصرف خود را کاهش دهند، میزان بیکاری، بازهم افزایش خواهد یافت.
براساس بررسی های IAW ، ازنطر کارکنندگان، کاهش ساعات کارهفتگی تاثیر مثبت روی کاردارد و کاررا بیمه می کند.
دررابطه با سئوال این که اگر شغل تان درخطرباشد، آیا حاضرید ساعات بیش تری کارکنید، 90 درصد جواب دادند طبیعتا بله. اما وقتی سئوال به گونه ای خنثی مطرح می شود، جواب می دهند؛ ما می خواهیم نه فقط درآلمان، بلکه درکل اروپا کارگران نه طولانی تر، بل که کوتاه تر کارکنند.
و درجواب سئوال آزاد این که میل دارید چند ساعت درهفته کارکنید که زندگی تان تامین باشد، 35 درصد معتقدند ساعات کارفعلی کافی است. تنها 11 درصد ساعات کارطولانی تر و بیش از 50 درصد پاسخ گویان، ساعات کارکم تری را می خواهند. دربهترین حالت 5 ساعت کم تراز ساعات کارفعلی.

درماه گذشته و ماه جاری نیز، بیکارسازی، جامعه کارگری را تحت فشارقرارداده است و ترس ازدست دادن کاربا توجه به زندگی قسطی و آینده نامعلوم، آرامش زندگی کارگران را به هم ریخته است.
به نظر می رسد که سرمایه داران ازاین حربه استفاده می کنند تا کارگران، با توجه به افزایش قیمت ها، افزایش مزد هماهنگ با آن را، تقاضا نکنند و با پذیرش ساعات کاراضافی و سایرموارد کاهشی، نه تنها حداقل افزایشی را که در 2 سال اخیر بین 1،5 و 2،5 درصد بود خنثی کنند، بل که مزد رسمی شان در حقیقت نسبت به مزد واقعی کاهش یابد- همان گونه که دریکی ازگزارشات قبلی نوشتم حدود 15 درصد است – که برخلاف خواست سرمایه داران سبب کاهش تقاضا و درنتیجه بدترشدن شرایط اقتصاد داخلی خواهد شد. درضمن اگر که شرایط مساعد بود با انتقال شرکت به کشورهایی که چوب حراج به نیروی انسانی خود زده اند و وحشیانه و برده وارانه، کارگران را درغیاب یک جنبش قوی کارگری، استثمارمی کنند، هم بستگی سرمایه دارانه خود را دراستثمارجهانی کارگران به نمایش بگذارند و اتحاد طبقاتی خود را با ایجاد تفرقه درطبقه کارگرجهانی، تقویت کنند و این گونه بنمایانند که نه خواست سرمایه، بل که رقابت کارگران ارزان سایرکشورها، عامل این نابسامانی و ناامنی هاست.
بحران صنعت نساجی و کاراشتات به این گونه حل شد و کارگرانی که تنها و بدون حمایت کارگری، چه درسطح جامعه و چه درسطح جهانی درمقابل قدرت سرمایه قراردارند، تنها خوشحال اند که برای مدتی دیگر شغل خود را حفظ خواهند کرد. مساله VW درکشمکش بین کارفرما و اتحادیه متال برای تعرفه جدید کماکان بازاست. کارفرما دوماه پیش با ارائه یک برنامه 7 بندی می خواهد مخارج را تا سال 2011 تا 30 درصد کاهش دهد، اتحادیه خواهان 4 درصد اضافه حقوق است که کارفرما ازآن امتناع می کند و طبق معمول و درنهایت، اتحادیه افزایش بین 1،8 تا 2،5 درصد را خواهد پذیرفت.
اما مساله مخالفت با رفرم ها و هارتص 4 کم و بیش ادامه دارد. Agenda 2010 که با ائتلاف بزرگ دولت سرخ- سبز، CDU/CSU وFDP به تصویب رسید، هدفش کاهش کلی بودجه دررابطه با بیکاری است. همان طور که قبلا نوشتم، بخش بزرگی از بیکاران فورا با گیرندگان کمک تامین اجتماعی( سوسیال بگیرها یعنی یا آن هایی که به دلیلی توانائی کارکردن ندارند )، ادغام می شوند. بقیه یک سال بعد این روند را طی خواهند کرد. 400 هزاربیکار، اصلا کمکی دریافت نخواهند کرد. باید 600 هزارشعل ساعتی 1 و 2 یوروئی با این قانون مقرر گردد که با آن افراد تحت پوشش تامین اجتماعی و بیکاران طولانی مدت، ماهانه 350 یورو دریافت خواهند کرد و باقی مانده حداقل درآمدی را که 600 یورو است باید خود تامین کنند. یک برنامه کلی کاهش دستمزد، که درمجموع، بربازار کارفشاروارد می آورد. یک برنامه عمومی کاهشی که مالیات بردرآمد را از 45 درصد به 42 درصد کاهش می دهد و با آن کنسرن های بزرگ، سود می برند، که با معافیت افزایش یابنده برای کارفرمایان درزمینه تامین مالی بیمه اجتماعی همراه می شود. اما کارگران مزد و حقوق بگیر، بیش ترازاین معافیت سالانه را باید تقدیم شرایط ناشی ازرفرم های بهداشتی ازقبیل پرداخت عوارض مطب و دارو، بیمه های اضافی برای دندان وچشم پزشکی و غیره، بنمایند. نئولیبرالیسم سرمایه داری که دراروپا، پا جای پای امریکا می گذارد و قصد دارد شیوه خدمات اجتماعی درآن جا را جانشین شیوه ای سازد که حاصل مبارزات کارگری دریک دوره طولانی نزدیک به صدسال کارگران اروپائی بوده است

همه ی موارد ذکرشده، سبب نارضایتی شدید توده مردم اعم ازکارگران مزد و حقوق بگیر، بی کاران و افراد تحت پوشش خدمات اجتماعی، بازنشستگی بگیران و شاغلان مشاغل خصوصی کوچک گردیده و آن ها را به حرکت ها ی اعتراضی گاه میلیونی کشانده است، که ازطرف احزاب راست و نئوفاشیستی به نفع خود مورد سوء استفاده قرارمی گیرد به نحوی که با انگشت گذاشتن روی مشکلات جاری، خود را مدافع توده ها و کارگران، جا می زنند. آلمانی ها را درمقابل غیرآلمانی ها ی مقیم درآلمان و به ویژه غیراروپائی ها قرارمی دهند و ضمن دورکردن پیکان حمله به سمت سرمایه، خواهان حذف کلیه حمایت های اجتماعی ازآن ها و اخراج آن ها می شوند، البته با یک درجه تخفیف کسانی که کم تراز ده سال است که درآلمان اقامت دارند. نژاد پرستی و آپارتاید درصدرتبلیغات آن ها قراردارد. گرچه اکنون ازنظر مقدارقابل توجه نیستند ولی سیاست های جاری آن ها را تقویت کرده است.
سوء استفاده احزاب راست نئونازیستی ازشرایط ایجاد شده و عدم حمایت فعال، توده های کارکن غرب، ازحرکت اعتراضی تظاهرات دوشنبه های سنتی شرق، سبب سست شدن آن و کاهش شرکت کنندگان درآن گردیده است، که علاوه برموارد بالا دلایل دیگری نیز دارد:
اتحادیه های کارگری اعم از اتحادیه سراسری کارگران، اتحادیه متال و اتحادیه خدمات که درآغاز فعالانه همراه با attac و PDS و سایرجریانات کوچک ترهم کاری می کردند، با گسترش حرکت تحت عنوان این که قصد مخالفت با دولت را ندارند، صف خود را جدا کردند و به اکسیون های اعتراضی جداگانه درانتقاد به برنامه کاردولت پرداختند.
attac به عنوان جریان عمده ترتیب دهنده این حرکت اعتراضی، خود دارای مشکلات عدیده است. جریانی بدون افق روشن و مشخص طبقاتی که خود نمی داند چه می خواهد. دراعتراض به جنگ به وجود آمده، گلوبالیزاسیون را هدف حمله مداوم خود قرارداده است، اما گلوبالیزاسیون مورد نظراو، بچه بی پدرو مادراست. چیزی که گویا یک باره بدون هیچ سابقه ای، اززمین روئیده است. ترفند جدید سرمایه برای خروج ازبحران انباشت و کاهش نزولی نرخ سود نیست، بل که پدیده ای تنهاست که می شود بدون تلنگر به سرمایه و سرمایه داری، با آن به مبارزه پرداخت. یعنی مبارزه با گلوبالیسم را، مبارزه ای ضدسرمایه داری نمی بیند. به همین علت می تواند درصفی هم گام با اتحادیه ها، جناح چپ سرمایه داری و منتقدان وابسته به کلیسا و غیره، گام بردارد. این جریان بدون ارائه آلترناتیوی درمقابل، خواهان کناررفتن شرودر می شود، گوئی که وی عامل همه این مسائل است و اگرکناربرود و کس دیگری بیاید مسائل حل خواهد شد. برنامه ای ندارد و انتظاربرنامه داشتن ازآن نیز، انتظاری بی جا است. به همین سبب است که دائما از شمارکارگران شرکت کننده که صف مستقل و آلترناتیو طبقاتی خود را دربرابر سرمایه ندارد کاسته می شود تا حدی که اتک اعلام کرده است بدون حمایت توده مردم غرب آلمان و بدون حمایت اتحادیه ها، به تنهائی قادربه ادامه حرکت نیست. اما با وجود آن حرکت های اعتراضی ادامه دارد و مردم درهرفرصتی که به دست بیاورند، نارضایتی خود را از شرایط جاری بیان می کنند.
گزارش را با مساله کارگران اپل که جدید ترین مساله کارگری آلمان است پایان می دهم.
کارخانه اتومبیل سازی اپل شرکت دختر کنسرن امریکایی جنرال موتورزGM دراروپا است که درمجموع درچند کشوراروپائی ازجمله آلمان، بلژیک، ایتالیا و اسپانیا، 63 هزارکارگرمزد و حقوق بگیردارد. هفته دوم اکتبراعلام شد که جنرال موتورتصمیم دارد از شمارکارگران خود دراروپا بکاهد. این کاهش شامل 12 هزارنفردرکل اروپا بود که قرارشد 10 هزارنفرآن درکارگاه های موجود درآلمان باشد. ازاین تعداد قراربود 4000 نفرازگارگاه بوخوم آلمان بیکارگردند. کارگاه بوخوم دومین کارگاه بزرگ اپل درآلمان است. اپل بوخوم 9800 کارکن دارد و کارگران آن به قدرت خود درکل سیستم آگاه اند، زیرا که کارهمه ی شعبه های اپل دراروپا به آن ها بستگی دارد. دراین جا مدل های سفیرا و آستردا تولید می شود. هم چنین بخش هایی از خودرو برای کارگاه های دیگراروپا دراین جا ساخته و فرستاده می شود تا تکمیل گردد. درسال گذشته دربوخوم 67400 اپل آسترا کاروان و 218هزارسفیرا به علاوه 378 هزار قطعه خودروهای دیگر، 135 هزار موتور و 530 هزار چرخ دنده، 597 هزار محورجلو و 669 هزارمحورعقب ساخته شد. درنتیجه کارگاه بوخوم نقش استراتژیک مهمی دارد وتنها درسال گذشته دربوخوم 247 میلیون یورو سرمایه گذاری گردیده است درضمنی که از 1994 تا 98 نیز 1،4 میلیارد سرمایه گذاری شده بود. بسیاری ازکارگاه های اطراف نیز به بوخوم وابسته اند. 150 کارفرما درنوردهایم- وستفالن، مستقیم ازآن جا کالا تحویل می گیرند. 160 کارگاه دیگرهم، خدماتی ازآن دریافت می کنند. درمجموع 40 هزارشغل درمنطقه، دررابطه با آن تغدیه می گردد.

کارگران اپل روز 5 شنبه 14اکتبربه دعوت دراعتراض به تصمیم کارفرما کاررا تعطیل کردند. اعتصاب با شرکت 4100 کارگراز9600 کارگربوخوم آغازگردید، 2000 کارگر شیفت شب و بقیه کارگران درشیفت صبح جمعه به آن ها پیوستند. روزهای بعد، خانواده های کارگران برای پشتیبانی از آن ها درمحل کارخانه حاضرشدند. خوابیدن کار، روزانه برای GM ، 30 میلیون یورو می ارزد. روزسه شنبه به خواست شورای کارخانه کارگران به یک راهپیمائی اعتراضی دست زدند که 50 هزارنفر درآن به عنوان هم بستگی شرکت کردند. کارگران پورشه و فولکس واگن نیز با فرستادن نمایندگانی درراه پیمائی حمایت خود را اعلام کردند.
گرچه سرمایه خصلت جهانی پیدا کرده و فراملیتی شده است، اما بازهم تضادهایی وجود دارد که گه گاه خود را درموارد متعدد نشان می دهد. با توجه به این که کارفرمای اپل امریکایی است، برخورد مسئولین با کارگران با موارد ی که سرمایه آلمانی است متفاوت بود. کلیسای اسن ازمردم برای حمایت ازکارگران دعوت کرد، البته این دعوت وسیله ای بود که می توانست جمعیت زیادی را به کلیسا بکشاند.
کلمنت وزیراقتصاد آلمان درپیامی به کارگران گفت: عصبانیت و عصیان شما را درک می کنم، اما چنین عکس العملی ( تعطیل کار) نمی تواند بیش ترکمک کند. اگر می خواهیم کاری برای تضمین آینده کاری مان، انجام دهیم باید به طور خاص و حرفه ای و با یک راه حل کارکنیم! وی به کارگران پیشنهاد کرد که کاررا دوباره ازسربگیرند. گفت با کارفرمایی که درمحل کارباشد، بهتر می شود به توافق رسید تا این که با دربسته و کارتعطیل، مواجه باشد.
کلاوس فرانتس رئیس اپل نیز چنین نظری را ابزاز کرده است. او گفت: سرمشق کارگران اپل، تعطیل 30 ساعته کارتوسط کارگران کاراشتات است، درحالی که ما اکنون به یک استراتژی هوشمندانه ( یعنی اعتصاب که کارآ ترین حربه کارگری است ازدید کارفرما غیرهوشمندانه است) ازطرف کارگران نیازداریم که مذاکره و مبارزه را هم زمان شامل باشد!
اتحادیه متال ازآغازسعی کرد مانع انجام اعتصاب شود تا خود ابتکارعمل برای مذاکره را دردست گیرد اما بعد ازدیدن بعد حرکت و حمایت مردمی ازآن، خود را به همراهی کشاند اما مترصد فرصت بود. روزنامه ها این اعتصاب را غیرقانونی و بدون اجازه بود با عنوان اعتصاب وحشی (wild) نام می بردند. همه ازصدرتا بن نگران پیامدها بودند و ازهمه طرف برکارگران و شورا برای پایان اعتصاب فشاروارد می آمد. بارها به کارگران غیرمستقیم گوشزد شده بود که رئیس شورای کارخانه کمونیست است و به خاطر شدت عملش همواره انتخاب می شود.
بعد ازیک هفته اعتصاب و مذاکرات شورای کارخانه و اتحادیه متال با کارفرما، دریک نظرخواهی که درروز 4 شنبه 20 اکتبرتوسط شورا دررابطه با خاتمه اعتصاب انجام گرفت 4600 نفر از 6400 کارگرحاضر به آن رای مثبت دادند درنتیجه از5 شنبه به کارگران به سرکاربرگشتند. و قرارشد شورای کارخانه و کارفرما روزشنبه به مذاکره بپردازند. آن ها برای امنیت مشاغل تا سال 2010 به توافق رسیدند. ضررتعطیلی کاربرای اپل طی این یک هفته بیش از 100 میلیون یورو بود. پیترز رئیس اتحادیه متال(فلز) بازگشت به کارگارگران را خوش آمد گفت!!


منابع:
برای ارائه ی این گزارش ازاخباررادیو و تلویزیون، و مجله اتحادیه متال نوامبر، روزنامه فرانکفورترروندشاو، هفته نامه یونگه ولت و اتک استفاده گردیده است.
- اين مقاله قبلا در سيمای سوسياليزم شماره 10منتشر شده است.


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster